همبند زندان قصر
پیش از هر سخنی، لازم میدانم درگذشت دکتر احمد توکلی را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض کنم. ایشان شخصیتی بودند که چه در دوران مبارزه، چه در سالهای پس از انقلاب، و چه در زندگی شخصی، همواره برای من محل تأمل و گاه حتی تحسین بودند.

پیش از هر سخنی، لازم میدانم درگذشت دکتر احمد توکلی را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض کنم. ایشان شخصیتی بودند که چه در دوران مبارزه، چه در سالهای پس از انقلاب، و چه در زندگی شخصی، همواره برای من محل تأمل و گاه حتی تحسین بودند. من با مرحوم توکلی در سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴، زمانی که هر دو زندانی سیاسی بودیم، در یکی از ساختمانهای قدیمی زندان قصر، موسوم به «حیاط مثلثی»، مدتی نسبتاً طولانی همبند بودم.
در همان دوران نیز ایشان را انسانی بسیار متدین، پایبند به اصول، و باانگیزهای راسخ برای مبارزه با ظلم و استبداد میدیدم. احمد توکلی پیش از انقلاب در رشته مهندسی برق با گرایش الکترونیک در دانشگاه شیراز تحصیل میکرد، اما به دلیل ارتباط با گروههای مخالف رژیم پهلوی، در سال دوم تحصیل بازداشت شد و مدتی را در زندان گذراند. پس از آزادی در جریان انقلاب، مانند بسیاری از فعالان سیاسی آن دوران، مسیر زندگیاش به سوی مسئولیتهای دولتی و نقشآفرینی در عرصه سیاست تغییر کرد.
او مدتی وزیر کار در دولت اول آقای میرحسین موسوی بود و در چندین دوره نیز به عنوان نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی فعالیت داشت. در دهه ۱۳۸۰ به عنوان یکی از چهرههای شاخص جریان اصولگرا شناخته میشد و از جمله سیاستمدارانی بود که صراحت، پافشاری بر اصول، و نقدهای تند و تیز را در عرصه عمومی دنبال میکرد. با این حال، با چهرههایی چون آقای هاشمیرفسنجانی و آقای خاتمی میانهای نداشت و همواره منتقد جدی دیدگاههای آنان بود. از منظر شخصی، ارتباط من با مرحوم توکلی در سطحی فراتر از آشنایی سیاسی بود.
از زمانی که دختر بزرگم با پسر ایشان ازدواج کرد، برای حدود ده سال بخشی از خانواده ایشان محسوب میشدم. در طی آن دوران رفتوآمد، رفتار و منش ایشان را از نزدیک دیدم و همواره ایشان را اسوهای از پاکی، صداقت و خلوص دیدم. من صادقانه شهادت میدهم که هیچگاه کوچکترین امتیاز دولتی یا رانت اقتصادی در زندگی ایشان و خانوادهشان وارد نشد. او حتی یک گام هم برای آن برنداشت که فرزندان یا نزدیکانش به مقامی برسند یا از قدرت بهرهبرداری شخصی کنند. این خصوصیت در سطح مسئولان بلندپایه کشور بسیار نادر و کمنظیر است.
اگرچه در مورد عملکرد ایشان در اوایل دهه ۶۰، و نقش احتمالی در مجازاتها و اعدامهای مرتبط با مجاهدین خلق، گفتههایی وجود دارد، اما من هرگز مستقیماً درباره این موضوع با او گفتوگو نکردم. با این حال، باید در نظر داشت که فضای آن سالها بسیار ملتهب و خشونتبار بود. سازمان مجاهدین دست به ترور، بمبگذاری و اقدامات مسلحانه زده بود و متقابلاً نظام سیاسی نوپا نیز با خشونت پاسخ میداد. تحلیل این مقطع نیازمند بررسی جامعتری از زمینهها و شرایط آن دوره است. پس از انقلاب، دکتر توکلی مسیر علمی خود را نیز ادامه داد. او که دیگر به رشته مهندسی بازنگشته بود، در رشته اقتصاد در دانشگاه شهید بهشتی تحصیل کرد و سپس در اوایل دهه ۱۳۷۰ برای ادامه تحصیل بورسیه شد و به انگلستان رفت.
در دانشگاه ناتینگهام دکترای اقتصاد گرفت و پس از بازگشت به کشور، نقشهای متعددی در عرصه علمی، سیاسی و رسانهای ایفا کرد. از جمله مدتی به عنوان سردبیر روزنامه «رسالت» فعالیت میکرد که مدیرمسئول آن مرحوم آذریقمی بود. او همچنین عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد و در سالهای پایانی عمر خود، نهادی مردمنهاد برای مبارزه با مفاسد اقتصادی تأسیس کرد. این سازمان در افشای برخی پروندههای مفاسد اقتصادی نقش مؤثری داشت. اگر کوچکترین شائبهای در مورد سلامت مالی یا اخلاقی ایشان وجود داشت، مخالفان بیدرنگ آن را دستاویز حمله قرار میدادند، اما چنین چیزی هرگز پیش نیامد.
این خود گویای سلامت سبک زندگی و پرهیز او از آلودگیهای مرسوم قدرت است. درگذشت یکی از فرزندان مرحوم توکلی حدود ده سال پیش نیز مصیبتی بزرگ برای این خانواده بود. میدانم که او عمیقاً از این اتفاق آسیب دید و تا پایان عمر درگیر رنج ناشی از این فقدان ماند. در کنار ایشان، همسرشان نیز شخصیتی برجسته و همراهی کمنظیر بودند که بخش عمدهای از بار زندگی را بر دوش کشیدند.
شایسته است از این بانوی فداکار نیز یاد شود. یکی از صحنههایی که هیچگاه فراموش نمیکنم، مربوط به سال گذشته است؛ زمانی که به دلایل سیاسی به زندان اوین افتادم. با وجود تفاوتهای عمیق فکری و سیاسی، مرحوم توکلی تمام تلاش خود را برای دریافت معافیت پزشکی من انجام داد و با مسئولان متعدد تماس گرفت. باورم نمیشد که تا این اندازه در حق من احساس مسئولیت و محبت داشته باشد.
از مصیبتهای سیاسی زندگی دکتر توکلی، قطعاً میتوان به دوران ریاستجمهوری آقای احمدینژاد اشاره کرد. با آنکه ایشان در دسته اصولگرایان تعریف میشد، اما دیدگاههای علمی و آکادمیکش در حوزه اقتصاد با رویکردهای آن دولت تضاد شدیدی داشت. به چشم خود دیدم که چطور از سیاستهای اقتصادی آن دوران رنج میبرد و بارها ناراحتی و ناامیدیاش را از آینده کشور ابراز میکرد. او به معنای واقعی در آن سالها «خُرد شد.»
اگر بخواهم جمعبندی کنم، باید بگویم احمد توکلی، با همه تفاوتها و نقدهایی که ممکن است به مواضعش وارد باشد، یکی از معدود سیاستمداران ایرانی بود که زندگیاش به اصولی پایبند ماند: پاکدستی، صداقت، فروتنی و مسئولیتپذیری. در دورانی که شفافیت، سلامت مالی و اعتماد عمومی به مسئولان موضوعی مهم و حساس است، زندگی او میتواند همچنان الگویی کمیاب و تأملبرانگیز باشد. درگذشت ایشان ضایعهای از فقدان یک انسان پاکدست است که در سراسر عمر خود برای داشتن یک زندگی سالم تلاش کرد و اجازه نداد ذرهای رانت، فساد و لابیگری به زندگی خانوادگی وی نفوذ کند.