| کد مطلب: ۳۹۵۸۹

غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی اصلاح‏‌طلب: جامعه سیاسی دچار اکنو‏ن‏‌زدگی است

غلامرضا ظریفیان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفت‌وگو با هم‌میهن با اشاره به چالش‌های اصلاح‌خواهی در ایران معتقد است که فقدان تفکر در کشور ممکن است فضا را به سمتی ببرد که کنشگر سیاسی فعال را دچار یأس فلسفی کند.

غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی اصلاح‏‌طلب: جامعه سیاسی دچار اکنو‏ن‏‌زدگی است

غلامرضا ظریفیان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفت‌وگو با هم‌میهن با اشاره به چالش‌های اصلاح‌خواهی در ایران معتقد است که فقدان تفکر در کشور ممکن است فضا را به سمتی ببرد که کنشگر سیاسی فعال را دچار یأس فلسفی کند. 

‌نسبت اصلاح‌خواهان غیرتشکیلاتی با تشکل‎‌های اصلاح‎طلبی از جمله موضوعاتی است که در سال‌های اخیر با توجه به کاهش سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان مطرح شد و اخیراً این موضوع در مجمع عمومی جبهه اصلاحات نیز مطرح شده است؛ توجه به گذاره «اصلاحات بالاتر از جبهه اصلاحات» چقدر در جامعه ایران بروز و ظهور دارد؟

اصلاح‌طلبی در ایران سبقه تاریخی دارد و قبل از پیشامشروطه متفکرانی درباره آن صحبت کردند. بعد در دوره مشروطه به یک گونه‌ای سعی کرده‌اند که در فرایند امر اصلاحی قرار بگیرد و گذشته را به نوعی با توجه به نیازهای جدید اصلاح کنند. این فرایند بعداً نیز ادامه پیدا کرد و بر مبانی نظری آن افزوده شد و نهایتاً در نهضت ملی با نوعی از اصلاحات در کشور روبه‌رو شدیم. در انقلاب اسلامی نیز در یک سویه‌هایی چون رژیم قبلی را کاملاً نفی می‌کند انقلاب است و در یک سویه‌هایی نگاه مصلحانه به حل مسائل نظری، اجتماعی و سیاسی دارد.

بنابراین اینکه آقای خاتمی می‌گویند اصلاحات یک امر فراتر از اصلاح‌طلبان است مبنی بر این است که اصلاحات یک پیشینه تاریخی بیش از ۱۵۰ساله دارد و در هر دوره‌ای کنشگران و بازیگران خاص خود را متناسب با نیازهای جامعه داشته است. طبیعتاً اصلاحات را نباید معادل اصلاح‌طلبان در نظر بگیریم، بلکه یک امر فراتر و پویش تاریخی است که تاکنون نیز ادامه پیدا کرده است و به نظر می‌رسد که همچنان مهمترین داروی درمان دردهای مزمن جامعه ما اصلاحات است.

یعنی استفاده از همه تجارب گذشته و با نگاه کاملاً باز، که هم به تجارب جهانی گوش می‌دهد و هم نیازهای جامعه در آن نو به نو می‌شود. براین اساس اصلاحات را می‌توان با این نگاه، نه‌فقط اصلاح‌طلبان که مجموعه‌ای شناسنامه‌دار توصیف کرد که جبهه‌ای به نام جبهه اصلاح‌طلبان داریم و دارای مانیفست و چارچوبی هستند. اصلاحات فراتر از این جریان اصلاحات است و می‌تواند بسیاری از کسانی را که برچسب اصلاحات ندارند اما اندیشه اصلاح‌طلبانه دارند را در خود جای دهد و آن‌ها کمک کنند که روند جامعه به جای شورش و انقلاب و هرج و مرج به سمت اصلاحات با نگاه روبه جلو برود.

‌پس در واقع باید اصلاح‌طلبی را به اصلاح‌خواهی که شما اشاره کردید قدمت صد و اندی‌ساله نزدیک کنیم. برای این نزدیک‌تر شدن باید چکار کرد؟ 

مشکلی که ما در کشور داریم، نوعی اکنون‌زدگی در مسائل و حوادثی است که در کشور رخ می‌دهد؛ چه در گذشته و چه الان هم اصلاح‌طلب‌ها و هم کسانی که شناسنامه اصلاحات ندارند اما در عین حال مصلح هستند، همگی معطوف به مسائل اکنون شدند و کمتر فرصت کردند که این تبار ۱۵۰ساله را عمیقاً مورد واکاوی قرار دهند و تبدیل به نوعی فهم تاریخی کنند؛ چراکه این فهم تاریخی کمک می‌کند تا بتوانیم اکنون خود را بهبود بخشیم، از این بابت که اصلاحات در تمام تاریخ ۱۵۰ساله خود موفق نبوده است و در یک زمینه‌هایی موفق شده و در خیلی از زمینه‌ها هم شکست خورده است.

بنابراین این سرمایه باید مورد آموزش و فهم جمعی قرار بگیرد تا ما از فرصت‌های اصلاحات استفاده کنیم و ضعف‌های اصلاحات و یا اصلاح‌طلبان را تبیین کنیم تا در نهایت دوباره نخواهیم این چرخه را تکرار کنیم. در اینکه ما راهی جز اصلاح‌طلبی در کشور نداریم یک نگاه مهم است و برای دفاع از خود مبانی دارد اما اینکه این اصلاحات چگونه بتواند این مسیر را طی کند مبنی بر اینکه بتواند از شکست‌های گذشته الهام بگیرد و بر موفقیت‌های گذشته بیافزاید، نیازمند این است که به نوعی از اکنون‌زدگی و گرفتار روزمرگی سیاسی شدن دوری کنیم و از آن خارج شویم و به درک عمیق‌تری از مبانی اصلاح‌طلبی، الزامات و اقتضائات برسیم. تا زمانی که درگیر مسائل صرفاً روزمره هستیم و کمتر نگاه عمیق به سرمایه‌های گذشته داریم، طبیعتاً با فراز و فرودهای جدی در عرصه اصلاحات روبه‌رو هستیم.

‌این اکنون‌زدگی که به آن اشاره کردید معلول چه عواملی است و از چه دوره‌ای جریان اصلاحات به آن دچار شده است؟ 

اصلاً بحث اصلاحات نیست، شما این بخش را در اصولگراها نیز می‌توانید ببینید؛ حتی در برنامه‌ریزی توسعه ایران نیز این دچارِ اکنون شدن را می‌بینید. به نظر می‌رسد که در ایران به‌رغم اینکه در کشور متفکران بزرگی داشتیم، تفکر در ایران خیلی جدی نیست. ما در عرصه‌های آموزش به‌ویژه آموزش عالی و آموزش و پرورش کمتر به جدی بودن تفکر می‌پردازیم و به ما آموزش داده نمی‌شود.

بنابراین عمدتاً مایلیم وارد عرصه‌های عملی شویم تا مباحث نظری، البته که پرداختن به مباحث عملی ضروری است اما اگر متناسب با یک نظر درست نباشد، این عمل‌ها موفق نمی‌شود و در نهایت جامعه متفکر را که در دوره‌های مختلف داشتیم، ممکن است کنشگر سیاسی فعال را دچار یأس فلسفی کند و نیاز است که با تغییرات اساسی مسئله را حل کنیم؛ البته که در برخی جاها نیازمند این تغییرات اساسی هستیم اما بخش اصلی اصلاحات توجه به اصلاحاتی است که در جاهایی ساختاری و در جاهایی با اندیشه و به شکل نرم باید صورت بگیرد.

‌در دوران دولت اصلاحات توجه به موضوع آزادی‌های شهروندی و مشارکت اجتماعی توانسته بود طبقات متفاوتی از مردم را به رویکرد اصلاحات نزدیک کند اما این روزها شاهد هستیم که بسیاری از گفتن «عضوی از اصلاحات بودن» ابا دارند و حتی اصلاح‌خواهی هم سعی می‌شود که مخفی نگه داشته شود چراکه نگرش منفی در جامعه به آن وجود دارد. برای خارج شدن از این فضا باید چکار کرد و آزادی‌های شهروندی و مشارکت جمعی چقدر محقق شد و چقدر محقق نشد که به این مرحله رسیدیم؟ 

من به‌عنوان یک فرد اصلاح‌طلب بدون اینکه بخواهم از دوران اصلاحات آقای خاتمی دفاع کنم، این دفاع را به شاخص‌های مختلف دوران ریاست‌جمهوری در ایران می‌سپارم. زمانی که آزادی به معنای فرهیختگی شکل می‌گیرد جامعه از قاعده لجبازی خارج می‌شود و تلاش می‌کند که فضای معتدل‌تری را در نیازها و خواسته‌های خود ایجاد کند. اما اگر بخواهم نقد جدی به اصلاحات داشته باشم که البته یک نقد تاریخی است که در اصلاح‌طلب‌ها نیز صدق می‌کند، این است که در دوره‌ای که اصلاحات در ایران شروع شد تا دوره اصلاحات آقای خاتمی و حتی چند سال پیش، اصلاحات ما عمدتاً معطوف به عرصه سیاست بود. یعنی این تصور وجود داشت که اگر عرصه سیاست و حکمرانی اصلاح شود همه چیز درست خواهد شد.

درحالی‌که این اندیشه با تجربه‌های جهانی، نشان داد اصلاحات سیاسی صرف پاسخگو نیست و زمانی که با یک جامعه متنوع روبه‌رو هستیم که اگر به سمت اصلاحات جامعه‌محور نرود، اصلاحات سیاست‌محور نمی‌تواند موفق شود. اصلاحات سیاست‌محور زمانی می‌تواند نقش موثر خود را در حکمرانی خوب ایجاد کند که در اقتصاد نیز این اصلاح رخ دهد. یعنی جامعه احساس کند که متناسب با تغییرات سیاسی در زندگی، معیشت، رفاه، عدالت اجتماعی، کاهش تبعیض و فاصله طبقاتی و تبعیض‌های جنسیتی و در همه این موارد که مزمون اجتماعی و فرهنگی دارد اصلاحات صورت می‌گیرد چراکه اگر در این زمینه‌ها اصلاحات صورت نگیرد، اصلاحات سیاست‌محور نمی‌تواند بار سنگین اصلاحات جامعه‌محور را به دوش بکشد. بنابراین باید به سمت اصلاحات جامعه‌محور حرکت کنیم.

فرهنگ عمومی، اقتصاد، نحوه استفاده از منابع طبیعی و... نیازمند اصلاح است و بنابراین باید به سمت اصلاح در قوانین، اصلاح در دیوان‌سالاری و نظام اداری پیش برویم چراکه نظام اداری ما دچار ایرادات بسیار جدی است که اگر اصلاح نشود بخش زیادی از منابع کشور را در خود می‌بلعد و شاهد توسعه نخواهیم بود. در مجموع در صورت ایجاد اصلاحات جامعه‌محور است که می‌توانیم به سمت توسعه پایدار حرکت کنیم.

‌برخی معتقدند که سلطه بی‌چون و چرای بخش انتصاباتی جریان‌های اصلاح‌طلب باعث شد که سازوکارهای اصلاح‌طلبی و حتی در ادامه اصلاح‌خواهی در سال‌های اخیر در ایران به نتیجه نرسد. آیا با این گزاره موافق هستید؟ 

من موضوع را تک‌عاملی نمی‌بینم. این موضوع هم می‌تواند مسئله مهمی باشد و اگر در جای خودش به خوبی بررسی شود شاید در یک بخش‌هایی درست هم باشد اما پروسه اصلاحات در ایران و موفقیت‌ها و ناکامی‌های آن مجموعه چندوجهی است و اگر صرفاً به یک عامل تاکید کنیم دچار خطای شناختی می‌شویم و برای جلوگیری از این باید عوامل مختلف را احصا کرد و بعد وزن آن‌ها را مشخص کرد و براساس میزان وزنی که عوامل مختلف دارند یک ارائه درست در مورد آسیب‌ها داشت و بررسی کرد که در آینده پیش رو چه باید کرد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار