فصل سوم سریال «از جانب» منتشر شد
اسرار ترسناک شهری کوچک
غیرمعمول است که سریالها فراتر از فصل سوم ادامه داشته باشند. اما سریال «از جانب» منحصربهفرد است که به فصل سوم رسیده است.
غیرمعمول است که سریالها فراتر از فصل سوم ادامه داشته باشند. اما سریال «از جانب» منحصربهفرد است که به فصل سوم رسیده است. این سریال دراماتیک و معمایی جذاب یکی از سریالهایی است که طرفداران زیادی دارد، و بهتازگی فصل سوم آن منتشر شده است. اولین فصل این سریال در فوریهی 2020 از شبکهی ایپکس پخش شد، فصل دوم در سال 2023 منتشر شد و در سپتامبر سال جاری فصل سوم این سریال پخش شده است.
اگر فکر میکنید که ما در دوران جنهمی منحصربهفردی زندگی میکنیم، همذاتپنداری عجیبی با سریال «از جانب» پیدا خواهید کرد، سریالی که دوران جهنمی عجیبی را به تصویر میکشد. در درام ساختهشده توسط جان گریفین، وحشتها بسیار واقعی و احتمالاً ماوراءالطبیعی هستند: شخصیتهای آنها شهروندانی بیمیل یک شهرند که از نظر فیزیکی نمیتوانند آن را ترک کنند؛ شهری که شببهشب توسط هیولاهای تشنه به خون محاصره میشود.
اما احساس استیصال و فرسودگی فراگیر که شخصیتهای این سریال را تحتالشعاع قرار میدهد احتمالاً برای کسانی که با چالشهای واقعی دستوپنجه نرم میکنند همینطور نگاه متفاوت آنها به نحوه آماده شدن برای رستگاری در آینده، چیزی که شاید هرگز به دست نیاید آشنا باشد. اگر بتوانید سرعت کندی که تمام این ایدهها آشکار میشوند و ناهماهنگی شخصیتها و دیالوگها را نادیده بگیرید، آنوقت میتوانید از این سریال لذت ببرید.
«از جانب» در شهری بدون نام کوچک شروع میشود که در نگاه اول کاملاً عادی و تاحدی قدیمی بهنظر میرسد. با نزدیک شدن به عصر، ساکنان با عجله از کنار ساختمانهای فرسوده و حیاطهایی پوشیده از علفهای هرز به خانه میروند و به کلانتر بوید (هارولد پرینو) درحالیکه با زنگ خود در خیابانها گشت میزند، به آنها یادآوری میکند هرچه زودتر به خانههایشان بروند.
اما قبل از اینکه قسمت اول تمام شود، وقتی هیولایی از پنجرهی اتاق خواب به خانهای وارد میشود و به دختری کوچک و مادرش حمله میکند، تازه مشخص میشود این سریال یک داستان معمولی ندارد. تا صبح روز بعد وسعت کامل این کشتار مشخص نمیشود. با آمدن پدر داغدیده به خانه و روبهرو شدن با اجساد پارهپارهی خانواده که اندامهای داخلیشان را درآوردهاند و خون تقریباً تا سقف به دیوارها پاشیده شده است، تازه ابعاد این کشتار معلوم میشود. باید گفت وقتی پای خون و خونریزی به میان میآید «از جانب» خست به خرج نمیدهد.
درحالیکه خانوادهی متیوز ـ مادر تابیتا (کاتالینا ساندینو مورنو)، پدر جیم (ایان بیلی)، جسیکا دختر نوجوان (هانا چرامی) و پسربچه ایتان (سیمون وبستر) ـ به بدترین شکل ممکن با واقعیت وحشتناک شهر روبهرو میشوند. آنها درحالیکه طی یک سفر جادهای گم شده بودند، با وجود دنبال کردن دستورالعملهای بوید به سمت بزرگراه، جاده فقط آنها را دوباره به شهر برمیگرداند ـ این همان چیزی است که بوید میدانست. این تجربهای است که او و هرکس دیگری در آن نقطه داشتهاند، زیرا هرکس که خوششانس نباشد و به این شهر بیاید، برای همیشه در آنجا گیر خواهد کرد.
