| کد مطلب: ۱۴۹۰۰

تکرار تاریخ

کارل مارکس جمله مشهوری دارد که: «تاریخ تکرار می‌شود بار اول به‌عنوان تراژدی(سوگوارانه)، سپس نمایش کمدی(خنده‌دار).»

واقعیت این است که گشت ارشاد همان شکل اولیه این تاریخ بود که در نهایت به اعتراضات ۲۰ماه پیش انجامید و موجب سوگواری بسیاری شد. چه آنان که از دو سو جان باختند و چه کسانی که نعمت بینایی خود را از دست دادند و نیز کسانی که دچار محکومیت و زندان شدند و هنوز هم بسیاری درگیر آن هستند.

این مرحله اول سوگنامه تاریخی گشت ارشاد بود. هر عقل سلیمی متوجه می‌شد که آن راه چنین پایانی در انتظارش بود و پس از آن اتفاقات دیگر ادامه نخواهد یافت. مسئله پوشش را باید در قالبی دیگر فهمید و برایش راه‌حل جست.

البته نه لزوماً راه‌حلی مطابق میل آقایان، بلکه راهی که به نتیجه مطلوب و مورد حمایت عموم مردم ختم شود. از همان زمان و به‌صورت اقتضایی شیوه‌های دیگری را اتخاذ کردند که غالب کلی آنها غیرقانونی بود.

توقف خودرو و خواباندن آن‌ها و جریمه بانوان و دختران ره به‌جایی نَبُرد و نمی‌برد؛ جز آنکه تنش‌های روزانه را افزایش می‌داد. روایت‌های زنان و دختران از تجربه زیسته آنان در این موارد بازتابی عمومی برای اغلب زنان کشور داشت. گویی که آنان هم‌ هر لحظه دچار چنین رفتاری خواهند شد، و طی مدت نه‌چندان طولانی ده‌ها هزار خانواده درگیر این رفتار اعصاب خردکن شدند.

همزمان تصویب طرحی را در دستور کار مجلس قرار دادند که تکرار شیوه‌های شکست‌خورده قانون‌نویسی گذشته بود. یعنی از طریق اصل ۸۵ و پشت درهای بسته برای ده‌ها میلیون زن ایرانی قانون نوشتند؛ مصوبه‌ای که به علت تعارضات عجیب آن و به‌‌رغم چند بار رفت و برگشت، هنوز هم از سوی شورای نگهبان تأیید نشده است.

این مصوبه فاقد فلسفه اجتماعی استواری بود و تحلیل‌ها هم نشان می‌دهد؛ نیامده شکست‌خورده تلقی خواهد شد. از سوی دیگر انتخابات مجلس در اواسط اسفند۱۴۰۲ در پیش بود و دست‌اندرکاران رسمی دوست نداشتند که مشارکت کم باشد؛ لذا اقدامات اصلی خود را در مواجهه با حجاب به پس از انتخابات موکول کردند.

این ترفند گرچه اخلاقی نبود، ولی موجب شد که مشارکت انتخاباتی بیش از انتظارات کم نشود. زیرا ممکن بود به زیر ۲۵درصد هم برسد. فاصله اندک میان انتخابات با نوروز آنان را مصمم کرد که پس از تعطیلات نوروزی اقدام کنند. همان طرح قبلی و شکست‌خورده و غیرقانونی را در زیر چتر قانونی که هنوز تصویب نشده! با نام جدید روانه خیابان‌های شهر کردند.

حتی تأمل نکردند که اجرای آن با کوشش ایران برای پاسخ رسمی به اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل همزمان نباشد و اجرای آن را به تأخیر نیانداختند، اینجا بود که تکرار تاریخ در قالب کمدی و خنده‌دار آغاز شد.

اگر داستان دون‌کیشوت را خوانده بودند متوجه می‌شدند که با سپر و کلاهخود و شمشیر به جنگ آسیاب‌های بادی رفتن بی‌معناست. اینهایی که در خیابان پتوپیچ می‌کنید از آسمان و از آن سوی جهان نیامده‌اند.  

آنان دختران همین مردم هستند که نه‌تنها خودشان که پدران و مادران‌شان همگی تحت آموزش و تبلیغات رسمی این حکومت بوده‌اند. کارشناسان رسمی حکومت خوب می‌دانند که اغلب این جوانان حتی درکی از اینکه چرا با آنان برخورد می‌شود، ندارند و از این رفتارها شوکه می‌شوند.

این تکرار تاریخی از حیث زنان و مردمی که این وضع را متحمل می‌شوند، قطعاً خنده‌دار نیست و شاید غمگینانه‌تر از رخدادهای قبلی هم باشد. ولی برای ناظران اجتماعی از حیث بی‌نتیجه بودن آن قطعاً خنده‌دار است. چیزی در حد ساییدن آب در هاون است. به همین علت است که می‌بینیم به سرعت مواجه با تذکر شده‌اند.

البته آنان که تذکر گرفته‌اند، حتماً دنبال اهداف دیگری بوده‌اند و برای تحقق آن اهداف برنامه‌ریزی کرده‌ بودند ولی آن اهداف هرچه بود ملتزم کردن زنان به رعایت حجاب نبوده است.

برای اینکه بدانیم چه هدفی می‌توانسته وجود داشته باشد، کافی است توئیت زیر را مرور کنیم: «به‌عنوان یک شهروند ایرانی که در حد خودم کنار کشورم ایستادم از مسئولین بالادستی خواهش می‌کنم، التماس می‌کنم، حاضرم به دست و پاشون بیفتم که در این شرایط کشور دست از این رفتارهای حیرت‌آور در خیابان‌ها با جوان‌های خودمان، اونم درست در شرایطی که ایران دست بالا را در منطقه پیدا کرده و موازنه قدرت را به نفع خود تغییر داده، بردارید. التماستون می‌کنم پس از این دستاوردهای راهبردی و سرنوشت‌ساز؛ یک هواپیمای اوکراینی و مهسا امینی دیگه نسازید و ثمر و محصول خون شهدا رو هوا نکنید. والله تو زندگیم به دست کسی جز پدر و پدربزرگم نیفتادم ولی حاضرم هرجایی برم و هر طور التماس و خواهش کنم. به‌والله این خط صهیونیست است!»

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی