درباره نفوذ
سالهاست که درباره نفوذ و جاسوسی و جدی شدن آن سخنان جسته و گریختهای گفته، و در این مورد اظهار خطر میشده است. این نوع گفتهها پس از عملیات گوناگونی که انجام شده بیش از گذشته دیده میشود.
سالهاست که درباره نفوذ و جاسوسی و جدی شدن آن سخنان جسته و گریختهای گفته، و در این مورد اظهار خطر میشده است. این نوع گفتهها پس از عملیات گوناگونی که انجام شده بیش از گذشته دیده میشود. در آخرین نمونه، آقای علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس که دسترسی بالای اطلاعاتی دارد در گفتوگو با خبرآنلاین توضیحات مفصلی درباره نفوذ داده و میگوید: «کلاً مسئله نفوذ در ایران در سالهای اخیر جدی است. به نظر من از سالها پیش یک غفلتهایی به وجود آمده و گرچه بخشهای امنیتی کشور هم به اینها ضربه زدهاند اما نتوانستند مانع همه اینها شوند.... باید روی این مسئله حساس بود و سرنخهایش را به دست آورد که الان این حساسیت به وجود آمده است.»
گرچه ورود به این مسئله حالت تابو دارد و نشریات از روی احتیاط میکوشند که وارد آن نشوند؛ ولی اکنون که در سطح آقای لاریجانی مطرح شده است، تا حد ممکن سعی میشود که به چند نکته کلیدی این پدیده اشاره شود. علل جدی شدن نفوذ گوناگون است، ولی به نظر میرسد از چند نکته نباید غفلت کرد، ماجرا هم ناشی از غفلت آنگونه که آقای لاریجانی گفتند، نیست؛ بلکه ناشی از عدم شناخت پدیده و راهبردهای نادرست است.
اول از همه گسترش دادن دایره موضوعات امنیتی است. هنگامی که همهچیز را امنیتی کنیم و بخواهیم از دسترسی دیگران به آنها جلوگیری کنیم، ناخواسته همهچیز را غیرامنیتی میکنیم. هیچ حکومتی نمیتواند دسترسی دیگران را به همهچیز محدود کند؛ زیرا این امر نهتنها به زیان خودش است، بلکه موجب هزینه زیاد و در ادامه بیتوجهی به موارد امنیتی واقعی میشود. باید در همه موارد اصل را بر دسترسی آزاد گذاشت، مگر اینکه خلافش ثابت شود.
در ایران معکوس است. اصل بر عدم دسترسی است، مگر اینکه مجبور به انتشار شویم. نکته مهم این است که ما در اصل و در عصر اطلاعات مردم و سیاستگذاران و کارشناسان خود را از دانستن و دسترسی به اطلاعات محروم میکنیم؛ چون دشمن برای دسترسی به هر چه بخواهد، راهش را بهسهولت پیدا میکند. نمونههای این نوع محدودیتها فراوان است. کافی است به این سه سال گذشته مراجعه کنیم. یک نمونه آن
وزارت بهداشت و درمان در دوران کرونا است که به نوعی در تولید اطلاعات پایه و انتشار آنها کوتاهی کردند که مبادا دشمن مطلع شود و الان خودمان هم این اطلاعات را نداریم.
دوم، بیتوجهی به فنآوری است. به قول برخی از کارشناسان در فضای دیجیتال و دادههای بزرگ (بیگ دیتا) و هوش مصنوعی حتی خصوصیترین ابعاد زندگی فردی ما هم در دسترس است. انتشار فایلهای بزرگ اطلاعاتی از نهادهای مهم کشورها از جمله ایران نشان میدهد که ضعف فنآوری منشأ اصلی نفوذ از این طریق است. هنگامی که کاربری هوش مصنوعی برای ما در حد شناسایی چهره افراد بیحجاب و جریمه آنان است، نباید انتظار داشته باشیم که فنآوری به خدمت کشور و دولت و امنیت واقعی درآید.
این مثل آن است که از اَبَرکامپیوترها برای بازی و سرگرمیهای عادی استفاده کنیم. سوم، بیتوجهی به نفوذ در جریان تصمیمگیری یا تصمیمسازی است. در حقیقت، بخش مهمی از نفوذهای خطرناک که نهتنها شناسایی نمیشوند بلکه خودشان را در موضع طلبکار و شکارچیهای نفوذ جا میزنند، نفوذیهای تصمیمساز هستند. نمونه مشهور آن ایلی کوهن، جاسوس اسرائیل در سوریه، بود که تا معاونت وزارت دفاع نیز بالا رفت. او در ظاهر از تندروترین مقامات ضداسرائیل بود و در نهایت شناخته و در سال۱۹۶۵ شناسایی و اعدام شد.
مورد چهارم، مهمتر از هر عامل دیگری در نفوذ است. در واقع، ترکیب سه ویژگی موجب بروز فضایی میشود که نفوذ را ساده میکنند. حتی نیازی به نفوذ نخواهد بود. افراد بدون اینکه نفوذ داده شوند، از درون و داوطلبانه اقدامات ضدملی و همکاری خواهند کرد. سیاسی و ابزاری کردن نفوذ در درجه اول است؛ اینکه هرکسی را مخالف ما حرف بزند و نتوانیم پاسخش را بدهیم بگوییم حتماً نفوذی است.
از سوی دیگر، گرفتن تعلق خاطر مردم نسبت به دولت و حکومت و افزایش کینه و نفرت فرآیند نفوذ را روان میکند. در کنار اینها، غلبه شعار و احساسات بر منطق نیز موجب تشدید نفوذ میشود. بهراحتی میتوان در مجموعهای شعاری نفوذ کرد؛ ولی در یک مجموعه شکلگرفته بر اساس منطق چه نفوذی از جنس آن میتواند رخ دهد؟ و بالاخره، سقوط وضعیت اقتصادی و سختی معیشت نیز تسهیلگر نفوذ است. امیدواریم در چارچوب پیشگفته نوعی بازنگری جدی در سیاستهای امنیتی و ضدنفوذ و جاسوسی صورت گیرد.