واکنش حمیدرضا جلاییپور به نقد محسن آرمین از بیانیه روزنهگشایی
اختلافنظرها راهبردی است
در پی انتشار سخنان محسن آرمین در جلسه جبهه اصلاحات در نقد بیانیه «روزنهگشایی»، حمیدرضا جلاییپور جوابیهای منتشر کرد. در ابتدای این یادداشت آمده: «دکتر آرمین صراحتاً گفتهاند که بیانیه ۱۱۰ امضایی شروع یک انشعاب از جبهه است. مصوبه انتخاباتی جبهه اصلاحات ندادن لیست به نام جبهه یا اصلاحطلبی در تهران است. بیانیه تحلیلی و گفتمانی ۱۱۰ امضایی هم اساساً لیستی نداده و اسمی از جبهه و اصلاحطلبی نبرده است و بههیچوجه ناقض مصوبه جبهه نیست. اکثر امضاکنندگان متکثر آن هم عضو جبهه یا حتی احزاب نیستند. دکتر آرمین در صورتبندیشان اختلافنظر میان نیروهای مصلح را صرفاً یک اختلاف جزئی مصداقی درباره انتخابات ۱۴۰۲ توصیف کردهاند و منکر تفاوتهای راهبردی شدهاند. تلقی من درست برعکس است و اختلافنظرها را راهبردی و مهم میدانم.» در بخش دیگر یادداشت آمده است: «تفاوتهای برآمده از مبانی نظری جدید و تجارب ایران و سایر کشورها از جمله به تفاوتهایی در عمل و راهبرد میانجامد. این تفاوتها سطحی و مصداقی نیست. برخی تفاوتها شاید مصداقی باشد، ولی مثلاً تفاوت راهبردی است میان گرایشی که «توافقگرا» است و نیرویی که «تضادگرا» است. تفاوت راهبردی است میان گرایشی که انتخابات آزاد را نتیجه ممارست انتخاباتی میداند و گرایشی که آزادی انتخابات را پیششرط حضور در انتخابات قرار میدهد. تفاوت راهبردی است میان نیرویی که به نام جامعهمحوری، کنشگری انتخاباتی را از ماهها قبل از انتخابات رها میکند و نیرویی که متوجه است در شرایط ساختاری امروز حتی کار مؤثر جامعهمحور و تقویت قدرت متشکل هم مستلزم ایجاد حدی از گشایش و پذیرش در نهادهای حکمرانی است.»
در ادامه یادداشت نوشته شده: «امضاکنندگان بیانیه مطلقاً از سرمایه جناب آقای خاتمی یا جبهه و حتی نام اصلاحطلبی و هر نیروی سیاسی دیگری خرج نکردهاند و در مقام توصیه به جناب آقای خاتمی که چتر رهبریشان شمولگرا و تکثرپذیر است، نبودهاند. اینکه رسانههای مختلف چگونه مطالب نیروهای هر دو سوی طیف را پوشش میدهند قابل کنترل کسی یا امضاکنندگان نیست. جبهه اصلاحات هم میتواند این تکثر را پوشش بدهد؛ به نحوی که طرفین ناچار نباشند بین التزام به راهبردهای مختارشان و عضویت در جبهه انتخاب کنند. در سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ هم این تکثر به رسمیت شناخته شد و مانع فروپاشی جبهه گردید. اما اگر این تکثر به رسمیت شناخته و تحمل نشود طبیعی است که التزام افراد به اقتضائات راهبردی که مصالح ایران را در آن میبینند میتواند به تضعیف جبهه یا حتی انشعاب بیانجامد. اما در هر حالت، ربطی به این بیانیه تحلیلی ندارد. از همه عجیبتر این است که امضاکنندگان بیانیهای که اساساً ارائه استدلالمحور تحلیل بوده است و هیچ تعارضی با مصوبه جبهه نداشته است غیرمنصفانه به عبور از خاتمی و انشعابیگری و تن ندادن به نظر اکثریت و انشقاق و انواع اتهامات ناروا متهم میشوند و در مقابل چهرههایی که آشکارا و متعارض با راهبرد جبهه و اصلاحطلبی و مشی جناب آقای خاتمی از تحریم انتخابات و گذار حرف میزنند، توسط دوستان جبهه نقد نمیشوند. دکتر آرمین میگویند که انتخابات ۱۱ اسفند «کنشگری بدون مرز» است. از ایشان میپرسم طبق چه مبنایی فراخوان عمومی دادن در ۹۴ برای شناسایی نامزدهای گمنام اصلاحگرا بعد از ردصلاحیت گسترده، روزنهگشاییِ قابل دفاع است، ولی حتی ثبتنام نکردن در انتخابات ۱۴۰۲ و حمایت نکردن از بیش از ۱۰۰ نامزد اصلاحگرا و میانهرو که بعضاً از نامزدهای ۹۴ باسابقهترند و حتی بدون فراخوان شناختهشدهاند، مصداق روزنهگشایی قابل دفاع نیست؟ چطور علیرغم ردصلاحیت گسترده در ۹۴ روزنهگشایی تدریجیگرا ظلمشویی نبود و در ۱۴۰۲ وقتی حتی شورای نگهبان برای اولین بار بعضی ردصلاحیتشدههای هیئتهای اجرایی و عدم احرازیها را تایید میکند رای اعتراضی و روزنهگشا به آنها غیرمصلحانه است؟»
در پایان یادداشت نوشته شده: «اختلافنظری و راهبردی دو سوی طیف جدی است و مسائل شخصی و سطحی و مصداقی توضیحش نمیدهد. بهتر نیست به جای اتهامزنی ناروا و تخفیف و نیتخوانی و تلاش برای انکار صداها و تحلیلها و راهبردهای متکثر، هر کدام به اقتضائات تحلیلشان و آنچه خیر و صلاح مملکت و ایرانیان را در آن میبینند، عمل کنند؟»