خانهای نو اندر سرای کهن
1 |
در مورد نوروز بهعنوان باستانیترین نماد تغییر و تحول ایرانی و فلسفه آن مباحث متعددی صورت گرفته و اندیشمندان از زوایای مختلفی فلسفه آن را کاویدهاند. برخی آن را جشنی با رنگ و بویی ویژه، نماد هویت ایرانی میدانند و خصلت اصلی این هویت را طبیعتگرایی، احترام به محیطزیست و حتی تکیه بر این سنت بهسان امری باستانی دانسته و خود را از این زاویه با دیگران مرزگذاری میکنند. بدینسان نوروز را شروع رستاخیز طبیعت، موعد رویش و تولد نباتات دانسته، برآنند که انسان، جامعه و حتی سیاست نیز همگام با طبیعت، روزگار خود را نو و تازه کرده و با نوروز تغییری محسوس در سبک زندگی فردی، جمعی و حتی سیاسی آغاز میشود. گروهی دیگر آن را نماد پیوند اقوام و گروههای ایرانی میدانند. این گروه با توسعه نگاه خود به بیرون از مرزهای ایران، همه مللی را که جشن نوروز را برگزار کرده زیر پرچم واحدی گرد میآورند و از آنها با عنوان اهالی«تمدن نوروز» با محوریت دولتها و ملتهای بزرگدارنده نوروز یاد میکنند. نوشته حاضر از زاویه دیگری جشن نوروز را نماد واقعگرایی ایرانی میداند و بر آن است که نوروز با فهم الهیات شرّ و تکیه بر وجودی بودن آن جهان را آوردگاه دو نیروی خیر و شرّ میداند و بهجای توجه به آرمانگراییهای مخرب مانند آرمانگراییهای قرن بیستم که خسارتهای عجیب و جبرانناپذیری بر بشریت وارد کردهاند، نوروز را توقفگاه موقت نیروی شرّ دانسته و از آن رو حلولاش را جشن میگیرند. اما زوال طبیعی جامعه دوباره مجال بروز و ظهور شرّ را فراهم میکند تا در فرصتی یکساله دوباره به تدریج مهاری موقت بر شرّ زده شود و جامعه نو شود. این نو شدنها درواقع ایستگاههای توقف شرّ و اولویت خیر و حرکت دوباره شرّ در تاریخ است. در ادامه ابعادی از این مسئله را باز میکنیم.
2 |
حکیم عمر خیام در کتاب «نوروزنامه» نگاهی عمیق به فلسفه نوروز دارد. او درباره سبب بنیان نهادن نوروز به گردش سالانه آفتاب اشاره کرده و معتقد است در هر 365 روز و رُبعی از شبانهروز، سال نو میشود و چون جمشید پادشاه اسطورهای به این تحول آگاهی یافت آن را «نوروز» نام گذارد و البته جشنی آیینی نیز برای آن برگزار کرد و دیگر مردمان نیز به او اقتدا کردند. البته گفته شده است که کیومرث نخستین پادشاه ایرانی نوروز را «مبدا تاریخ» قرار داد و موبدان ایران را مکلف کرد که نوروز را از این جهت بهرسمیت شناسند. خیام در اینجا نظریه موبدان عجم را که دانایان روزگار خود بودند، مبنای اصلی فلسفه نوروز میداند. از دید موبدان ایزد تعالی 12 فرشته آفریده است که چهار فرشته مسئول حفاظت از آسمان در برابر اهریمنان است؛ چهار فرشته مسئول حراست از جهان در برابر نفوذ اهریمنان و ممانعت از گذر آنها از کوه قاف؛ چهار فرشته نیز مسئول گشتزنی در زمین و آسمان برای شناسایی اهریمنان و ممانعت از آسیبرساندن آنهاست. خیام در ادامه بحث میکند که این دنیای دور از اهریمنان در برابر دنیای محاط در اهریمنان «خانهای است نو اندر سرای کهن» و به این ترتیب، گویی فلسفه نوروز دورسازی اهریمن از جهان هستی است ولو به طور موقت.
3 |
محققان امروزی در حوزه الهیات سیاسی (کسانی چون ویلم استایفهالس، نویسنده کتاب برهوت معنوی جهان) مباحث مستوفایی را درباره خیر و شرّ طرح کرده و برآنند که شرّ بخشِ وجودی هستی است و چهبسا تأثیر آن در سرنوشت انسانها فراتر از خیر است، بهویژه شرّهایی که به دست بشر ساخته شدهاند مانند جنگهای جهانی، استبداد، ظلم، ظهور دولتهای فاشیستی، نازیستی، استالینیستی و... که در آن طی یکی، دو قرن اخیر با وعده بهشت زمینی، برای انسانها دوزخی ساختهاند که انسان هر لحظه بیشتر در آن غرق میشود و او را در یک خلأ معنای وحشتناک قرار داده است. در این چارچوب، نوروز به معنی پذیرش دائمی و وجودی خیر و شرّ در هستی است. در توضیح این نکته باید به این پرسش مهم پاسخ داد که چرا کارویژه نوروز دورسازی اهریمن از جهان هستی بهطور موقت است؟ موقتی است چون خیر و شرّ در یک حرکتی چرخشی قرار دارند. در هر چرخ هم عناصر خیر هستند، هم عناصر شرّ. بنابراین وقتی خیر حاکم میشود فقط مهاری است موقت بر شرّ و وقتی شرّ حادث میشود مهاری است موقت بر خیر. در این تفسیر گردش طبیعت و هستی بیشباهت به مفاهیم سیاسی مانند دولت نیست که اغلب با تصویر ژانوسی از آنها مواجهیم. دولت در عین اینکه منشأ بسیاری از خیرهای زندگی مانند نظم، امنیت، رفاه و... است، منشأ بسیاری از محدودیتها، سلب آزادی و حتی ظلمهایی است که به انسان میشود. در این میان نوروز نیز نقطه عطف مهم این چرخش هستی است که جلوی تخریب هستی را میگیرد و بهواسطه نوشدگی، مهاری بر تداوم شرّ ایجاد میکند.
