| کد مطلب: ۱۰۶۰۵
افول سنت در بازار سیاست

بررسی موقعیت سنت گرایان به بهانه درگذشت دبیر کل انجمن اسلامی بازار

افول سنت در بازار سیاست

 احمد کریمی‌اصفهانی، دبیرکل جامعه‌ اسلامی اصناف و بازار چندی پیش درگذشت. او از جمله چهره‌های سیاسی شناخته‌شده بازار است که طی سال‌های گذشته در اظهارنظرهایش نسبت به حوادث مختلف کشور چراغ این جریان را در پهنه سیاسی روشن نگاه داشته بود. البته که این تشکل در سال‌های پس از انقلاب از جمله تشکل‌های زیرمجموعه جناح راست و بعد هم در مجموعه اصولگرایان قرار داشت اما با وجود اینکه جریان اصولگرا در پی تلاش برای یکدست‌سازی به دنبال ایجاد بستر مناسب برای حضور و نقش‌آفرینی تشکل‌های مختلف این جریان بوده است و عملاً هر کدام از این تشکل‌ها به‌زعم خود یک بخشی را به خود اختصاص داده‌اند، به هر ترتیب به نظر می‎رسد اصناف بازار و آنچه زیرمجموعه جامعه اسلامی اصناف و بازار شناخته می‎شوند به مرور زمان به همان سرنوشتی که حزب مؤتلفه در گذر زمان در پی تصمیماتش برایش رقم خورد، دچار خواهد شد و حال این سوال مطرح است که آیا با فوت کریمی‌اصفهانی، به‌عنوان یکی از تنها چهره‎های شاخص جریان بازار در سیاست، باد حکم به پایان نقش‌آفرینی این جریان داد؟ بر همین اساس نگاهی به این تشکل به‌عنوان بخشی از بدنه سیاسی بازار خواهیم داشت.

بازاریان و جامعه اسلامی اصناف و بازار

البته که جامعه اسلامی اصناف و بازار از جمله معدود تشکل‌های سیاسی در چنین فضای اقتصادی است و البته که با توجه به خاستگاه آن تصور نزدیکی‌اش به مؤتلفه بازار و جریانی که حبیب‌الله عسگراولادی، اسدالله بادامچیان و امثال او با توجه به نوع نگاهی که به نقش‌آفرینی دولت در بازار و فعالیت‌های سیاسی دارند هم دور از ذهن نیست. چنانچه در سال‌های پس از پیروزی انقلاب و از آن زمان که فعالیت این تشکل به‌عنوان یک تشکل سیاسی در فضای سیاسی گسترش یافت، در اکثر موارد، هر جا که حزب مؤتلفه به ویژه مؤتلفه بازار دست به حمایت از گزینه و کاندیدایی زدند و برنامه‌ای ریختند این انجمن هم همراهی کرد و در کنار جناح راست و اصولگرایان در ادوار مختلف نقش‌آفرینی داشت. مؤتلفه بازار و جامعه اسلامی اصناف و بازار به‌عنوان تشکل‌های برخاسته از بخش سنتی و اصولگرایی بازار طی سال‌های پس از 84 به نحو ویژه‌ای مسیر افول را پیموده‌اند؛ اگرچه کریمی‌اصفهانی با نگاه به سخنانش به‌عنوان دبیرکل این تشکل، رویه‌ی کمی متفاوت را در پیش گرفت اما در نهایت تشکلش به قدرت و قوت در فضای امروز نقش ندارد. چنانچه اگرچه این تشکل در سال 87 در کنار سایر اصولگرایان حمایت قاطعی از حضور محمود احمدی‎نژاد به‌عنوان کاندیدای نهایی اصولگرایان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 داشت و از تاخیر اعلام این خبر با این جمله که «درست تصمیم گرفتن بهتر از شتاب‌زده عمل کردن است» رد شد اما در اواسط دور دوم ریاست‌جمهوری‌ احمدی‌نژاد و پس از آنکه اخباری مبنی بر عدم حضور احمدی‌نژاد در محل کارش شنیده شد، به نقد او پرداخت و گفت: «آدم‌های عاقل باید بدترین شرایط را پیش‌بینی کنند اما معتقدیم دولت باید تا آخر این دوره ادامه بدهد. از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که خود نیامدن سر کار یعنی کناره‌گیری کردن. تمام کسانی که دل در گرو این نظام دارند خواهان این هستند که ایشان سر کار خود حضور داشته باشد اما این بدین معنا نیست که این موضوع سقف ندارد. طبیعی است قانون اساسی جایگاه هر کسی را مشاهده کرده است.» با این اوصاف اما این تشکل بیشترین تعامل را با دولت‌های اصولگرا داشت و در فضای بازار به دنبال آرام کردن کسبه و معترضان اصناف بوده است و همراهی با نیروهای امنیتی و حرکت به سمت آرامش را با رویه‌های مختلف در پیش گرفته است. چنانچه دبیرکل این تشکل در واکنش به تعطیلی بازار و اعتراضات بازاریان تهران به اوج گرفتن قیمت دلار در مهرماه سال 1391 گفته بود: «برخی به دنبال اخلال‌گری در بازار(تهران) هستند و ما انتظار داریم که نیروی انتظامی این مسئله را پیگیری کرده و با اخلال‌گران برخورد کند. ما با اکثر اتحادیه‌ها صحبت کردیم و آنها نیز اعلام کردند که شرایط عادی است و هیچ تمایلی برای بسته شدن بازار وجود ندارد. برخی به دنبال اخلال‌گری هستند که این اخلال‌گری‌ها از خارج از بازار به آن تزریق شده است و ما انتظار داریم که نیروی انتظامی این مسئله را پیگیری کرده و با اخلال‌گران برخورد کند. دلیل این کار را نمی‌دانیم، اما گویا تعدادی ماموریت پیدا کرده‌اند که این کار را انجام دهند. به هر حال ما با اتحادیه‌‌ها صحبت کردیم و آنها اعلام کردند که شرایط عادی است.» رفتاری که در دولت روحانی و در پی اعتراضاتی که در سال 96 در سطح کشور و پس از آن در سطح بازار اتفاق افتاد، با تشر زدن به دولتمردان همراه بود اما باید بر این تاکید داشت که این جریان حتی در این دوره هم به دنبال ایجاد آرامش در فضای بازار بودند و برخلاف بسیاری از تشکل‌های اصولگرا که تند و تیز به دولت روحانی حمله می‌کردند، آنها بیشتر به سمت هشدار و گوشزد به سبک چهره‌های شاخص اصولگرایی مانند علی‌اکبر ناطق‌نوری یا علی لاریجانی حرکت کردند. چنانچه کریمی‌اصفهانی در تیرماه سال 1397 که بازار تهران در اعتراض به گرانی و نوسانات قیمت دلار به حالت نیمه‌تعطیل درآمد در گفت‌وگو با رسانه‌ها گفته بود: «کسبه خواهان حفظ امنیت فضای بازار و بازگشت آرامش و ثبات به اقتصاد هستند. کسی که الان جنسی دارد یا نمی‌فروشد یا اگر فروخت، دیگر نمی‌تواند جنسی جای آن بگذارد؛ لذا این وضعیت باعث نارضایتی کسبه و اصناف شده است. لازم است دولتمردان ما به مردم بگویند که در برخی از تصمیم‌گیری‌های اقتصادی اشتباه کرده‌اند. چرا رئیس دولت و تیم اقتصادی نباید اعلام کنند که در رابطه با مسائل اقتصادی چند وقت اخیر توفیقی نداشته‌ایم؟ کسبه و نمایندگان اصناف طی چند روز گذشته بارها به ما می‌گفتند که با وجود آن‌که اعتراضات فراوانی به شرایط فعلی دارند اما حاضر به بستن مغازه‌ها نیستند و نمی‌خواهند عده‌ای از این شرایط به نفع خود سوءاستفاده کنند. آن‌ها تاکید می‌کردند که نمی‌خواهند وضعیت امنیتی بازار را به هم بریزند و مردم را مکدر کنند. مطالبه کسبه بازار این است که وضعیت اقتصادی که بازار را متزلزل کرده است بهبود پیدا کند؛ چراکه این تزلزل خسارت سنگینی به مردم وارد کرده است. فقط ثبات اقتصادی است که می‌تواند آرامش را به بازار بازگرداند. به نظر من اعتراض‌ها ادامه‌دار نخواهد بود. تقاضای ما از آن تعداد کسبه‌ای هم که هنوز مغازه‌های‌شان را باز نکرده‌اند، این است که مغازه‌های خود را باز کنند. ان‌شاءالله این اتفاق خواهد افتاد.»