«از جانب» شبیه به سلف معنوی خود، سریال «لاست» ـ که در یک ستاره (پرینو)، دو تهیهکننده اجرایی (جک بندر و جف پینکنر) و عنوان کوتاه و تکهجایی که جستوجویش در گوگل را دشوار میکند با آن شریک است ـ بهنظر میرسد این سریال بهتدریج روایت خود را آشکار میکند. هر پاسخ ارائهشده منجر به سوالات بیشتری میشود که نشان میدهد مکاشفات آینده این الگو را ادامه خواهند داد. فلشبک در قسمت چهارم تاریخچهی خونین قدیمیترین ساکن شهر، ویکتور (اسکات مک کورد) را بررسی میکند، بهطور موثری راز و شفافیت را متعادل میکند و نشان میدهد که داستان برای چندین فصل طراحی شده است.
برای اینکه «از جانب» بتواند چند فصل ادامه داشته باشد، ابتدا مجبور بود مخاطبان را در کل قسمتها درگیر نگه دارد. با اینحال سرعت کم این سریال یک اشکال است. پس از بررسی چهار قسمت از 10قسمت فصل یک، بهنظر میرسد این سریال هنوز در مراحل اولیهی توضیح این جهان است و اینکه چه کسی درون آن زندگی میکند. درحالیکه تعداد بازیگران بزرگ امکانات داستانی زیادی ارائه میدهد، اما تمرکز را نیز کمرنگ میکند و باعث میشود حتی شخصیتهای کلیدی مانند خانوادهی متیوز بهعنوان کلیشههای کلی تصویر شوند.
هیولاها چه کسانی یا چه چیزی هستند، از کجا میآیند، چرا این مردم؟ و آیا آنها دوباره راهی به بیرون پیدا میکنند: سریال «از جانب» به بررسی اسرار پیرامون منشأ هیولاها، هدف آنها و سرنوشت شخصیتهای درگیر میپردازد، درحالیکه بهمرور زمان پاسخها را آشکار میکند.
درنهایت این سریال شخصیتهایش را با یک تاریخ غمانگیز مطابقت میدهد که باعث میشود با نگاهی به گذشته با گذشتگان همدردی کنند. اما تنش زناشویی جیم و تابیتا یا عصبانیت جولی نوجوان در این میان چندان جالب نیست.
بینندگان کمتر صبور ممکن است قبل از هرگونه به نتیجه رسیدن سریال علاقهی خود را به آن از دست بدهند و تماشایش را رها کنند و برخی دیگر که کمتر خوشبین هستند ممکن است تصور کنند که این سریال هرگز به یک نتیجهی رضایتبخش نمیرسد، اما باتوجه به پیشینهی بسیاری از سریالهای تلویزیونی این شک و تردیدها کاملاً قابل درک هستند.
همچنان «از جانب» با وجود ایراداتش پتانسیلهای بالقوهای را نشان میدهد، بهویژه بهدلیل بازی جذاب پرینو در نقش بوید. نمایش مقتدرانه و احساسی او باعث میشود که کاستیهای سریال در زمان حضور او بر پردهی سینما کمتر به چشم بیاید. نزدیک پایان قسمت سوم، بوید در سکوت تلاش میکند (اما اکثراً هم شکست میخورد) تا خودش را مجبور کند که شاهد یک تراژدی خشونتبار باشد و پرینو آشفتگیاش را با زبان بدنش واضحتر از بسیاری از شخصیتهای دیگر سریال بیان میکند که با چند پاراگراف دراماتیک این حس را منتقل میکنند. الیزابت ساندرز در نقش دونا اگر نه به همان شدت، اما تقریباً به همان اندازه بازی بسیار قوی و متقاعدکنندهای دارد ـ او رهبر جدی و مصمم دیگر جناح اصلی این جامعه است که در عمارتی بهنام کلونی هاوس در حومهی شهر زندگی میکند.
شهر بوید و کلونی هاوس دونا، دو طرفی هستند که گفتوگوی عمیقتری را ارائه میدهد که «از جانب» در جستوجوی آن است ـ هم در مورد ضرورت، هم غیرممکن بودن یاد گرفتن تحمل کردن یک موقعیت غیرقابل تحمل، همچنین در مورد راههای مختلفی که افراد ممکن است برای این کار دنبال کنند.
این موضوع بسیار ظریفی است که سریال به آن میپردازد. شهروندان مستقر در شهر، مکرراً به تازهواردان میگویند که باید با شرایط سازگار شوند یا اینکه با چسبیدن به روشهای قدیمی خود از بین میروند. تازهواردان در بدو ورود به این شهر باید بین دو شیوهی زندگی یکی را انتخاب کنند؛ بین زندگی در شهر جایی که شهروندان سعی میکنند تا زمانی که بتوانند راه خانهی خود را پیدا کنند با شرایط سخت و ناخوشایند بسازند یا در کلونی هاوس ساکن شوند که ساکنانش به «زندگی برای امروز» اعتقاد دارند چون فردا را تضمینی نیست.
شاید بهترین راه برای نزدیک شدن به این سریال تقریباً به همان روشی باشد که شخصیتهای آن انجام میدهند: یا برای یادگیری قوانین آن، به امید دوران بهتری که در راه است، تلاش میکنید یا سعی میکنید از آنچه در اکنون هست لذت ببرید - سریالی آرامسوز که در اپیزودهای اولیهاش بیشتر بهطور بالقوه جذاب ظاهر میشود تا جالب.جنبهی مثبت سریال این است که اگر انتظارات را برآورده نکند، برخلاف شخصیتهایی که در ترک شهر با چالشهای بیشتری مواجه میشوند، بینندگان میتوانند بهراحتی با خاموش کردن تلویزیون از آن جدا شوند.
آخرین فصل این سریال یعنی فصل سوم بهتازگی منتشر شده است و برای دوستداران سریال اینطور بهنظر میرسد که از آخرین باری که ساکنان به دام افتاده در شهر بینام، شبها با وحشت از دست هیولاها فرار میکنند مدتها گذشته است، اما واقعیت این است که بهنوعی، فقط بیش از یکسال گذشته از آخرین فصل این سریال گذشته است.
پس از پایان تکاندهندهی فصل دوم، جایی که تابیتا (کاتالینا ساندینو مورنو) به نظر میرسید از یک فانوس دریایی سقوط میکند اما بعداً در بیمارستان از خواب بیدار میشود، فصل جدید همچنان ترسناک و مرموز است. آخرین قسمت با عنوان «وقتی ما رفتیم»، به عواقب یک مرگ غیرمنتظره از قسمت یک میپردازد و چیزی غیرعادی را در مورد بارداری فاطیما نشان میدهد.
در ادامهی این سریال میبینیم جید، کنی، کریستی، دیل و چند نفر دیگر از ساکنان خانه بزرگ، به خانهای متروکه با مانکنهای خزنده میروند تا از دریاچه غذا جمعآوری کنند. بهرغم بارش برف اخیر که شرایط را مساعدتر کرده است، آنها موفق میشوند مقداری سبزیجات و انواع توتها را پیدا کنند. وضعیت بوید در فصل سوم بدتر میشود زیرا او با هیولاهای پنهانی روبهرو میشود که او را مجبور میکنند شاهد شکنجه و مرگ تیان چن باشد. الیزابت ساندرز، بازیگر نقش دونا رینز، اشاره کرده است که بینندگان تا پایان فصل سوم وضوح و پاسخهای بیشتری به دست خواهند آورد. برای اینکه سریال را اسپویل نکنیم تا همینجا تعریف میکنیم.
هارولد پرینو، کاتالینا ساندینو مورنو، ایون بیلی، دیوید آلپی، الیزابت ساندرز، شان ماجومدر، اسکات مککورد، ریکی هی، کلوئی ون لندشوت، پگاه غفوری و آوری کنراد ازجمله بازیگرانی هستند که در سریال «از جانب» حضور دارند. همچنین رابرت جوی و سامانتا براون، دو بازیگر جدید فصل سوم این سریال ترسناک هستند.