بازگشت به مردم
امروز ۱۲ بهمن است و 45سال از بازگشت امام خمینی بهعنوان رهبر انقلاب به کشور گذشت. در این مدت فرازوفرودهای زیادی را شاهد بودهایم. گرچه کسی نمیتواند آینده را پیشبینی کند، همچنان که نسل انقلاب نیز قادر به پیشبینی رخدادهای کنونی نبوده است و امروزیها نیز قادر به پیشبینی آینده خود نیستند. ولی یک چیز را میتوان قطعی دانست؛ اینکه پایه این انقلاب برخواست عمومی مردم ایران مبتنی بوده است. کسانی که روز 12بهمن سال۱۳۵۷ را به یاد دارند خوب میدانند که تمامی مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا پوشیده از جمعیتی بود که به استقبال آینده دیگری آمده بودند؛ آیندهای که خودشان در آن نقش اول را داشته باشند و زیر فرمان بیگانگان عمل نکنند. مردم به معنای دقیق علت محدثه (ایجادکننده) انقلاب و نظم نوین بودند و تردیدی هم نیست که علت مبقیه (علت باقی ماندن انقلاب) نیز همان علت محدثه یا ایجادکننده انقلاب است و هر چیز دیگری جز این انحراف است. خواست عمومی مردم اصالت دارد و نه ایدههای مقطعی. کسی حق ندارد که این خواست را تفسیر به رای نماید و یا برای مردم نقش قیم را بازی کند. از آن مردمی که درسال 57 انقلاب کردند (جمعیت 15 سال به بالا)، اکنون حدود 13 میلیون نفر ماندهاند؛ خیلی ساده میتوان از این جمعیت پرسید که در سال۱۳۵۷ چه آرمان و آرزویی در سر داشتهاند؟ و اکنون پس از گذشت 45سال وضع کنونی را تا چه اندازه با آن آرمانها و آرزوها همخوان و همسو میبینید؟ از این گذشته، انقلاب ارث و میراث هیچکس حتی همین 13میلیون نفر نیز نیست. امروز نزدیک به 70میلیون نفر شهروند بالای 15سال در کشور هستند که همه آنان به یک اندازه حق و مالکیت در این سرزمین مشاع دارند. بنابراین همه آنان نیز باید بگویند چه میخواهند و دنبال چه چیزی هستند؟ این شرط لازمه انقلابی بودن است، در غیر این صورت جمود و رکود بر جامعه حاکم خواهد شد. مردم در سال۱۳۵۷ به چیزی مستقل و بیرون از اراده خود رای ندادند، هر چه که بود، خواست مردم بود و این اراده امروز هم باید جاری و ساری باشد. نه اینکه در آستانه انتخابات باشیم و برخی افراد بخواهند با گزارههای تند مردم را به پای صندوق بیاورند. برای آمدن مردم به پای صندوق رای نه نیاز به تهدید است و نه تشویق و نه حتی نیازی به تبلیغ هم نیست، فقط کافی است که صندوق و انتخابات بیانگر و بازتابدهنده خواست و اراده مردم باشد. این یعنی انقلاب بدون قید و شرط. انقلابی هم کسی است که با این جریان سیال اراده مردم همسو است و در برابر آن نمیایستد بلکه همراهی هم میکند. متاسفانه دریچه ورودی صندوقهای انتخاباتی بر اثر نظارت استصوابی دچار دگردیسی شد و هر چه گذشت محدودیتهای بیشتری را برای ورود و حضور تحمیل کرد، در نتیجه فاصله و شکاف مردم با سیاستهای جاری بیشتر و بیشتر شده است. انقلاب و طلیعه آخرین مرحله آن یعنی 12بهمن، هیچ چیزی جز تحقق خواست عمومی نبود، همانگونه هم که گفته شد این خواست را نه میتوان به گزارههای همان مقطع زمانی تقلیل داد و نه تفسیر به رای نمود و نه مردمِ مشمول این خواست را چنان در دایره تنگ محدودیت قرار داد که خروجی انتخاباتش نماینده 15درصد جامعه نیز نباشد. تنها راه برای احیای جامعه و برگشت به مسیر اصلی انقلاب و ایجاد پیوستگی میان نسل جدید با نسلهای گذشته، باز کردن درهای سیاست و مشارکت به روی مردم فارغ از هر تبعیضی است.