پیششرطهای وحدت اسلامی
اولین شرط وحدت اسلامی، پذیرش واقعیت دولت-ملت در ساختار کنونی نظام جهانی است. دومین شرط، کوشش برای اتحاد درونی کشورها مبتنی بر خواست عمومی مردم هر کشور است. شرط سوم، رسیدن همه کشورها به حدی از توسعه اقتصادی است. امکان اتحاد و همگرایی میان سودان و یمن با ترکیه و امارات متحده وجود ندارد و دور از دسترس است. شرط چهارم، منافع عینی و دفع زیان مقدر و مشترک است زیرا اتحادیههای گوناگون بهنحوی طراحی میشوند که همه اعضا از منافع مشترک بهرهمند شود و الا اتحاد اسلامی مبتنی بر هزینه، ناپایدار و موقتی خواهد بود.
هفته وحدت از ابتدای انقلاب در تقویم ایران قرار گرفت و همهساله درباره آن گفتوگو شده و بیانیههایی هم طبق معمول صادر شده است. چشمانداز وحدت اسلامی بسیار زیبا و امیدبخش است. ولی واقعیات موجود نشاندهنده چند نکته ناامیدکننده است.
اول اینکه، اگر در این چند دهه دورتر از این هدف نشده باشیم، به احتمال فراوان نزدیکتر نیز نشدهایم. دوم اینکه، تنشهای درونی ملل اسلامی بسیار بیشتر از تنشهای بیرونی آنان است. چه تنشهای درون یک کشور و چه با کشور اسلامی دیگر.
مشکل مهمتر بعدی این است که شکاف میان کشورها از حیث اقتصادی در حال افزایش است و این بهعنوان مانع در شکلگیری هر اتحادی عمل میکند. ازاینرو، باید طرحی نو درانداخت.
اگر رویکردهای قبلی رسیدن به وحدت موفق بودند، امروز شاهد واکنش مؤثر و یکپارچه ملل اسلامی در برابر اسرائیل بودیم. اتفاقی که پیشتر حداقل دوبار شاهد آن بودهایم.
یک بار در جریان آتشزدن مسجدالأقصی در سال ۱۳۴۸ است و بار دیگر در جریان جنگ ۱۹۷۳ است که با تحریم نفتی حامیان غربی اسرائیل همراه شد و بحران بزرگ انرژی و اقتصادی در جهان غرب ایجاد کرد. ولی این دو اقدام موقتی بودند و هیچگاه به اتحادی پایدار تبدیل نشد.
چرا؟ شاید اولین مشکل اجرای هر سیاستی از این دست بیتوجهی یا کمتوجهی به مفهوم دولت-ملت و منافعملی است. این مرزهایی که امروز میبینیم و این کشورهایی که هرکدام خود را یک دولت و ملت متفاوت از دیگری میدانند و مقدم بر وجه اسلامیت مردم، خود را تعریف میکنند، در گذشته وجود نداشتهاند.
در قدیم، سرداری به نام صلاحالدین ایوبی از خطه کردستان، بیتالمقدس و فلسطین را از تصرف صلیبیون خارج کرد؛ ولی امروز حتی کشورهای همسایه اسرائیل نیز با یکدیگر اتحاد سازندهای ندارند.
اولین و آخرین آنها اتحاد مصر و سوریه در ۱۹۵۸ بود که پس از شکلگیری رهبری جمال عبدالناصر در مصر رخ داد که خیلی زودتر از آنچه گمان میرفت، از هم پاشید. مشکل کجاست؟ پیششرط تحقق وحدت کدام است؟
اولین شرط، پذیرش واقعیت دولت-ملت در ساختار کنونی نظام جهانی است. دومین شرط، کوشش برای اتحاد درونی کشورها مبتنی بر خواست عمومی مردم هر کشور است. شرط سوم، رسیدن همه کشورها به حدی از توسعه اقتصادی است. امکان اتحاد و همگرایی میان سودان و یمن با ترکیه و امارات متحده وجود ندارد و دور از دسترس است. شرط چهارم، منافع عینی و دفع زیان مقدر و مشترک است زیرا اتحادیههای گوناگون بهنحوی طراحی میشوند که همه اعضا از منافع مشترک بهرهمند شود و الا اتحاد اسلامی مبتنی بر هزینه، ناپایدار و موقتی خواهد بود.
مشاهده میشود که دستیابی به این اهداف در کوتاهمدت قابل تصور نیست؛ ولی میتوان در این مسیر گام برداشت. حتی اعضای اتحادیه اروپا که از هر نظر بهترین شرایط را برای اتحاد دارند هنوز از پایان این راه خود اطمینانی ندارند و خروج بریتانیا نیز مؤید این نکته است.
گرچه جنایات اسرائیل در منطقه میتواند و میباید مبنایی برای اتحاد سایر کشورهای منطقه باشد؛ ولی به علل پیشگفته معمولاً چنین اتحادی شکل نمیگیرد. بنابراین، شاید چارهای نباشد جز اینکه ایدهها و راهکارهای جدیدی را معطوف به تامین شرایط مقدماتی لازم برای تحقق وحدت فراهم کرد.
در عرصه فکری، به رسمیت شناختن دیگری، در عرصه اقتصادی، تامین منافع مشترک و پرهیز از زبان مقدر، در عرصه سیاسی، نظامی و امنیتی، رسیدن به راهبردی حداقلی و مشترک برای تحقق آن.
کافی است که کشورها در این مسیر حرکت کنند؛ اتحاد در حدی که مانع از توسعهطلبی دیگران شود، محقق خواهد شد. پس شرط تحقق حدی از اتحاد، توسعه و پیشرفت متوازن و پایدار، مردمیتر شدن حکومتهای منطقه و در کنار همه اینها مراودات گسترده مردم و نخبگان این کشورها است.