4 |
نوروز در نقطه مقابل آرمانگراییهای بیارتباط با واقعیت که میخواهند انسانها را رستگار کنند اما خشنترین ظلمها را به آنها میکنند و حتی جانشان را نیز میگیرند، میکوشد تا نشان دهد که پیوند خیر و شرّ امری واقعی است. کنار نهادن شرّ و وعده دادن جهانی سراسر خیر، آرمان یا سرابی بیش نیست. نوروز مهمترین نشانه هستی در این زمین است. نوروز با نوسازی طبیعی گویی مهار موقت بر زمستانی است که همه رستندگان را متوقف کرده است. موقتاً این حصارها را کنار میزند و جهان پُرطراوت میشود و همه زیبایی طبیعت جلوهگر میشود. اما آیا این همه زیبایی، ماندگار است؟ اگر این را خیر مطلق بدانیم آیا این خیر ماندگار است؟ بیگمان خیر. آرامآرام سبزی طبیعی به اوج میرسد و بعد کمرنگتر شده، به زردی میگراید و چهرهای شرّگونه بر آن سایه میافکند تا وجود یا غالب آن را شرّ فراگیرد. روزنه و جوانههای خیر اما هرگز نمیمیرند؛ پس نه شرّ دائمی است، نه خیر. حاقّ واقع همراهی این دوست و لذا ایدئولوژیهایی که آرمانی چون رهایی را جلوی انسان میگشایند، گویی وجه شرّ هستی برایشان امر وجودی نیست و حال آنکه به نظر میرسد این به سوءفهم ایشان برمیگردد.
5 |
باری، نوروز میتواند الگوی خوبی برای انسانها، جوامع و حتی جنبشهای اجتماعی باشد که در آن خیر و شرّ را در کنار هم ببیند و بهجای آرمانگرایی سرابگونه به واقعیتهای موجود تکیه کند. نوروز در عین اینکه خیری شادی آفرین، فرحزا و زندگیبخش است، اما نباید ما را بهگونهای غافل کند که تصور کنیم که همه هستی همین است، بلکه باید به آینده نیز فکر کرد. لذا نوروز همان اندازه که به ما انرژی و سرزندگی میدهد، قدرت تأمل و تفکر برای روزهای گذر از نوروز را هم میدهد. این نشان میدهد که فلسفه نوروز بهقول فیلسوف آلمانی ـ یهودی، یاکوب تابِس دائم در حال زیر و رو کردن و تغییر دائمی است و لذا بههیچوجه مفهومی محافظهکار برای حفظ وضع موجود نیست. نوروز انگار هیچ وضعیت موجودی را مشروع نمیداند و دائم میخواهد تغییر و نوشدگی را بنمایاند. این به معنی نفی و ضرورت نابود کردن وضع موجود نیست، بلکه وضع موجود را اصلاح میکند چون در چرخه خیر و شرّ در بطن هر شرّی جوانه خیر هست و در بطن هر خیری نیز جوانه شرّ هست. لذا نوروز میکوشد تا جوانه خیر را در بطن شرّ زنده کند و لذا کارش اصلاحی است، نه بنیانبراندازی. درمجموع به نظر میرسد در جهانی که بسیاری از ذخایر معنابخش ته کشیده و بسیاری از جوامع ازجمله به شکل شدیدتر جامعه ما، دچار خلأ شدهاند و چیزهایی که دارای اتوریته باشند و به ما جهت بدهند، گویی مُرده یا کمرمق شدهاند و ما نمیتوانیم عناصر سنت خود را فعال کنیم، برخی از مفاهیم سنتی ما مانند نوروز البته با آرایش نوین که خصلت تغییر و نوشدگی و اصلاح را در بطن خود دارند، میتواند یکی از امکاناتی باشد که بتواند به ما معنا دهد.
منابع:
عمر خیام (بیتا). نوروزنامه؛ رسالهای در منشأ، تاریخ و آداب جشن نوروز (مبنی بر نسخه کتابخانه عمومی برلین). به سعی و تصحیح مجتبی مینوی. تهران: مطبعه روشنایی
استایفهالس، ویلم. برهوت معنوی جهان؛ گنوسیسم و فلسفه آلمان بعد از جنگ. ترجمه زانیار ابراهیمی. تهران: پگاه روزگار نو