نتیجه فرصتسوزی
نگاه کوتاهمدت و فرقهای با هدف کسب قدرت عوارض بسیار خطرناکی در میانمدت و بلندمدت دارد. نمونه آن گروههای تندرو اصولگرایان که اکنون عنان دولت و مجلس را در اختیار دارند، در زمان روحانی با شدت هرچه تمامتر علیه برجام داد سخن میدادند و خواهان آتش زدن آن بودند و حتی آخرین تیر ترکش خود را در سال۱۳۹۹ رها کردند و آن قانون زیانبار را به نام قانون اقدام راهبردی بر لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران با عجله تصویب کردند؛ قانونی که پس از شکست ترامپ و انتخاب بایدن تصویب کردند و هدف واقعی آن ممانعت از حل مسئله برجام بود؛ برجامی که ترامپ آن را کنار گذاشت و از سال۱۳۹۷ به بعد موجب مشکلات عدیدهای برای کشور شد و با انتخاب بایدن قرار بود دوباره احیا شود، ولی این جماعت به جای استفاده از این فرصت و حل برجام، اقدام به فرصتسوزی کردند و مانع از حل برجام در دولت روحانی شدند و گمان میکردند که با آمدن خودشان در دولت، کاری خواهند کرد کارستان. آمدند و چندماه به معطلی گذشت. از اواسط پاییز1400 با توپ پر وارد میدان مذاکره شدند، فقط سه ماه زمان کافی بود که متوجه شوند مسئله آنچنان نیست که آنان تصور میکردند. در این فاصله، چندین بار فریب تحلیلهای نماینده روسیه در مذاکرات برجامی را خوردند؛ درحالیکه او میدانست در آینده چه خبر است. در اواخر زمستان1400 روسیه به اوکراین حمله کرد، ماجرای شطرنج سیاست جهانی بهکلی تغییر پیدا کرد. مواضع ایران در این جنگ اروپاییها را نیز از ایران دورتر کرد. وضعیت بیتصمیمی و پرهیز از مذاکره مؤثر ادامه یافت تا تابستان1401 که کشور دچار شوک تورمی وحشتناکی شد. آقایان تازه متوجه شدند که «یک من ماست چقدر کره دارد». دنبال حل ماجرا بودند که یک فریب دیگر و یک بحران جدید کل مذاکرات را بلاموضوع کرد. شعار «زمستان سخت» همان فریبی بود که معلوم نشد چه کسی در کاسه آقایان گذاشته است؟ به امید زمستان سخت ناشی از جنگ اوکراین بودند تا اروپا به سوی ایران گرایش پیدا کند درحالیکه نمیدانستند، آمریکاییها از این وضع استقبال میکردند و زمستان سخت نه برای اروپا و غرب که برای ایران رقم خورد. ایرانی که روی گاز خوابیده است ولی نتوانست گاز کشور را در زمستان تامین کند. بحران جدی نیز اعتراضات تابستان و پاییز سال گذشته بود که به کلی تصویر کشور را در جهان تغییر داد و به نظر رسید که حل مسئله برجام از دستور مذاکرات خارج شده است، بهویژه آنکه ایالات متحده نیز وارد فصل انتخابات مجلس شد و در این مذاکرات دست به عصا حرکت کرد. اکنون از آنجا مانده از اینجا رانده هستند. کشوری که حتی در شرایط جنگی نیز هیچگاه تورم 40درصدی را برای دو سال پیاپی تجربه نکرده بود، اکنون ششمین سال چنین تورمی را تحمل میکند و حتی دستاندرکارانی که وعده تکرقمی کردن آن را داده بودند، با طلبکاری به دولتی حمله میکنند که دو سال پیاپی تورم آن تکرقمی شده بود و این در طول 45 سال اخیر بیسابقه بود.
اکنون تمامی دستاندرکاران دولتی، تحریم را بهعنوان علت مهم وضع فعلی ذکر میکنند حتی گران شدن اینترنت، تورم، واردات و شاید فساد را هم تقصیر تحریم میاندازند. درحالیکه آنان فرصت مناسبی برای حل مسئله تحریم کشور داشتند که فقط به علت فرقهگرایی و قدرتطلبی آن را از مردم دریغ کردند. درک بهغایت نادرست آنان از سیاست خارجی موجب این بحران شده است. اکنون نیز تنشها با آژانس انرژی هستهای افزایش یافته است و این خطری است که جامعه و اقتصاد ایران را تهدید میکند و چهبسا دوباره موجب باز شدن فنر قیمت ارز و رشد تورم شود. امیدواریم اینبار با درایت و هوشیاری بیشتری عمل شود و اکنون که همه قدرت را به دست آوردهاند، مسئولانه عمل کنند و از اصلاح نظرات خود نهراسند؛ این هم به نفع خودشان است و هم به سود مردم