درباره پرفورمنس «هفده دقیقه صحنه خالی» نصیر ملکیجو
ضیافتی در هفده دقیقه
بعد از مدتها غیاب و بیخبری، ناگهان نصیر ملکیجو با پرفورمنسی نامتعارف به سالن استاد ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر بازگشته و جمع کثیری از اهالی تئاتر را به تماشای اجرایی که تدارک دیده، دعوت کرده است.
یک تکاجرا و صحنهای که قرار است 17دقیقه در معرض تماشای دعوتشدگان به این ضیافت باشد. در این زمان کوتاه، نه اجراگری بر صحنه قدم میگذارد، نه موسیقی پخش میشود و نه حتی خبری از اشیاء صحنه است. صحنه خالی است یا میشود اینگونه گفت به تمامی خالی است.
تماشاگران که اغلب از دوستان و آشنایان تئاتری کارگردان هستند با رویی گشاده به این دعوت نامنتظره پاسخ مثبت داده و در این رویداد نامتعارف اجرایی شرکت میکنند.
نصیر ملکیجو دقیقاً همان کاری را انجام میدهد که وعده داده؛ مواجهه تماشاگران منفعل این روزهای تئاتر با صحنهای خالی به مدت 17دقیقه. صدالبته که این زمان نهچندان طولانی، موجب ملال و بیتابی دعوتشدگان نمیشود و در طول اجرا واکنشی هم از سوی آنان مشاهده نمیگردد. گو اینکه بهلحاظ زیباشناسی هم تغییری در سلیقه تماشاگران بعد از این مواجهه ایجاد نشده و پرسش از چرایی این اجرا همچنان مهمترین پرسش قاطبه تماشاگران سیام تیرماه ۱۴۰۳ سالن ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر است.
ازاینمنظر اجرایی که ملکیجو بر صحنه آورده، مازاد چندانی تولید نکرده، ما تماشاگران این روزهای تئاتر را شگفتزده نمیکند و بهنظر میآید در آینده هم به خاطرهای ماندگار و خوشایند بدل نشود. نصیر ملکیجو به گواه آثاری که بر صحنه آورده، کارگردانی پیشرو و خلاق بوده و بعضی از اجراهای ماندگار سالهای اخیر را به کمک دوستان خویش بر صحنه آورده است.
اجراهایی چون نان، طناب، مسخ، کوکاکولا، سفید برفی، هفت کوتوله و کرگدن نشان میدهد که او توانایی بر صحنه آوردن نمایشهایی مهم و تاثیرگذار را دارد و ازاینمنظر پرفورمنس «هفده دقیقه صحنه خالی»، میتواند یک چرخش ایدئولوژیک و زیباشناسانه در کارنامه هنریاش باشد.
اما بههرحال همکاری این کارگردان با فرهاد فزونی در مقام مدیر هنری، همچنان ضرورت خویش را در اجرا شدن آنهم در اینجا و اکنون ما معلوم نمیدارد. به صحنه آوردن این شکل اجرایی بهخصوص بعد از رخدادهای سیاسی و اجتماعی پاییز ۱۴۰۱ امری است پر از پرسش از چیستی و چرایی. اگر بپذیریم که صحنه خالی آنچنان که پیتر بروک آن را امکانی برای ساختن یک تئاتر پیشرو و رادیکال میداند همچنان مهمترین پتانسیل ما برای تئاتر ساختن باشد، اینجا نصیر ملکیجو، این صحنه خالی را با چیزی پر نمیکند و بر خالیبودگیاش تاکید دارد و به نظر میآید بر همین مقدار راضی است.
اما درنهایت میتوان گفت که این فضای خالی که از اشیاء خالی شده، در فقدان اجراگر و بازیگر همچنان به سالن، نور و تماشاگر وابسته است. خالی بودنی که نمیتواند تا نهایت منطقی خویش به مسیر خود ادامه دهد و پرفورمنس را در پایان منهدم کند. اما این پدیده نکته مثبتی دارد؛ یک تکاجرا که با پیراستن خود از بعضی عناصر اجرایی، در مدت 17دقیقه، امکان گردهمایی ما مشتاقان هنر نمایش را در یک مکان مشترک فراهم میکند.
شاید در کنار مسائل زیباشناختی و مطالعات اجرا، این گردهمایی تئاتری به میانجی این رخداد اجرایی مهم تلقی شود و امکانی باشد برای اتصال بدنها، تجدید دیدارها و تداومیافتن دوستیها و رفع کدورتهایی که در این سالها بر جماعت پرشمار تئاتری رفته است. ازاینمنظر این اجرا توانسته تا حدودی این فضای پر از ابهام و دلنگرانی مابین اهالی تئاتر را تلطیف کند و مقدمه دوستیهای تازه باشد.
یک رویداد اجرایی که بیچیزی خویش را بدل به ساختن یک اجتماع انسانی کرده است. امید است در آینده بیش از اینها با رخدادهایی اینچنینی مواجه شویم و بیش از فراقها، بر همبستگیها تکیه کنیم. بههرحال زندگی کوتاه است و بهقول جف مان: «در آینده همگی ما مردهایم.» بنابراین هر اجرا که توان اجتماعسازی و تقویت نیروهای اجتماعی باشد، باید قدر دانسته شود؛ حتی اگر 17دقیقه ما را با خالیبودن یک صحنه مواجه کند و توضیح چندانی برای این عمل تفسیرپذیر ارائه نکند.