همه زیان میکنند
وضعیت این منطقه از جهان که شامل جنوب غربی آسیا از هند تا ایران و خاورمیانه و شمال آفریقا میشود، همواره بحرانی بوده یا بهصورت بالفعل جنگ و درگیری داشته یا به صورت بالقوه آبستن آن بوده است. چند جنگ میان پاکستان و هندوستان، چند دهه اشغال و جنگ خارجی و داخلی افغانستان، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حمله آمریکا به منطقه، اشغال کویت و از همه بدتر مسئله فلسطین و جنگهای آن و بعد، جنگ داخلی لبنان و بعدها لیبی و سوریه و یمن و دهها کودتا و انقلاب و جنبش اجتماعی و اتمی شدن منطقه همگی محصول ۷۰سال بحران در این منطقه است. این وضعیت ناشی از رقابتهای قومی، مذهبی، ارضی، سیاسی، اقتصادی و دخالتهای بیگانگان بوده است. با وجود این شاید هیچگاه در چند دهه گذشته وضعیت منطقه تا این اندازه بحرانی و مشکلساز نبوده است. فارغ از اینکه ریشههای این تنشها چیست، که همیشه دلایلی برای بهوجود آمدن تنش میتوان یافت، باید کوشید که در درجه اول مانع از تشدید بحران شد و در مرحله دوم این گزاره را پذیرفت که افزایش تنش به سود هیچیک از اطراف ماجرا نیست. اگر گزاره اخیر مورد پذیرش باشد بدون تردید راه برای حلوفصل مسائل و مشکلات هموار خواهد شد. واقعیت این است که از مرز هندوستان و پاکستان تا افغانستان تا مدیترانه و سوریه و لبنان و مصر و شمال آفریقا و یمن، جملگی در تنش و بحران هستند، نه یک روز و دو روز که حداقل چند دهه بهطور مشخص در 25 سال اخیر روی خوش به این سرزمین نشان داده نشده است و هیچ سالی نبوده که خالی از جنگ داخلی یا بینکشوری باشد. نتیجه چنین وضعی عقبماندگی بیشتر این کشورها از نظر زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی است. آنان که زمانی درصدد بودند تا اتحادیهای اقتصادی تاسیس کنند، امروز میبینند که درباره بدیهیترین امور خود که امنیت مرزها باشد، قادر به توافق و اجرای آن نیستند.
متاسفانه در میان این تنشهای شدید، کشورهایی قرار دارند که از نظر جهانیان مظهر اسلامی بودن هستند. در واقع مسلمانان بهرغم اشتراک در دین و فرهنگ نهتنها نمیتوانند با یکدیگر تفاهم نسبی کنند، بلکه در تنش دائمی و توقف حتی عقبگرد رشد اقتصادی هستند. کافی است به وضعیت افغانستان و پاکستان در شرق ایران نظر بیندازیم و آنها را با هندوستان مقایسه کنیم که چگونه در مسیر پیشرفت قرار گرفته و تفوق خود را به پاکستان از این جهت دیکته میکند و نه لزوماً داشتن سلاح هستهای؛ نکتهای که در فراسوی این منطقه کشورهایی چون مالزی، بنگلادش و اندونزی با حل مسائل خود به توسعه اقتصادی پرداخته و در مسیر رفاه و آرامش مردم خود در حرکت هستند.
نکتهای که کشورهای منطقه فراموش میکنند این است که توسعه هر کدام از آنها مشروط است به رشد و توسعه نسبی کشورهای همسایه. اروپاییها اجازه نمیدهند که یک کشور و منطقه بحرانی و عقبمانده درون آنها شکل بگیرد چون میدانند دیر یا زود مثل ظروف مرتبطه بحران از آنجا به سایر کشورهای همسایه سرریز میشود. بنابراین اگر کشورهایی هستند که خود را از این منازعات دور نگه میدارند، باید بدانند که بهسرعت عوارض کشورهای دیگر به آنان سرریز میشود، این امر دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. همچنان که بحران تروریسم در سوریه بهراحتی به ترکیه و عراق و سپس ایران منتقل شد و این مثل زباله است که عوارض آن به خانههای همسایگان منتقل میشود.
بنابراین، معتقدیم که کشورهای اصلی منطقه باید آستینها را بالا بزنند و ضمن حل مسائل داخلی خود در مسیر یک همکاری سازنده قرار گیرند و الا همه زیان خواهند کرد.