سرنوشت دو نهاد
تحلیلهایی که درباره انقلاب ایران میشود به نسبت متنوع است، گرچه شاید بتوان گزارههای مشترکی در بیشتر این تحلیلها پیدا کرد، از جمله میتوان به توافق آنها در نقش پررنگ دو گروه اجتماعی بازاریان و روحانیون و اتحاد آنان اشاره کرد. ولی نکته مهم این است که پس از گذشت چهار دهه از انقلابی که آنان، دو گروه مهمش بودند، اکنون هر دو در یکی از ضعیفترین وضعیتهای تاریخی خود قرار دارند و احتمال نمیرود که پس از این نیز بتوانند خود را بازسازی کنند. البته، این افول برای هر دو گروه علل مشترک و متفاوتی داشت. این اتفاق برای دیگر گروههای مشارکتکننده در انقلاب دیده نمیشود یا کمتر دیده شده است. علل این افول را در سه حوزه میتوان سراغ گرفت؛ اول، ماهیت این نهادها که مدافعان سنت بودند، درحالیکه جامعه در مسیر نهادها و ارزشهای دیگری در حرکت بود. دوم، مخالفت عملی ساختار قدرت با استقلال این دو گروه که پیش از انقلاب دو نهاد مستقل از قدرت محسوب میشدند و پس از انقلاب کمکم از استقلال آنان کاسته شد و در عمل آنان را به نهادی تابع قدرت تبدیل کرد و عوارض نهاد قدرت را پذیرفتند و نتوانستند نقشی مستقل در جهت بهبود اوضاع ایفا کنند و توجیهگر وضع موجود و مشکلات آن و در نهایت ضعیف شدند.
بالاخره، اشتباههای هرکدام نیز بسیار تاثیرگذار بود. بهویژه اشتباههای اقتصادی انجمن اسلامی اصناف و بازار و اشتباههای فرهنگی و اجتماعی روحانیون. انجمن اسلامی بازاریان بهجای آنکه از سیاستهای اقتصادی درست و علمی دفاع کنند، از سیاستهایی دفاع کردند که اغلب حافظ منافع خودشان بود و اثری مثبت در اقتصاد مردم نداشت و با توجه به پیشینه منفی مردم نسبت به کلمه بازاریان و گرانفروشی و... با سیاستهای تورمزا مخالفت مؤثری نکردند و حتی کوشیدند نهادهای بانکی خاص خود را تحت عنوان صندوقهای قرضالحسنه داشته باشند و به تعبیر دقیق میتوان گفت که نهاد بازار و انجمنهای اسلامی آن، با منافع جامعه و اقتصاد مدرن فاصله پیدا کردند. البته، آنان از اقتصاد بازار دفاع کردند ولی نتوانستند یا نخواستند آن را در قالب منافعش برای مردم تعریف کنند. از سوی دیگر، حرفه بازار براساس یک سنت خانوادگی از پدر به فرزندان پسر منتقل میشد، ولی فرزندان آخرین نسل آنان برخلاف پدرانشان که پیوستگی با سنت را حفظ کرده بودند، در مسیری متفاوت حرکت کردند و با بزرگتر شدن بازار خلوص این قشر نیز کمتر شد و با درگذشت برخی از بزرگان آنان، بازار از اعتبار تهی شد. ضمن اینکه تورم 50ساله اخیر که خیلی زیاد است (از سال ۵۲ تا پایان امسال قیمتها ۱۳۰۰۰ برابر خواهد شد)، بنیان و سنتهای اخلاقی و رفتاری اقتصادی بازاریان را نیز به هم ریخت و امروز فقط خاطرهای از بازار و انجمن اسلامی آن باقی مانده است. ورود پررنگ آنان به سیاست نیز حساسیتبرانگیز شد و پایههای این نهاد را به کلی سست کرد.
داستان روحانیون نیز کموبیش به همین شکل است که در حد یک مطلب کوتاه نمیتوان به آن پرداخت و در اینجا به یک مورد متأخر آن اشاره میشود. شبکههای مجازی ضربه تعیینکنندهای به جایگاه این قشر زده است. پیش از انقلاب تصویر چندانی از روحانیون نبود، آنچه که بود، صوت بود. در رادیو، مرحوم راشد و در عرصه عمومی نیز سخنرانیهای مورد پسند مردم بود که تصویر غالب این گروه را به نمایش میگذاشت. اکنون تصاویر و صداهای فراوان از روحانیون جوان ناشناخته و بعضاً مشهور در دست است که سخنان آنان نه بار اخلاقی دارد نه دینی و نه علمی، و اغلب خلاف علم و متأثر از داستانسراییها و نادرست است که موجب مضحکه نزد شنونده میشود. اینها شاید در کل زیاد نباشند، ولی هر روز هست. چون نهاد روحانیت منفعل است و نمیتواند مانع تولید و انتشار این موارد شود؛ همه آنان را به حساب روحانیت مینویسند. در نتیجه این روند، ضربه بزرگی به جایگاه این دو نهاد سنتی وارد شده است که علاوه بر عوامل پیشگفته باید نوع مواجهه آن با رسانههای جدید نیز مورد توجه قرار گیرد.