| کد مطلب: ۲۴۹۹۵
وفاق در شرق

بررسی روی کار آمدن دولت وفاق و انتخاب استاندار «اهل سنت» و «بلوچ» در سیستان و بلوچستان و تاثیر آن بر شرایط استان

وفاق در شرق

اهمیت انتخاب استاندار بلوچ در سیستان و بلوچستان از آن جهت است که قومیت بلوچ طی سالیان متمادی خود را در معرض تبعیضی آشکار از سوی دولت مرکزی احساس می‏ کردند.

«یک بلوچ اهل سنت، استاندار سیستان و بلوچستان شد.» این جمله نقطه قوت رئیس‌جمهور و وزیر کشور در فرایند انتخاب استانداران است. پس از استاندارِ سنیِ کردستان، حالا در سیستان و بلوچستان نیز یک استاندار اهل تسنن بازوی اجرایی وزارت کشور خواهد بود تا شاید بخشی از تفاوت‌ها و در واقع تبعیض‌های آشکاری که در دهه‌های اخیر بر این استان و مردم آن وارد آمده را از بین ببرد.

اگرچه صرفاً با ذکر یک صفتِ «سنی» یا «بلوچ» بودن نمی‌توان مدعی پایانِ تبعیض‌ها در این استان‌ها شد و عملکرد این افراد در مناصبی که عهده‌دار آن شده‌اند، این ادعا را تایید خواهد کرد. سیستان و بلوچستان استانی با شرایط ژئوپلیتیک خاص است؛ دسترسی به آب‌های آزاد بین‌المللی خارج از تنگه هرمز، مرز مشترک با افغانستان و پاکستان، پل ارتباطی شمال به جنوب و شرق به غرب کشور تنها بخشی از شرایط ویژه این استان است که کمتر از چالش‌هایی نظیر درگیری‌های مسلحانه، ناامنی و قاچاق در این استان به آنها پرداخته و از ظرفیت‌های آن برای ارتقا سطح زندگی مردم این استان استفاده شده است.

استانی که با توجه به ویژگی‌های خاص خود می‌تواند ضریب بالایی از توسعه را در ایران به خود اختصاص دهد اما در انزوای جغرافیایی در ایران محصور مانده است. اگرچه کارشناسان دلیل این موضوع را تفاوت‌های مذهبی و زبانی این منطقه با بدنه اصلی کشور می‌دانند اما به نظر نمی‌رسد که حداقل از نظر زبانی این موضوع توجیه‌پذیر باشد چراکه اقوام، زبان و فرهنگ‌های متعدد در نقاط مختلف کشور در حال زیست و تعامل با اقصی‌نقاط کشور هستند. 

بیش از 70 درصد مردم سیستان و بلوچستان اهل سنت هستند و براساس گزارش پایش فقر در سال 1400 این استان محروم‌ترین استان کشور  است. یکی از دلایل عدم توسعه‌یافتگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در این استان سیاست‌های تبعیض‌آمیز دولت مرکزی در رابطه با این استان است.

براساس پژوهشی که با عنوان «سیاست دولت و مناسبت‌های بین قومی؛ مورد قوم بلوچ و سیستانی» انجام شد، دو قومیت بلوچ و سیستانی در این استان مورد ارزیابی قرار گرفتند و نتایج این پژوهش نشان داد که قوم بلوچ با پیکره ملت از لحاظ مذهب و زبان تفاوت دارد اما از نظر نژاد و تاریخ مشترک است؛ اما سیستانی‌ها از نظر دین و مذهب و زبان تقریباً با بدنه اصلی کشور هماهنگ و سازگار هستند.

از دید این پژوهش برخی سیاست‌های دولت مرکزی در برابر بستر متفاوت قومی، از یک سو روابط بدبینانه‌ای بین سیستانی‌ها و بلوچ‌ها در درون استان ایجاد کرده و از سوی دیگر به واگرایی بین قوم بلوچ و دولت مرکزی منجر شده است. 

اهمیت انتخاب استاندار بلوچ در سیستان و بلوچستان از آن جهت است که قومیت بلوچ طی سالیان متمادی برآورده نشدن انتظار خود را از سوی دولت مرکزی احساس می‌کردند و حالا با این انتصاب شاید قدم مثبت و موثری در راستای برطرف شدن چالش‌های مهم این استان که گستره جغرافیایی آن محدود به یک منطقه مشخص است اما عواقب فراگیر و ملی دارد، برداشته شود.

در سال 95 تحقیقی با عنوان «رابطه مناسبات قومی و امنیت در استان سیستان و بلوچستان» انجام شد که در نتیجه آن اشاره شد که بلوچ‌ها از نظر قومی چالش چندانی برای دولت مرکزی در ایران نبوده‌اند، اما در بُعد مذهبی، گروه‌های متاثر از طالبان به تبلیغات علیه دولت مرکزی پرداخته‌اند که با توجه به مشکلات منطقه‌ای و عدم توسعه برابر این منطقه نسبت به دیگر مناطق کشور، این اقدامات موثر واقع شده و نفوذ گروه‌های تندرو بیشتر شده است و در نتیجه می‌توان خطر بنیادگرایی مذهبی را در این استان از گرایش‌های ناسیونالیستی بیشتر در نظر گرفت.

این پژوهش علت این موضوع را آگاهی قوم بلوچ از هویت ملی خود مطرح کرده اما در زمینه حرکت‌های مذهبی، گرایش بیشتری نسبت به این موضوع نشان می‌دهند. اما در این استان فرصت آگاهی به هویت ملی به عنوان پاشنه آشیل خارج کردن استان از بحران‌های حاد سیاسی و اجتماعی که با آن مواجه است استفاده نشد و در عوض تندروهای مذهبی (سلفی‌گری) را با بحران قومی چنان پیچ و تاب دادند که قومی‌گرایی را نیز به یک چالش تبدیل کردند.

در پژوهش ذکرشده در بالا این مسئله به دلایل متعددی رخ داده که مهمترین آن فقر، بیکاری و توسعه‌نیافتگی استان سیستان و بلوچستان ذکر شده است. شاید اگر دولت‌های مرکزی زودتر از اینها این اعتماد را به نیروهای بومی با قومیت و مذهب متفاوت در سیستان و بلوچستان می‌کردند و در تمام سال‌هایی که گذشت، با استفاد از نیروهای بومی و برخاسته از قومیت و مذهب اکثر مردم استان مدیران رده‌بالا را در استان منصوب می‌کردند، حالا به جای مبارزه با گروهک‌های تروریستی در شرق کشور اندک‌اندک شرایط ثبات و پایداری فراهم می‌کردند و فقر و ناامنی و عدم توسعه‌یافتگی کم‌کم در این استان از بین می‌رفت.

احتمالاً یکی از دلایل تداوم اعتراضات مردمی که از سال 1401 در استان سیستان و بلوچستان نیز شکل گرفت و با گذشت دو سال به‌ویژه در شهر زاهدان ادامه‌دار شد، همین «نادیده گرفتن» باشد که در انتصاب بالاترین مقام دولتی استان رخ داده و استانداران به عنوان زبانِ مردمِ این استان در برابر دولت‌های مرکزی با قدرتِ کمتری به سمت حل مشکلات این استان قدم برداشته‌اند. 

رویکرد سیاسی در استان

سیستان و بلوچستان همواره پایگاه رای اصلاح‌طلبان بوده است؛ چه در دوران ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی و چه در دوران ریاست‌جمهوری حسن روحانی و مسعود پزشکیان، سبد رای شرکت‌کنندگان به نفع اصلاح‌طلبان پر شده و حتی در انتخابات سال 88 نیز براساس آماری که اعلام شد، سیستان و بلوچستان جزو دو استانی بود که بالاترین آرا را به میرحسین موسوی داده بودند.

هرچند که در انتخابات سال 1400 این ورق برگشت و این رئیسی بود که بیشترین سبد رای را در این استان کسب کرد؛ علاوه بر سخت‌تر شدن شرایط اقتصادی و معیشتی و گسترش فقر در استان، حوادث سال 98 و نارضایتی‌های گسترده در سراسر کشور و نظارت استصوابی که منجر به روی کار آمدن یک چهره شاخص مستقل و یا اصلاح‌طلب برای انتخابات آن سال نشد و در نتیجه مشارکت در این استان نیز کاهش یافت، یکی از مهمترین دلایل این رای حمایت مولوی عبدالحمید، چهره شاخص اهل سنت در استان است که از رئیسی اعلام حمایت کرد.