با خواندن این سخنان بی‌شک درباره این تشکل و دبیرکل آن، این نتیجه مبرهن است که این تشکل هم مانند سایر تشکل‌های اصولگرایی تیغ تیزتری برای تخطئه دولت و مجلس غیرهمسو چه اعتدالی و چه اصلاح‌طلب داشته است اما همین تشکل که دبیرکل‌اش بیشترین ارتباط را با رسانه‌ها داشت، وقتی در سال 99 خبر از حضور دوباره احمدی‌نژاد در انتخابات به میان آمد؛ واکنش تندی نشان داد و گفت:«با توجه به اینکه وی در زمانی‌که به‌عنوان رئیس‌جمهور فعالیت می‌کرد، صدمات و خیانت‌های زیادی را انجام داده، باید محاکمه شود، نه اینکه بدون هزینه هر کاری که دلش می‌خواهد را انجام دهد، او تنها رئیس‌جمهوری بود که بیشترین اخطار و تذکرات را از جانب مقام معظم رهبری بابت اقداماتی که انجام داده، دریافت کرده است.» و در همین برهه این تشکل و این چهره سیاسی به سمت جریان‌های اعتدالگراتر و سنتی راست حرکت کرده و عملاً فاصله‌ای با مؤتلفه و چهره‌های شاخص باقی‌مانده آن، یعنی بادامچیان و حمیدرضا ترقی داشت. چنانچه کریمی‌اصفهانی و تشکل متبوعش به‌ویژه در حوزه تعیین گزینه‌ها در کنار راست سنتی قرار گرفت و همین جا بود که تا حدودی از مواضع مؤتلفه فاصله داشته است. مثلاً در سال 1400 در پی ردصلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ریاست‌جمهوری به مثلث آنلاین گفته بود: «ما باید بدانیم که در انتخابات قوانینی وجود دارد و باید براساس آن قوانین یک نامزد تأیید یا ردصلاحیت شود. در عین حال جایگاه شورای نگهبان هم نباید خدشه‌دار شود زیرا این نهاد از انتخابات در کشور صیانت می‌کند اما با همه اینها از کسی هم نباید حقی ضایع شود. در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری رهبر معظم انقلاب گفتند که به برخی جفا شده است و باید جبران شود. تصور عمومی این بود که منظور حضرت آقا حقی بود که از آقای لاریجانی تضییع شد و شورای نگهبان باید جبران کند. انتظار می‌رفت شورای نگهبان به فرمایش رهبر انقلاب دقت می‌کرد و سعی‌اش معطوف به جبران جفای رخ‌داده می‌شد. حتماً رهبر انقلاب هر سخنی که بیان می‌کنند، دارای اهمیت ویژه‌ای است و ضرورتی بوده که آن سخن مطرح شده است. قبول که آقای لاریجانی باید از نظر شورای نگهبان پیروی کند اما در عین حال شورای نگهبان هم باید درصدد جبران جفا برمی‌آمد. مواردی که شورای نگهبان برای آقای لاریجانی ذکر می‌کند، در برخی نامزدهای دیگر هم وجود داشته است و چه‌بسا برخی از همین‌نامزدهایی که در انتخابات ریاست‌جمهوری دیدیم، حداقلی‌ترین صلاحیت‌ها برای نامزد‌شدن را نداشتند اما تأییدصلاحیت شدند.»

البته که نگاه این جریان اگر در بُعد مصادیق کاندیداها کمی از آن جریان غالب که این روزها فرمان را در دست گرفته‌اند و تحت تشکل‌های شورای ائتلاف و شورای وحدت نقش‌آفرینی می‌کنند، فاصله دارد، اما در مباحثی مانند اعتراضات به همان سیاق سابق هستند؛ چنانچه در اعتراضات سال 1401 در واکنش به ناآرامی‌های بازار دبیرکل این تشکل به خبرگزاری‌ها گفته بود: «تعدادی آشوبگر با تجمع در خیابان پامنار با شعارهای ساختارشکن به‌ سمت بازار تهران حرکت کردند و از بازاریان خواستند که دست به اعتصاب بزنند اما کسبه بازار به آنها بی‌اعتنایی کردند. وقتی این گروه سی‌ چهل‌نفره آشوبگر قصد ناامن کردن بازار را داشتند، زمینه برای برخی افراد سودجو فراهم‌ شد تا دست به سرقت اموال بازاریان بزنند که البته به‌نظر می‌رسد برخی از همین تعداد افرادی که آشوبگر بودند، خودشان سارق بودند و قصد داشتند با برهم‌زدن امنیت بازار، دست به سرقت بزنند. نهایت کاری که این گروه آشوبگر در بازار کردند، آتش زدن دو یا سه سطل آشغال بود؛ پلیس برای رعایت حال کسبه و برای عدم اخلال در فعالیت اقتصادی بازار نمی‌خواست با برخورد قاطع این گروه آشوبگر را در بازار متفرق کند که این اقدام پلیس مورد تقدیر بازاریان قرار گرفت چون پلیس با یک گاز اشک‌آور می‌توانست همه این سی‌چهل نفر را بازداشت کند اما برای رعایت حال بازاریان و مردمی که برای خرید به بازار آمده بودند، این کار را نکرد.»

سخن آخر

اهمیت بازار در تحولات و پیروزی انقلاب جایی خودش را نشان می‌دهد که امام‌خمینی 25 دی 1359 در دیداری که با بازاری‌ها داشت، گفته بود: «‌‌بازار در طول تاریخ، بازارهای تمام کشور و خصوصاً بازار تهران یک بازوی قوی برای اسلام و برای کشور بوده است و ان‌شاءالله خواهد بود. اگر تمام شما یادتان‌‎ ‎‌نیست بعضی از سالمندان یادشان است که رژیم سابق ـ شاید زمان رضاشاه بود ـ اینها در‎‌صدد برآمدند که اصل بازار نباشد در ایران. از این مجتمع زیر سقف می‌ترسیدند. در طول تاریخ هر مشکلی که پیدا می‌شد برای‌‎ ‎‌اسلام و برای علمای بزرگ اسلام کافی بود که نصف روز بازار برای یک همچو امری‌‎ ‎‌بسته بشود و مشکل حل بشود. یک پشتوانه عظیمی است بازار برای اسلام، و بازاری‌ها‌‎ ‎‌باید با کمال دقت این مسئله را حفظ کنند.‌» 

با پیروزی انقلاب در سال 57، طیف سنتی بازار تلاش خود را برای ورود به جریان قدرت از همان ابتدا آغاز کرد که بارزترین آن را می‌توان درباره حزب مؤتلفه اسلامی مشاهده کرد که به نوعی بدنه اصلی آن بازاری‌های سنتی هستند؛ جریانی که از ابتدای انقلاب در قدرت حضور داشته و تاکنون نیز در تلاش برای ادامه حضور در قدرت هستند ولی به نظر می‌رسد آنها در بازتولید نیروهای خود ناکام بوده و عملاً نیروهای جدیدی از سوی آنها وارد جریان قدرت نمی‌شوند، چنانچه از آخرین گزینه‌هایی که این طیف در قدرت داشته، مصطفی میرسلیم 66 ساله است. درباره جامعه اسلامی اصناف و بازار هم اگر نگوییم در تلاش‌ها ناکام بودند عملاً با مسیری که اصولگرایان در پیش گرفته‌اند، نتوانسته‌اند به خوبی همراه شوند چنانچه هم درباره چهره‌سازی این جریان ما با حداقل‌ها روبه‌رو هستیم و هم در قضیه تصمیم‌سازی و حمایت‌ها به‌نوعی فاصله‌گیری‌ها از اکثریت این جریان در حال رخ دادن است بر همین اساس با توجه به اینکه دبیرکل این تشکل فوت شد؛ بعید است با این رویه آینده روشنی  برای نقش‌آفرینی این جریان و تشکل بتوان متصور شد.

