کیهان نوشت:
مدعیان «زن، زندگی، آزادی» با حمایت نکردن از شهادت بانوی ایرانی در لبنان رسوا شدند
طوفان الاقصی و عبور اسرائیل از تمامی خط قرمزها، امروز به شکلی عینی دوروییها، خیانتها و بیشرافتیها را در جهان اسلام در منطقه و در کشور آشکار کرده است.
به گزارش هممیهن آنلاین، روزنامه کیهان نوشت:
مرحوم آیتالله حائری شیرازی سالها قبل درباره نقش اسرائیل در آشکار شدن نفاق در جهان اسلامی عنوان کرده بود: اسرائیل از مقدمات ظهور است؛ آمده تا شرکهای خفی در او حل شود. کسانی که به ظاهر مسلمانند و در باطن مشرکند نمیروند مگر این که با اسرائیل بیعت کرده باشند؛ اسرائیل آمده بیعت بگیرد. شرک پنهان عالم اسلام را اسرائیل آشکار میکند. اگر در عمق اروپا و آمریکا یا حتی در درون اسرائیل، پاکی هست بالاخره از صفوف آنها خارج خواهد شد و به ما خواهد پیوست و اگر در درون خانههای ما ناپاکی وجود داشته باشد بالاخره از بین ما خارج خواهد شد و به آنها خواهد پیوست. این قرار ما با آنهاست.
این سخن حکیمانه اکنون پس از بیشتر از یک سال از شروع جنگ ظالمانه رژیم صهیونیستی برعلیه مردم غزه بیشتر از هر روزی عینیت پیدا کرده است.
طوفان الاقصی و عبور اسرائیل از تمامی خط قرمزها، امروز به شکلی عینی دوروییها، خیانتها و بیشرافتیها را در جهان اسلام در منطقه و در کشور آشکار کرده است.
برخی از کشورهای عربی در حالی در سال گذشته همت خود را بر یاوهگویی علیه ایران مصروف کردهاند که هیچ اقدام جدی و تاثیرگذاری را در راه توقف جنایات برادر نامشروع خود رژیم صهیونیستی اتخاذ نکردهاند.
این کشورها که حاصل خیانت به عثمانی و خوش خدمتی به انگلیس بودهاند همپای مولود نامیمون دیگر استعمار در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی از هیچ خیانتی به اسلام و منطقه، فروگذار نکردهاند.
اسرائیل در سطح دیگری نیز به متر و معیار بیشرافتی و شرافت تبدیل شده است. امروزه افرادی که با وقاحت از جنایات بیپایان اسرائیل سخن به میان میآوردند حتی در میان اپوزوسیون هم منفور به شمار آمده و به ذبح انسانیت به واسطه حمایت از اسرائیل متهم هستند.
اکنون بارقههای خشم بیش از هر زمان دیگر در دورترین نقاط جهان شعلهور شده است و تاریخ از بیشرافتی برخی اعراب و شرافت جوانان آمریکایی سخن به میان میآورند.
مولوی در مثنوی معنوی به زیبایی وضعیت فعلی را نشان داده است: «ای بسا هندو و ترک همزبان .... ای بسا دو ترک چون بیگانگان».
جروزالم پست: چالشها و تهدیدهای مختلف اسرائیل را محاصره کرده است
روزنامه صهیونیستی جروزالم پست اذعان کرد که اسرائیل از همه طرف تحت فشار قرار گرفته و دورهای از ضربات از چند جبهه را بدون بازدارندگی سپری میکند.
این روزنامه با اشاره به حمله موشکی موفق انصارالله یمن به تلآویو در هفته گذشته نوشت: اسرائیل در رویارویی با ایران و نیروهای نیابتیاش در منطقه، با چندین چالش عمده مواجه است. حمله اخیر حوثیهای یمن به اسرائیل، نمونهای دیگر از تهدیدهای تازهای است که اسرائیل در جنگ طولانیمدتی که از ۷ اکتبر آغاز شده، با آن روبهروست. در پی این حمله، حزبالله نیز در شمال به اسرائیل حمله کرد که نشان میدهد اسرائیل با تهدیدهای پرشماری در چندین جبهه روبهروست. بزرگترین چالش امروز اسرائیل، یافتن راهی برای بازدارندگی نیروهای مختلف وابسته به ایران است. حماس در غزه، جهاد اسلامی فلسطین، حوثیها، حزبالله، شبهنظامیان عراقی و دیگر گروهها، همگی به اسرائیل حمله میکنند.
هیچیک از این گروهها از حملات خود بازداشته نشدهاند. بازدارندگی اسرائیل به سرعت تضعیف شده است. زمانی بود که شبهنظامیان عراقی نگران انجام حملات پهپادی علیه اسرائیل بودند اما امروز از آن به عنوان افتخار یاد میکنند. حوثیها، زمانی بر جنگ علیه عربستان تمرکز داشتند. با این حال، آنها از چگونه رها شدنِ ریاض توسط غرب در طول آن جنگ آموختند که میتوانند به حملات گستردهتر روی آورند. آنها همچنین در اکتبر و نوامبر ۲۰۲۳ به سرعت آموختند که میتوانند بندر ایلات و کشتیها در دریای سرخ را هدف قرار دهند و با پاسخهای عمدهای روبهرو نشوند. حزبالله نیز آموخته که میتواند موشکهایی را بر شمال اسرائیل فرود آورد و اسرائیلیها را از خانههایشان بیرون کند.
محور مورد حمایت ایران بازداشته نشده است. آنها هستند که زمان و مکان حملات را انتخاب میکنند و احساس میکنند که تمام وقت جهان را برای آمادهسازی حملات پیچیدهتر در اختیار دارند. تغییر معادله و بازدارندگی دشمنان به وضوح مسئلهای حیاتی برای اسرائیل در این جنگ است. اسرائیل از زمان آغاز جنگ در ۷ اکتبر
بر غزه تمرکز کرده است. اکنون پرسش این است که آیا این تاکتیک، کارآیی دارد؟ اسرائیل عمدتا در چندین جبهه یک جنگ تاکتیکی را پیش میبرد. این بدان معناست که در غزه، ارتش اسرائیل بر شکست تاکتیکی واحدهای مختلف حماس، مانند تیپ رفح، متمرکز است. اما پرسش بزرگتری درباره استراتژی وجود دارد. نبود راهبرد در جبهههای متعدد به این معناست که هر جبهه علیه نیروهای نیابتی ایران به یک پاسخ تاکتیکی و عمدتاً متناسب محدود شده است. برای مثال، ارتش اسرائیل در کرانه باختری یک جنگ تاکتیکی علیه آنچه تروریسم مینامد را پیش میبرد. این عملیات با این هدف طراحی نشده که راهبرد اسرائیل در کرانه باختری را تغییر دهد، بلکه هدف آن افزایش سرعت عملیات برای مقابله با تهدید فزاینده تروریسم است.
هدف نهائی و راهبرد کدام است؟ عمدتاً این است که افراد مسلح را هدف قرار دهند، که به شکل دیگری از تاکتیک «چیدن چمن» یا «زدن به خال» تبدیل میشود. آیا این باعث شکست نیروی مسلح مخالف اسرائیل میشود یا به دور دیگری از مبارزه با آنها منجر خواهد شد؟ پرسشهای مشابهی در مورد جبهههای دیگر نیز وجود دارد. حزبالله هر روز حملاتی انجام میدهد و با حملات هوائی و بمبارانهای توپخانهای بیشتری پاسخ میگیرد. حزبالله به روشنی اینگونه فکر میکند که در اینجا معادلهای وجود دارد. حزبالله تا چند مایل به داخل اسرائیل حمله میکند و انتظار دارد اسرائیل نیز در لبنان همین کار را انجام دهد. اگر اسرائیل حملات عمیقتری انجام دهد، حزبالله نیز همین کار را میکند. حزبالله در حال جنگی فرسایشی است. آیا این به سود حزبالله است یا اسرائیل؟ این هم یک پرسش کلیدی است.
سامانههای دفاع هوائی اسرائیل هم با چالشهای فزایندهای در چندین جبهه مواجه شدهاند. این جنگ آنها را به شکلی بیسابقه به آزمون گرفته است. حماس، جنگ را با پرتاب هزاران موشک به سمت اسرائیل آغاز کرد. این گروه همچنان هر روز یا هر دو روز یک موشک پرتاب میکند. این موضوع همچنان میتواند اشکلون و شهرهای دیگر را تهدید کند. حوثیها نیز با وجود کارکرد خوب سامانههای دفاع هوائی اسرائیل، توانستهاند اسرائیل را تهدید کنند. دشمن بهطور مداوم تواناییهای خود را تغییر میدهد. آنها از پهپادها، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک استفاده میکنند. دشمن راههای مختلفی برای تهدید اسرائیل پیدا میکند و همچنین از جهتهای مختلف حمله میکند.
محمدرضا تاجیک: پیروزی پزشکیان شکست اصلاحطلبان بود
مشاور خاتمی در دولت اصلاحات میگوید پزشکیان فاقد نقشه گفتمانی و معرفتی است.
محمدرضا تاجیک که در دولت موسوم به اصلاحات مشاور خاتمی بود، به روزنامه آرمان گفت: بسیاری از آحاد جریان رسمی و اسمی اصلاحطلبی (همهجا خطاب من همین شبهاصلاحطلبان هستند)، دیریست که چشایی و بینایی و شم فرصتشناسی خویش را از دست داده و بیش و پیش از اینکه از رخدادهای تاریخی پندی بگیرد، ملال میگیرد. لذا اساساً امید به نوعی تغییر و تحول گفتمانی در این جریان و در این شرایط ندارم. پیروزی پزشکیان، بهعنوان کاندیدای جریان اصلاحطلبی، در عین حال، یک شکست نیز، بود؛ شکست در گشودن دریچهای به روی کاندیداهای اصلی و اصیل خود، شکست در بازتولید/ تاسیس دولتی اصلاحطلب و شکست در احیای شخصیت و حیثیت گفتمانی و اندیشگی خود. بعد از هر ناکامی، ما نغمه بازنگری گفتمانی و کارکردی و تشکیلاتی را در میان اصلاحطلبان میشنویم، اما در آخر روز، آنچه باقی میماند همان نغمه است و دیگر هیچ.
وی افزود: دغدغه امروز بسیاری از اصلاحطلبان رسمی، گشودن روزنه و دریچهای به درون حریم قدرت است و نه گشودن در و دروازهای به روی جریان اصلاحطلبی. دیریست که حیات و ممات جریان اصلاحطلبی به اکسیری بهنام ماکروفیزیک قدرت گره خورده و نه به میکروفیزیک قدرت. دیریست که در نزد اصلاحطلبان، امر سیاسی همهجا و همهچیز را- تمامی ساحتهای حیات فردی و اجتماعی آدمیان را- با نفس دودهایش، تاریک و سرد و مهآلود کرده است، امر اجتماعی را ربوده و نابود کرده است. در واقع امروز ما شاهد بازگشت خشن و غیرمدنی این امر در اشکال گوناگون از ریزش تا شورش سرمایه اجتماعی هستیم. اما پنداری بدن جریان اصلاحطلبی چنان کرخت شده که دیگر با جوالدوز این ریزشها هم نمیتوان آن را تحریک کرد.
فاصله اصلاحطلبان با دولت مستقر فقط به اندازه یک گام به اینسو و یا آنسوی حریم قدرت است. به بیان دیگر اینکه اصلاحطلبان کجای درون یا برون قدرت ایستاده باشند، نگاهشان، رویکردشان و مواضعشان نسبت به پزشکیان و دولت او متفاوت خواهد بود. این قدرت است که دیدگشت (موضع پارالکسی) آنان را مشخص میکند. اینان، سوژه وفادار قدرتند و نه سوژه وفادار این فرد و آن جریان. بنابراین، حمایت اصلاحطلبان از دولت پزشکیان حمایتی دفاکتو خواهد بود و نه دوژور.
تاجیک در پاسخ این سؤال که چرا پزشکیان از تشکیل یک دولت صددرصد اصلاحطلب که میتوانست یک بزنگاه مهم سیاسی برای اصلاحطلبان باشد خودداری کرد؟، گفت: پزشکیان، اولاً، هیچگاه یک اصلاحطلب صددرصد نبوده است، و بنابراین، نمیتوان از ذات نایافته از هستیبخش، انتظار هستیبخشی داشت. ثانیاً، بازی ایشان یک بازی کوچک در بطن و متن بازی بزرگتر بوده و هست (به این موضوع لزوماً نباید از منظری منفی نگریست)، لذا در تحلیل نهائی، این ایشان نیست که قواعد و اصول این بازی را مشخص میکند و از اینرو، از پزشکیان باید به اندازه آنچه میتواند انتظار داشت نه در گستره آنچه باید و شاید. از یک منظر میتوان گفت، شرط اصلاحطلبی محدود و رقیق ایشان، همان شرط پذیرش ایشان در قدرت بود. بنابراین، چنین ارادهای از آغاز وجود نداشت و نمیتوانست وجود داشته باشد.
شهادت بانوی ایرانی و رسوایی مدعیان «زن، زندگی، آزادی»
در حالی که شهادت یک بانوی ایرانی توسط رژیم صهیونیستی، قلوب مسلمین را جریحهدار کرد، عدم موضعگیری مدعیان «زن، زندگی، آزادی» نسبت به این اقدام، یکبار دیگر دروغین بودن این شعار را نشان داده و رسوایی فتنهگران را به همراه داشت.
روز دوشنبه 28 مهر رژیم صهیونیستی طی یک حمله پهپادی بانوی ایرانی به نام معصومه کرباسی به همراه همسرش رضا عواضه را در حاشیه اتوبان در منطقه جونیه لبنان به شهادت رساند.
معصومه کرباسی، سال ۱۳۵۹ در شیراز دیده به جهان گشود. او فرزند حاج حسین کرباسی از اصحاب مسجدالنبی شیراز و از مهندسان برجسته سازمان جهاد کشاورزی بود.
شهیده معصومه کرباسی فارغالتحصیل رشته مهندسی کامپیوتر دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز و از فعالان فرهنگی و رسانهای و از نخبگان برنامهنویسی در این دانشگاه بود. او سال ۱۳۸۲ با همکلاسی لبنانی خود دکتر رضا عواضه ازدواج کرد و به همراه همسرش در سال ۱۳۸۳ به لبنان رفت و در آنجا به حزبالله لبنان پیوستند.
وی در خانوادهای قرآنی پرورش یافت و مادر فداکار پنج فرزند بود. سالها با راهاندازی کانونها، مجالس فرهنگی و دینی با نگاهی امتی به مباحث جهان اسلام، هم اسطوره مقاومت شد و هم به آرزوی خود که بارها به خانوادهاش گفته بود، رسید.
همسر شهیدش، رضا عواضه در بیروت مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته کامپیوتر اخذ کرد و برای ادامه تحصیل به تهران آمد و از دانشگاه امیرکبیر موفق به دریافت مدرک دکتری شد. وی از نخبگان امنیت سایبری حزبالله بود و تا آخرین لحظه در کنار حزبالله و همراه همسرش با رژیم غاصب صهیونیستی مبارزه کرد.
شهادت این بانوی جلیلالقدر و همسر ایشان (رضا عواضه) قلوب مسلمین و آزادیخواهان جهان را جریحهدار کرده و واکنش برخی از رسانهها را به همراه داشت. با این وجود مدعیان «حقوق زنان» نسبت به شهادت وی موضعی نگرفتند و این مسئله، یکبار دیگر استاندارد دوگانه این طیف در رابطه با مسئله زنان را نمایان کرد.
کسانی که شعار «زن، زندگی، آزادی» را در بوق و کرنا کرده و مدعی حمایت تمامقد از حقوق زنان هستند، در جدیدترین رسوایی خود، نهتنها اقدام رژیم صهیونیستی را محکوم نکردند بلکه در حد اطلاعرسانی و بازتاب این خبر نیز ظاهر نشدند. حال بیش از پیش این مسئله به اثبات رسید که مسئله اصلی این طیف، زن و حقوق زنان نیست.
لازم به ذکر است که فعالین فتنه «زن، زندگی، آزادی» در سال 1401، به سمبلی از تضییع حقوق زنان و لگدمال کردن آزادی و زندگی تبدیل شدند.