اتحاد ملی شرط امنیت ملی/ارزیابی عوارض و تحلیل شایعات و سناریوهای مطرح درباره حوادثی مانند انفجار بندر شهید رجایی
این مردم متحد هستند که میتوانند در برابر هر نوع حادثهای امنیتآفرین باشند؛ مردمی که به کشورشان علاقهمندند و خود را از آنِ وطنشان میدانند و وطنشان را نیز از آنِ خود؛ در برابر خرابکاری و نفوذ و هر چه عامل بیرونی باشد؛ مقاومترند و پس از وقوع حادثه هم همسو و همراه هم میشوند تا از بحران خارج شوند

حادثه تلخ انفجار در بندر شهید رجایی از روز شنبه سرخط خبرهای رسانههای داخلی و فارسیزبان بود؛ در این بین روز گذشته همه روزنامهها تیتر اصلی و تحلیلهای خود را به این واقعه اختصاص دادند؛ با نگاه به این تیترها و گزارشها، با دو نوع نگارش مواجه میشویم. همه رسانهها در جایگاه راوی به موضوع پرداختند؛ اما برخی صرفاً به پیگیری اتفاق بدون گمانهزنی و اظهارنظر درباره سناریوهای احتمالی و شایعات به موضوع اشاره داشتند؛
چنانچه گزارش «شنبه سیاه بندر» تیتر و عکس روزنامههای دنیای اقتصاد و سازندگی، «اسکله در آتش» گزارش روزنامه جام جم، «بندر در شوک انفجار» گزارش روزنامه رسالت، «تاریکی در نیمروز» گزارش روزنامه ایران، «انفجار در گلوگاه تجارت» گزارش روزنامه شرق، «آتش در بندر» گزارش روزنامه وطن امروز، «انفجار مهیب» گزارش روزنامه اعتماد و «ناگهان انفجار» گزارش روزنامه هممیهن از جمله روزنامههایی بودند که تلاش کردند اطلاعات ممکن و موجود را درباره این حادثه در اختیار خوانندگانشان بگذارند.
در برابر این مجموعه گزارشها رسانههای دیگری که اتفاقاً اغلب اصولگرا بودند تیترهای متفاوت و رویکرد متفاوتی برای پیگیری خبر داشتند. «تراژدی و معما در بندر» گزارش روزنامه فرهیختگان، «موج شایعه در انفجار بندر» گزارش روزنامه همشهری، «انفجار مهیب در بندر شهید رجایی، حادثه یا خرابکاری!؟» گزارش روزنامه کیهان از جمله این رسانهها هستند که در کنار اطلاعرسانی از حادثه به طرح شایعات موجود در این بین پرداختهاند؛ شایعاتی که همزمان با ادامه مذاکرات «ایران و آمریکا» از طریق کشور عمان نسبت به رخدادهای مشابه شدت و حدت بیشتری پیدا کرده است.
چنانچه در این وانفسای کمکرسانی و مشکلات ناشی از حادثه و اضطرارها فرصتی نیز برای فشار جریان تندرو به دولت و قطع مذاکرات با طرح نقش اسرائیل و آمریکا در این اتفاق به میان آورده است. چنانچه جریانی از همان ساعات اولیه انتشار اخبار به القای «حمله و خرابکاری توسط نفوذیها» حالا اسرائیلی یا غیر آن مشغول شده و در تلاش بودند با طرح موضوع فوق در راستای تحمیل نظرشان به حاکمیت برای قطع مذاکرات، دولت را به سمت واکنشهایی مانند عملی کردن «وعده صادق 3» بکشانند.
البته که این موضوع در روزنامههای روز یکشنبه به مراتب کمتر مطرح بود؛ آن هم به دلیل اینکه دادستانی کل کشور از فعالان فضاى مجازى و رسانهها خواست که «از پرداختن به موضوعاتى که امنیت روانى جامعه را مخدوش مىکند، پرهیز کنند.» و مهدی کشتدار، مدیر خبرگزاری میزان نیز در حساب ایکس خود این را نوشت: «دادستانى کل کشور: فعالان فضاى مجازى و رسانهها از پرداختن به موضوعاتى که امنیت روانى جامعه را مخدوش مىکند، پرهیز کنند. با افرادى که با انتشار محتواى خلاف واقع، نشر اکاذیب و توهین اقدام به برهم زدن امنیت روانى جامعه کنند، براساس قانون برخورد مقتضى صورت خواهد گرفت.»
چنانچه در ساعات اولیه انتشار اخبار حادثه برخی از رسانههای تندرو به دنبال القای خرابکاری در نبود حداقل اطلاعات بودند و پس از اینکه دادستانی چنین موضوعی را مطرح کرد و در پی آن ابراهیم رضایی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس در حساب کاربری خود در ایکس نوشت:«طبق گزارشهای اولیه، آنچه در حادثه بندر شهید رجایی آتش گرفته، هیچ ارتباطی با حوزه دفاعی کشور ندارد.» حداقل دیگر رسانههای رسمی بر بحث خرابکاری و حمله و... دامن نزدند؛ اما مثل همیشه این تندرویها که به دنبال فشار در داخل بود، روی دیگری داشت و آن هم در خارج از کشور و برای فشار به جامعه بینالمللی رخ داد؛ در این بین شماری از چهرههای شاخص اپوزیسیون خارجنشین مانند شیرین عبادی، حامد اسماعیلیون و رضا پهلوی به جای آنکه در تلاش باشند کمکهای بینالمللی را به سمت ایران برای عبور از بحران پیشآمده گسیل کنند با حمله به حکومت، صرفاً به موضوع بیکفایتی و عدم روراستی با مردم پرداختهاند.
اگرچه طبیعتاً انتظار میرود پس از پایان رخداد، ابعاد مختلف آن بررسی شود؛ اطلاعات در اختیار مردم قرار گیرد و اقناعسازی انجام گیرد و در نهایت با مسببین و مقصرین حادثه نیز برخورد لازم انجام گیرد اما مسئله این است که از هر جامعهای و از هر کسی که ادعای هموطن بودن دارد؛ چه تندروهای داخلی و چه اپوزیسیون انتظار میرود در بحبوحه حادثه به جای آنکه به دنبال پیشبرد اهداف سیاسی و ضربه به دولت یا حاکمیت باشند؛ به دنبال کاهش آلام مردم و سرعت بخشیدن به کمکها باشند.
در این بین با نگاه عمیقتر به این اتفاقات ابعاد و عوامل دیگری نیز به میان میآید؛ اولین دغدغه شاید نبود مرجع خبری و اطلاعرسانی و دوم، پذیرش چنین شایعاتی در جامعه بر اساس همین منابع غیررسمی اطلاعات باشد و سومین دغدغه این است که چرا خرابکاری دور از ذهن نیست؟
درباره اولین و دومین دغدغه بحثهای بسیاری شده؛ از اینکه به دلیل تجربههای ناموفق در اطلاعرسانی بهموقع و البته ضعف خبررسانی و سویهدار بودن اخبار رسانههایی مانند صداوسیما شاهد آن هستیم که رسانههای غیررسمی در سرعت پاسخگویی و اطلاعرسانی دست بالا را دارند و البته در چنین شرایطی فرصت ایجاد گمانهها و ساخت شایعات نیز دور از دسترس این شبکهها نیست.
دلیل دیگرِ از دست رفتن مرجعیت اطلاعرسانی و خبررسانی این است که رسانههای رسمی در دستیابی به اطلاعات و نحوه انتشار آن در حد بالایی در معذوریت قرار دارند؛ بنابراین مردم شنوندگی و خوانندگی رسانههای غیررسمی را بر رسانههای رسمی ترجیح دادهاند. در این زمینه تحلیلگران هم پیشنهاداتشان را ارائه کردند و هم بر ضرورت توجه به آن و برنامهریزی برای آن تاکید داشتهاند. علاوه بر این موارد، موضوع اعتماد مردم به حاکمیت نیز وجود دارد که در پی تجربیات مختلف کاهش پیدا کرده و باید ترمیم شود تا اخبار رسمی جای خود را در میان اخبار مورد توجه مردم بیابد.
درباره سومین دغدغه و اینکه چرا مردم این تصور که خرابکاری صورت بگیرد را میپذیرند و چرا میپذیریم بستر خرابکاری وجود دارد؛ روز گذشته روزنامه هممیهن در سرمقاله خود به گونهای به این موضوع پرداخت و در آن به طور ضمنی به گسست ایجادشده میان جامعه و حکومت یا به طور دقیقتر سیاستهای عمومی حاکمیت اشاره داشتهاست.
به هر حال اینکه عرق و علقه مردم نسبت به هموطنانشان بر اساس همان گسست یا وضعیت مالی و فاصلهگیری از اخلاقیات به حدی کاهش یافته که حاضر است دست به چنین خرابکاری با هزینه مالی و جانی فراوان بزند؛ موضوع قابل تأملی است که متاسفانه در این برهه زمانی به دور از ذهن نبود؛ البته که درباره نفوذ و حمله خارجی نیز که مسئله امنیتی و پدافندی و مهمتر از آن موقعیت ایران در جهان به میان آمد هم ضرورت دارد، بخشهای امنیتی و نظامی دست به کار شوند.
در پایان هم باید گفت که در هر دو موضوع زمانی میتوان مانعی برای آن ایجاد کرد؛ که اتحاد ملت به درستی شکل گیرد؛ چنانچه این مردم متحد هستند که میتوانند در برابر هر نوع حادثهای امنیتآفرین باشند؛ مردمی که به کشورشان علاقهمندند و خود را از آنِ وطنشان میدانند و وطنشان را نیز از آنِ خود؛ در برابر خرابکاری و نفوذ و هر چه عامل بیرونی باشد؛ مقاومترند و پس از وقوع حادثه هم همسو و همراه هم میشوند تا از بحران خارج شوند.
چنین شرایطی محقق نمیشود مگر با کاهش فاصلهها و گسستها؛ ما در برابر هر بحران نیازمند آن هستیم که مردم در صحنه باشند و همدلانه در برابر بروز و مقابله با آن بایستند. همین جاست که ضرورت دارد برای همین افزایش حس میهنپرستی و حس وطندوستی در تصمیمات حاکمیتی به سمت کاهش شکافها رفته و فعالان سیاسی هم به جای آنکه به دنبال سنگاندازی پیش پای مخالفان خود باشند تا صرفاً خواسته شخصی و جریانیشان در پی بروز مشکلاتی برای جامعه برآورده شود؛ در کنار بقیه هموطنان قرار گرفته و به دنبال رفع مشکلات باشند.