 

 

نگاه کارشناس

 

 

صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران: 

پایگاه اجتماعی و سیاسی بازار سنتی ایران از بین رفته است 

 

در نگاه به تحولات تاریخ سیاسی ایران، بازار یکی از مهم‌ترین عوامل نقش‌آفرین در تحولات بوده است که به نظر می‌رسد در این روزها جایگاه و موقعیت گذشته خود را ندارد. صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با خبرنگار هم‌میهن، پس از بررسی روند حرکتی بازار در تاریخ معاصر، به این نقطه رسید که دو عامل تغییر نسل و نامهربانی‌های سیستم باعث شده که در آذر 1402 شاهد این باشیم که پایگاه اجتماعی و سیاسی بازار سنتی ایران از بین برود.

 

‌در روند بررسی وقایع تاریخ معاصر ایران، همیشه بازار سنتی جایگاه ویژه‌ای داشته است. به‌عنوان اولین سوال، چرا و به چه علت بازار جایگاه بالایی پیدا کرد و به عبارت دیگر توانست در تحولات نقش‌آفرین باشد؟

بازار و به‌خصوص بازار تهران یک جایگاه و موقعیت واقعاً استثنایی در تاریخ معاصر ایران داشته است که در روند بررسی این جایگاه باید به زمان آغاز نهضت مشروطه مراجعه کرد. چنانچه می‌بینیم وقتی که نهضت مشروطه به راه افتاد، بازار یکی از پایه‌ها و ستون‌های اصلی نهضت مشروطه بود اما اینکه چرا اینگونه شد و چرا بازار تهران چنین نقش سیاسی و اجتماعی را در دوره قاجار و نهضت مشروطه پیدا کرد، دلایل مختلفی دارد که به صورت خلاصه به این صورت است. 

۱

 

اولین دلیل این است که در ایران مدرن (که از مشروطه به بعد را شامل می‌شود) به واسطه ساختار استبدادی و دیکتاتوری که در ایران حاکم بوده است، احزاب و تشکل‌های سیاسی و صنفی که بتوانند کار دسته‌جمعی انجام دهند، به وجود نیامد و در چنین فضایی، بازار تنها مجموعه‌ای بود که تا مقداری حالت اجتماعی داشت. در این میان یادمان باشد که دانشگاه تقریباً دو دهه بعد از نهضت مشروطه و در زمان پهلوی اول تاسیس شد. ما در زمان مشروطه نه صنعت داشتیم و نه دانشگاه و نه شکل‌ دیگری از تجمعات صنفی در این مقطع وجود داشت و در غیبت آنها، بازار تنها جایی بود که یک عده در آن گردهم آمده بودند و به عبارت دیگر تجمع داشتند.

2

 

دومین دلیل که می‌توان در این ارتباط به آن اشاره کرد، این است که بازار و بازاریان به واسطه طبیعت کارشان (که مجبور بودند حساب و کتاب کنند)، از معدود لایه‌های اجتماعی و صنفی محسوب می‌شدند که سواد داشتند. می‌دانیم در آن موقع تعلیم و تربیت نبود و سواددار بودن فقط محدود به اشراف قاجار و روحانیون می‌شد و به‌صورت استثنا در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 افراد سواد داشتند. پس در این زمینه، هم بازار و بازاری‌ها استثنا بوده‌اند و همین موضوع هم به پررنگ بودن نقش بازار در تحولات دوره نهضت مشروطه کمک زیادی کرده است.

3

 

 سومین دلیل در این موضوع و در مقطع نهضت مشروطه، رابطه بازار با روحانیون بود. بسیاری از بازاری‌ها در آن زمان، آدم‌های متدین و مذهبی به شمار می‌رفتند و البته مقداری هم به مذهب نگاه اجتماعی داشتند. (به‌عبارت دیگر می‌توان گفت که نگاهی که در حوزه علمیه وجود داشت را بازاری‌ها نداشتند.) آنها رابطه صمیمی و نسبتاً گسترده با روحانیت داشتند. چنانچه وقتی تاریخ را نگاه می‌کنیم به‌خوبی قابل مشاهده است که کم نبودند بازاری‌هایی که با روحانیون وصلت کرده بودند، کم نبودند بازاری‌هایی که در جلسات دینی درس روحانیون شرکت می‌کردند و دروس دینی را از روحانیون یاد می‌گرفتند. این موضوع هم باعث شد که بازاری‌ها وارد مسائل اجتماعی شوند و نقش زیادی در مشروطه پیدا کنند.

اما بعد از نهضت مشروطه، آن نقش تاریخی، سیاسی و اجتماعی بازار، به واسطه حوادث و رویدادهایی که به وجود آمد (مانند اشغال ایران، جنگ جهانی اول) و همچنین ضربه‌هایی که به مشروطه وارد شد، ضعیف شد و دیگر بازار نتوانست مانند گذشته خیلی نقش جدی در تحولات سیاسی و اجتماعی بازی کند تا به ایران بعد از عصر پهلوی اول می‌رسیم. در ایران بعد از عصر پهلوی اول، برای اولین بار بود که ایران شاهد فضای باز سیاسی بود. در چنین فضایی بازار هم مثل دانشگاه و اتحادیه‌های کارگری توانست در امور سیاسی فعال شده و با توجه به مذهبی بودن بازار و ریشه‌های تاریخی که بازاری‌ها با روحانیون داشتند، بازاری‌هایی مانند مرحوم حاج‌حسن شمشیری نقش بسیار مهمی را در جنبش ملی شدن صنعت نفت، به وجود آمدن جبهه ملی و طرفداری از دکتر مصدق پیدا کردند.

اما بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و به راه افتادن دیکتاتوری، بازار هم عملاً وادار به سکوت شد. البته بعد از 28 مرداد می‌توان گفت که در مجموع سه نقطه بود که به‌رغم بگیروببندهایی که به‌وجود آمده بود، همچنان هرازگاهی صداهایی از آن شنیده می‌شد که این سه نقطه «دانشگاه، بازار و حوزه‌های علمیه و برخی روحانیون» بودند تا به دوران انقلاب رسیدیم که بازار مجدداً نقش مهمی را در انقلاب بازی کرد و درست نقشی را ایفا کرد که در انقلاب مشروطه داشت. اگر یک نمونه را بخواهیم بگوییم، در سال 1356 برخی از اساتید دانشگاه صنعتی شریف چون در برابر ریاست دانشگاه ایستادند، دانشگاه تصمیم به اخراج آنها گرفت و بازار به حمایت از آنها برخاست. ماجرا از این قرار بود که حکومت قصد داشت دانشگاه صنعتی شریف را از تهران به اصفهان منتقل کند، زیرا عملاً بعد از دانشگاه تهران و دانشگاه فنی، دانشگاه شریف در آن سال‌ها جلودار مبارزه علیه رژیم پهلوی دوم شده بود و به همین علت می‌خواستند آن را به اصفهان منتقل کنند. وقتی که این بحث مطرح شد، شش الی هفت استاد دانشگاه شریف تسلیم سیاست حکومت نشدند و به این موضوع اعتراض کردند. دانشگاه هم وقتی اعتراض اساتید به میان آمد، گفت اگر حاضر نباشید به اصفهان بروید، شما را اخراج خواهیم کرد. بعد از این ماجرا، برخورد بازار جالب است، چنانچه می‌بینیم که یک تعدادی از بازاری‌ها (مانند حاج محمود تهرانی، حاج محمود مانیان، حاج علی تهرانی‌کیا) اعلامیه دادند و گفتند که حقوق اساتیدی که اخراج شده‌اند را تامین خواهند کرد. این روند به‌صورت خلاصه عملکردی است که بازار از مشروطه تا سال 57 داشته و به‌جایی رسید که می‌بینیم در در دوران انقلاب واقعاً بازار نقش‌های مهمی را ایفا کرد.

‌موضوع دیگری که وجود دارد، این است که به نظر می‌رسد در اواخر دوره پهلوی دوم، به‌نوعی تلاش می‌شود که مرکزیت از بازار گرفته شده و فروشگاه‌های زنجیره‌ای ایجاد شوند.

این موضوع هم اتفاق مهم دیگری بود که در زمان پهلوی دوم در حاشیه بازار رخ داد. در آن زمان از آنجایی که بازار مخالف شاه بود، گفته می‌شد فروشگاه‌های زنجیره‌ای مانند شهر و روستا و یا کوروش، برای این از سوی حکومت به‌وجود آمده که بازار از حالت انحصار خارج شود، زیرا واقعاً در دهه 30 و 40 عملاً اقتصاد خرید و فروش ایران دست بازار تهران بود و بازار تهران به بازار تبریز، شیراز، اصفهان، اهواز و مشهد جنس می‌داد. اما بازار و به‌طور ویژه‌تر بازار تهران واقعاً جدا از مسائل سیاسی و اجتماعی تا قبل از انقلاب، مرکز ثقل تجاری بود.

‌به بعد از انقلاب برسیم و این روزهای بازار. در بررسی روند بعد از انقلاب شاهد این هستیم که به مرور نقش و جایگاه بازار کاسته شده و دیگر آن مرکزیت سیاسی دوره قاجار و پهلوی را ندارد. علت این موضوع چیست؟

بعد از انقلاب اما ساختار بازار کلاسیک شکسته شد. فروشگاه‌های زنجیره‌ای که به وجود آمده بودند گسترده شدند. بازاری‌های قدیمی که حالت سیاسی و مذهبی داشتند فوت کردند یا مورد غضب سیستم قرار گرفته‌اند. نکته دیگری که در این زمینه می‌توان به آن اشاره کرد این است که نسل جدید بازاری‌هایی که به وجود آمدند، کار پدران خود را ادامه ندادند و اکثر آنها دنبال کارهای واردات و صادرات و ایجاد واحدهای تولیدی رفتند و نتیجه این موضوع این شد که بازار به تدریج از حالت اصالت و سنتی بودن خارج شد و امروزه که در آذر 1402 هستیم، بازار اصلاً آن ویژگی سنتی و اصالت مبارزاتی خود را ندارد.

در کنار این موضوع، باید اشاره کرد که حاکمیت جمهوری اسلامی به تدریج تبدیل به حاکمیت اقتدارگرا شده است و حاضر نیست که بازار و اتحادیه‌هایی مانند کارگران، معلمان و بازنشستگان از اختیارات و قدرتی برخوردار باشند بلکه عملاً بیشترین ممانعت را برای اینکه بازار از حالت سیاسی خارج شود، توسط سیستم انجام شده است، یعنی به‌هیچ‌وجه تحمل بازاری‌های مخالف و منتقد را ندارند. شما اگر بازاری طرفدار سیستم بودید (مانند حزب مؤتلفه و مرحوم عسگراولادی) حکومت کاری با شما نداشت و حتی سمت و مقام هم به شما می‌رسید اما اگر بازاری بودید که قصد داشتید مستقل بمانید، حکومت اصلاً هیچ عنایت و توجهی به شما نمی‌کرد و برعکس سعی داشتند به اشکال مختلف، بازاری‌هایی که مستقل هستند، در بازار پروبالی پیدا نکنند. اتفاق دیگری که بعد از انقلاب افتاد این است که دخالت حکومت در اقتصاد خیلی زیاد شد، اقتصاد ایران بعد از انقلاب دولتی‌تر شد. در زمان پهلوی دوم هم دولتی بود اما بعد از انقلاب دولتی‌تر شد. به همان میزان که اقتصاد ایران دولتی شد، به‌طور طبیعی به همان میزان از جایگاه بازار به‌عنوان یک رکن اقتصادی کاسته شد. در مجموع می‌توان گفت بازار به دلایل مختلف که تغییر نسلی که ایجاد شده و هم نامهربانی که سیستم نسبت به بازار و هر تشکل صنفی روا داشته و فقط اطاعت محض و مطلق می‌خواهد، دیگر آن حالت پایگاه اجتماعی و سیاسی را ندارد.

 

 

دیدگاه

ویژه سیاست
سرمقاله
آخرین اخبار