هرچند که رویکرد رئیسی در دوران ریاست‌جمهوری‌اش چندان مورد حمایت عبدالحمید قرار نگرفت. در نهایت اعتراضات سال 1401 و جمعه خونین زاهدان، انتقادهای مولوی عبدالحمید به دولت و رئیسی را بیشتر کرد، تا جایی که وی در یکی از جمعه‌های زاهدان اعلام کرد که «برای حمایت از دولت سیزدهم هزینه گزافی دادیم اما این دولت هم در حق اهل سنت و هم در حق همه ملت ایران ظلم کرد.»

در نتیجه این رویکردها بوده که نه در انتخابات مجلس و نه در انتخابات ریاست‌جمهوری از هیچ کاندیدایی حمایت نکرد اما در نتیجه انتخاب استاندار جدید، از این انتخاب استقبال کرد و گفت: «خوشحال شدیم که هیئت دولت فردی از خودِ استان را به‌عنوان استاندار سیستان‌وبلوچستان انتخاب کرده است.

ایشان انسان توانمند و کاردان و باسوادی است و چندین دوره مسئولیت معاونت عمرانی استانداری را بر عهده داشته است. ما از این اقدام دولت استقبال می‌کنیم. به‌کارگیری شایستگان یکی از خواسته‌های مهم است، زیرا به‌کارگیری افراد ناتوان، شیعه باشند یا اهل‌سنت و یا وابسته به هر قوم و جناحی باشند، به ضرر مردم و حاکمیت است.»

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور کشور نیز هفته گذشته در دیدار اعضای شورای راهبردی استان سیستان و بلوچستان بر «ایجاد  یکپارچگی و انسجام در این استان اساس رویکرد وفاق‌محور دولت با میدان دادن به نخبگان و مدیران توانمند فارغ از دسته‌بندی‌های قومی و مذهبی» تأکید کرد و به شورای راهبردی پیشنهاد کرد به منظور ایجاد همدلی و هم‌گرایی بیشتر در پیگیری و حل مسائل این استان از مشارکت نخبگان اهل سنت سیستان و بلوچستان به‌عنوان شخصیت حقیقی در این شورا استفاده شود.

حال باید دید فرصت ایجادشده در این استان که برای نخستین بار پس از انقلاب اسلامی در اختیار فردی بومی و اهل تسنن قرار گرفته، می‌تواند همبستگی و وفاقی که دولت چهاردهم در سیاست‌های خود لحاظ کرده است را در این استان جاری کند و سیستان و بلوچستان را از بن‌بستی که در آن قرار گرفته خارج کند و آرامش را برای مردم این استان به همراه آورد یا خیر.

در ادامه این گزارش مصاحبه‌ای با دو تن از نمایندگان ادوار مجلس (سیدباقر حسینی و حمیدرضا پشنگ) در استان سیستان و بلوچستان انجام شده است و نظرات آنها درباره این انتخاب و پیش‌بینی آنها از بهبود شرایط استان پرسیده شده است که در ادامه می‌خوانید. 

منصور بیجار، استاندار جدید سیستان و بلوچستان حالا حمایت دولت و گروه‌های بلوچ و کسانی که به شدت در دو سال اخیر نسبت به رویکردهای دولت و حاکمیت نسبت به این استان اعتراض داشتند را دارد. او در بخش‌های مختلف عمرانی و اجرایی در این استان مشغول به کار بوده است و در مراسم معارفه‌اش تاکید کرد که وابسته به هیچ جناحی نیست و حزب او حزب‌الهی و جناح‌اش، جناح مردمی است و شور و شوقی که در این استان در پی انتصاب ایجاد شده، مسئولیت او را نسبت به این جایگاه بیشتر کرده است و حالا باید دید که این حمایت همه‌جانبه سیاسی و سابقه عمرانی که در استان دارد، می‌تواند سیستان و بلوچستان را از بحرانی‌هایی که درگیر آن است خارج کند یا خیر؟ 

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار