حماسه واقعی
جشن و شادی، سجده شکر، صلوات و همهمه مردم و نظامیانی که در مسجد جامع خرمشهر حضور داشتند در کنار جشن مردم در شهرهای مختلف کشور تصاویری است که از روز سوم خرداد ۱۳۶۱، روز آزادسازی خرمشهر در رسانههای مختلف منتشر شد و پس از آن تا به امروز به یادگار مانده است؛ خرمشهر ۵۷۸ روز به اشغال نیروهای بعث عراق درآمد و طی آن مقاومت مردم و نیروهای نظامی ایران مانع از پیشروی بیشتر شد.
از مقاومت و مردم و تلاشهای نیروهای ایرانی برای آزادسازی خرمشهر و فرستادن نیروهای بعثی به پشت مرزهای بینالمللی فیلمها و سریالهای بسیار ساخته شده است؛ از «بلمی به سوی ساحل» رسول ملاقلیپور و «کیمیا» و «دوئل» و «سرزمین خورشید» احمدرضا درویش تا «روز سوم» محمدحسین لطیفی و «کودک و فرشته» مسعودنقاشزاده و سریال «کیمیا». مردمی که در این فیلمها به تصویر کشیده شدهاند چه آنجا که در کنار نظامیان ارتشی و سپاهی در «عملیات بیتالمقدس» به آزادی خرمشهر کمک کردند و چه آنجا که در همه این روزها در خانههایشان دست به مقاومت زدند و شاید هیچگاه همه این حماسهآفرینان و حماسهآفرینیها به تصویر کشیده نشود.
جایگاه مردم در خلق این حماسه بزرگ و نگاه امام خمینی و مسئولان به نقشآفرینی آنها موضوعی است که در ادامه به آن میپردازیم.
اشغال خرمشهر
بهنام از این پشت بام به آن پشت بام میدوید، از این دیوار بالا میرفت و خودش را پشت این ستون و آن ستون مخفی میکرد تا نیروهای عراقی متوجه حضورش نشوند، گاهی هم که متوجه حضورش در کوچههای بیرفت و آمد خرمشهر میشدند، گریه میکرد که دنبال مادرش است و یکجوری خودش را از دست آنها نجات میداد و خود را به نیروهای مقاومت میرساند و موقعیت عراقیها را برای آنها تشریح میکرد.
بهنام محمدی فقط 13 سال داشت که عراق به قصد تصرف خرمشهر و خاک وطنش به کشور وارد شد و او در کنار بسیاری از مردم شهرش با کمترین امکانات در مقابل نیروهای مسلح و قدر ایستاد و تلاش کرد خرمشهر دست عراقیها نیفتد. طی همه این روزها مردم در خانههایشان با هر چه در اختیار داشتند مقاومت کردند اما در نهایت جمعیت زیادی شهید شدند و بسیاری هم از خانههایشان آواره شدند و شهر را رها کردند.
نیمه شب سوم آبان بود که نیروهای بعث عراق با سازماندهی و تجهیز لشکرهای مستقر در جبهه خرمشهر و فراخوانی نیروهای تازهنفس هجومی وسیع را رقم زدند و مردم در اطراف پل خرمشهر تلاش بسیار کردند که از پیشروی بیشتر نیروهای بعثی جلوگیری کنند اما به غروب 4 آبان که رسید مقاومت شکست خورد. بهعبارتی خرمشهر پس از 34 روز مقاومت مردم در کنار تکاوران دریایی ارتش به فرماندهی ناخداهوشنگ صمدی، گردان دژ خرمشهر به فرماندهی علی قمری و دانشجویان دانشگاه افسری امام علی به فرماندهی حسین حسنیسعدی و جمعی از نیروهای سپاه خرمشهر به فرماندهی محمد جهانآرا، در چهارم آبان 1359 سقوط کرد. خرمشهر از این زمان تا 19 ماه بعد به دست عراقیها افتاد و در همه این روزها خرمشهر را دیگر خونینشهر میخواندند.
عملیات بیتالمقدس و مردم
عملیات بیتالمقدس یا «الی بیتالمقدس» با اسم رمز «یا علیابنابیطالب» در نیمهشب دهم اردیبهشت سال 61 در پی همکاری همهجانبه نیروهای نظامی و امنیتی ایران در راستای آزادساری خرمشهر در 4 مرحله آغاز شد. مرحله اول با اسم رمز «بسمالله قاسمالجبارین» همان روز از نیمهشب آغاز شد.
فردای آن روز روزنامهها از شروع چنین عملیاتی خبر دادند. مثلاً روزنامه اطلاعات در گزارشی با عنوان «رزمندگان اسلام در آستانه ورود به خرمشهر» از رسیدن نیروهای ایران به 7 کیلومتری خرمشهر خبر داد و اعلام کرد که «نیروهای ارتش، سپاه، بسیج و دیگر رزمندگان اسلام به تثبیت مواضع بازپسگرفتهشده و تخلیه اُسرا و غنائم جنگی به پشت جبهه مشغولند.»
در روزهای بعد اخباری مبنی بر آزادسازی هویزه و پادگان حمید(17 اردیبهشت 61)، جفیر، نورد، طراح، فرسیه و سید جابر(18 اردیبهشت 61) و شلمچه(19 اردیبهشت 61) در مرحله دوم عملیات منتشر شد و 27 اردیبهشت خبر از شکست سنگین نیروهای بعثی در منطقه مرزی کوشک در مرحله سوم عملیات که از آن در روزنامههای فردایش به «حماسهآفرینی» یاد میکردند، انتشار یافت.
آزادی خونینشهر
«اللهاکبر، اللهاکبر، اللهاکبر. بازگشت خاک مقدس خونینشهر به سرزمین ایران را به امام امت، امت قهرمان و شهیدپرور ایران، رزمندگان پرتوان و سلحشور اسلام و شهیدان بزرگ راه ایثار و قرآن شادباش میگوییم. سلام بر تو ای خرمشهر، سلام بر تربت مقدس تو»؛ ابتدای گزارش اطلاعات در 4 خرداد 61 بود که میزان هیجانی که در پی این اتفاق در ایران رقم خورد را نشان میدهد و البته موفقیت در مرحله چهارم این عملیات را نشان میداد.
در تشریح این مرحله از عملیات بیتالمقدس چنین آمده است که در ساعت 12 قوای ایران متشکل از نیروهای ارتش و سپاه در کنار بسیج که بخش عمده آنها را نیروهای مردمی تشکیل میداد، از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای عراقی که طی ادامه عملیات گذشته 24 ساعت در محاصره کامل قرار گرفتهبودند، راهی جز تسلیم و اسارت یا کشته شدن نداشتند.
بر همین اساس جمع کثیری از این نیروها کمتر از 2 ساعت بعد به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند و در ساعت 2 بعدازظهر، خرمشهر بهطور کامل آزاد شد و پرچم جمهوری اسلامی ایران بر فراز «مسجد جامع» و پل تخریبشده خرمشهر برافراشته شد. تصاویر این اتفاق در رسانههای آن زمان منتشر شد. در همان زمان نیروهای ایران و مردمی که همپای آنها وارد خرمشهر شده بودند خوشحال از این آزادسازی نماز شکر در مسجد جامع خواندند و این اتفاق در بحبوحه حوادث جنگ و سختیهای آن شادی و شادکامی را برای مردم کشور به ارمغان آورد.
خاطره این اتفاق با صدای«محمود کریمیعلویجه» گوینده اعلام خبر آزادسازی خرمشهر در خاطرهها ماندگار شد؛ آنجا که میگوید:«شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید، خرمشهر، شهر خون، آزاد شد.»
در پی انتشار این خبر همه رسانههای داخلی و بسیاری از رسانههای خارجی به واکنش درباره این عملکرد نیروی نظامی و مردم ایران پرداختند. از جمله اینکه روزنامه گاردین نیز در ویژهنامه خود درباره عملیات بیتالمقدس بیان کرد که «سقوط خرمشهر یعنی سقوط آخرین و مهمترین افتخار جنگی عراق که ایرانیها با بازپس گرفتن آن، این برگ برنده را که بهوسیله آن عراق میکوشید ایران را به پای میز مذاکره بکشاند، از دست بغداد ربودند.»
مردم حماسهساز و نگاه مسئولان
در همه روایاتی که از سقوط خرمشهر و آن 19 ماه حضور نیروهای بعثی در مناطق مرزی ایران و عملیات بیتالمقدس مطرح میشود؛ در کنار همه برنامهریزیها و عملکرد نیروهای نظامی و مسئولان حکومتی آنچه به روشنی و وضوح مطرح است؛ نقش مردم در همه این دوران است. نهفقط مردمی که خانه و کاشانه خود را در چنگ دشمنان میدیدند و نهفقط آن مردمی که در پوشش نظامی برای حفظ مرزهای کشور جنگیدهاند بلکه همه مردمی که با غم این اتفاق غصه خوردند و از شادی این آزادی به خیابانها آمدند و شیرینی پخش کردند، شاد شدند و اشک شوق ریختند.
پس از آن هم در سخنرانیها و واکنشهایی که مسئولان طراز اول نظام و البته فرماندهان و سرداران نظامی داشتند، همه از حضور مردم و همراهی آنها در خلق این حماسه سخن گفتهاند و عملاً این اتفاق با حضور این مردم و همراهی آنها به حماسه بدل شد. بهعبارتی نقش مردم و درک و قدردانی مسئولان درباره جایگاه مردم خالق آن به شمار میرود.
آنجا که امام خمینی از همراهی مردم تقدیر میکند یا آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت به نقش مردم در بازپسگیری خرمشهر اشاره دارد و اکبر هاشمیرفسنجانی، رئیس مجلس وقت این پیروزی را به همت نیروهای نظامی و بسیج مردمی عنوان میکند؛ در کنار بسیاری موارد دیگر نمونه همین درک نقش مردم و ارزش نهادن برای آن است.
بهعبارتی آن حماسه واقعی در پی آن شکل گرفت که مردم در کنار نیروهای نظامی و سربازان کشور سنگر به سنگر مبارزه و مقاومت کردند که مهمترین دستاورد نیروهای بعثی را از آنها بگیرند.
بسیج مردمی چه در خط مقدم و چه در پشت خط و در تدارکات جنگ به نحوی بود که روز سوم خرداد با همه خونهای ریختهشده و آوارگیهایی که رخ داده بود، به جشن ملی بدل شد و در کنار تسلیت به خانواده شهدا شادی و تبریک هم مطرح بود؛ حماسهای که مردم و مسئولان با هم رقم زدند.
در حال حاضر اگر نگاهی به وضع این روزهایمان بکنیم. معمولاً مسئولان و جمعی از تحلیلگران ما از لفظ «حماسه» در موارد بسیاری استفاده میکنند؛ بیتوجه به عظمت مفهوم آن، زمانی آزادسازی خرمشهر را که حضور مردم در آن موج میزد حماسه خواندیم، یا انتخاباتی با مشارکت بالا مثل دوم خرداد و به دور از انتظار را حماسه میخواندیم و حالا همین لفظ را در مواردی که کمرنگترین حضور و همراهی مردم به چشم میآید، استفاده میکنیم مثلا انتخاباتها با مشارکت حداقلی که اولین پیامش قهر مردم و ناامیدی از تعیین سرنوشتشان است و احتمالاً قصدی برای حماسهآفرینی هم در کار نیست.
اگرچه امید است که هیچوقت خاکمان به دست بیگانگان به یغما نرود و دستاندازی صورت نگیرد، اما اگر چنین شد قطعاً مردم بار دیگر از مرزها دفاع میکنند و خون میدهند؛ چیزی که بار دیگر بتوان از آن با عنوان «حماسه» نام برد اما این دلیلی نیست که در مواقعی که مردم حضوری ندارند و اکثریت مردم در شادی آن هم نمیشود شریک باشند در جایگاه حماسه ببینیم و بخواهیم از قِبَل استفاده از این لفظ برای آن ارج و قرب بسازیم.
عکس: ایرنا