| کد مطلب: ۸۸۰۹

فوتبال کجای زندگی ماست؟

عبدالجواد موسوی شاعر و روزنامه‌نگار در این یکی دوروزه اتفاق مهم کم رخ نداده. از مبادله زندانیان ایرانی و آمریکایی تا وقایع عجیب در گرگان. از سالگرد ماجرای مهس

فوتبال کجای زندگی ماست؟

moosavi

عبدالجواد موسوی

شاعر و روزنامه‌نگار

در این یکی دوروزه اتفاق مهم کم رخ نداده. از مبادله زندانیان ایرانی و آمریکایی تا وقایع عجیب در گرگان. از سالگرد ماجرای مهسا امینی و حواشی‌اش تا سفر رئیس‌جمهور به ینگه دنیا. اما آنچه در فضای مجازی و خبرگزاری‌ها بیش از هر خبر دیگری موردتوجه قرار گرفت، سفر رونالدو به ایران بود. از مشکل فیلترشکن رونالدو در ایران تا محل اقامتش و هجوم تیفوسی‌های فوتبال به هتل اسپیناس پالاس، همه‌وهمه در صدر اخبار جای گرفتند و در گروه‌ها و کانال‌های تلگرامی و واتساپی مهمترین مسئله مورد بحث حضور رونالدو در ایران بود. البته که این حضور خالی از حواشی پُررنگِ فرامتنی هم بود. رونالدو در تیم رقیب حضور داشت. تیم رقیب متعلق به عربستان بود. عربستان تا همین چند وقت پیش دشمن درجه یک ما بود. ما به‌تازگی با عربستان روابط دوستانه‌ای را آغاز کرده‌ایم. رونالدو از بهترین فوتبالیست‌های امروز دنیاست. ما قرار است در ورزشگاهی خالی از تماشاگر بازی کنیم و...الخ. بعضی از دوستان من متعجبند که در چنین اوضاع و احوالی که نه وضعیت معیشتی مردم تعریفی دارد و نه اوضاع سیاسی، نه حال و روز اجتماعی خوب است و نه حال و هوای فرهنگی، این همه توجه نشان دادن به فوتبال چه معنی می‌دهد؟ آیا در همه جای جهان اوضاع بر همین منوال است یا ما تافته جدابافته‌ای هستیم؟ البته خیلی از دوستان من با طرح چنین سوال‌هایی پاسخ را پیشاپیش در آستین داشتند و می‌خواستند به این نتیجه برسند که اگر مردم این‌قدر به فوتبال اهمیت می‌دهند وای به حال ما. اصلاً با چنین مردمی به کجا می‌خواهیم برسیم؟
اول اینکه اگر نه در همه جای جهان دست‌کم می‌توان گفت در بسیاری از نقاط جهان وضع به همین منوال است. کشورهای فقیر و غنی هم ندارد. هم در بسیاری از کشورهای پیشرفته اروپایی چنین دیوانگانی وجود دارند و هم در کشورهای توسعه‌نیافته آفریقایی و آمریکای لاتینی. فروغ فرخزاد در یکی از نامه‌هایش به ابراهیم گلستان می‌نویسد: دیروز یک نفر در اینجا- ظاهراً نامه از آلمان نوشته شده است- خودش را حلق‌آویز کرد و مُرد. به این دلیل که در حین تماشای مسابقه فوتبال، تلویزیونش خراب شد و دیگر نتوانست ادامه مسابقه را ببیند. به همین خاطر اول تلویزیونش را شکست و بعد خودش را حلق‌آویز کرد. فروغ از این خبر نتیجه می‌گیرد که دنیا چه جای وحشتناکی شده است. بنده‌خدا زنده نماند تا ببیند در این جهان وحشتناک، در کلمبیا یک بازیکن تیم‌ملی را به این دلیل که اشتباهی توپی را وارد دروازه خودی کرد، گلوله‌باران کردند. زنده نماند تا ببیند فوتبال به یک دین و آیین بدل شده و در زمره مایحتاج اولیه مردم جهان درآمده است. وقتی می‌گویم جزو مایحتاج اولیه، نه شوخی می‌کنم، نه اغراق. در همین سوریه جنگ‌زده و ویران، پس از هشت سال کشت و کشتار دهشتناک یکی از اولین چیزهایی که به آن توجه شد، فوتبال بود. یعنی همین که مردم فرصت پیدا کردند چند روزی نفس بکشند بساط دروازه، توپ و مستطیل سبز را علَم کردند و شروع کردند به تشویق تیم‌های مورد علاقه‌شان. فیلم «زندگی و دیگر هیچ» عباس کیارستمی را به خاطر دارید؟ یادتان هست در دِلِ زلزله، چطور آدم‌ها به فکر دیدن و نتایج فوتبال بودند؟ این نکات بدیهی را گفتم تا آن‌هایی که نمی‌دانند بدانند فوتبال در همه جای جهان یا دقیق‌تر بگویم در اکثر نقاط جهان به‌شدت پُرطرفدار است و مردم نه‌تنها در موقعیت‌هایی مشابه ما که در وضعیتی به‌مراتب بدتر از ما یعنی در وسط جنگ و زلزله هم فوتبال را رها نمی‌کنند. دوم اینکه طرفداران تیفوسی و جنونمند فوتبال هم در همه جای جهان وجود دارد اما هیچ‌کس آنها را نماینده تمام مردم آن سرزمین نمی‌داند. هیچ‌کس نمی‌گوید همه مردم آلمان وقتی تلویزیون‌شان هنگام تماشای فوتبال مشکلی پیدا کند خودشان را حلق‌آویز می‌کنند. بنابراین ما هم نباید هجوم عده‌ای مجنون فوتبال‌دوست را به هتل محل اقامت رونالدو بدلی از رفتار همه ایرانیان بگیریم و بگوییم ما ایرانی‌ها مردم بی‌فرهنگی هستیم و حالا حالاها باید جان بکنیم تا چیزی از فرهنگ سرمان شود. در میان هشتاد و چند میلیون ایرانی این تعداد آدمِ عشقِ فوتبال خیلی چیز عجیب و غریبی نیست. اما و اما نکته مهم و مغفول این است که چرا با این همه عشق و علاقه‌ای که ما ایرانی‌ها به فوتبال داریم صرفاً به آن به‌چشم یک سرگرمی نگریسته می‌شود. آن هم یک سرگرمی نه‌چندان جدی. چرا ما نمی‌توانیم از این فرصت عظیم بهره ببریم چنان که دیگران می‌برند؟ چرا فوتبال به‌جای نشاط و شادمانی برای ما چیزهای دیگری را به ارمغان می‌آورد؟ چرا فوتبال که می‌تواند به رشد و رونق اقتصادی منجر شود در سرزمین ما بدل شده است به جایی برای پولشویی، فساد و زد و بند دلال‌های بی‌بته؟ چرا فوتبال که تا چند سال پیش برای ما ضامن وحدت قومی و ملی بود، حالا بهانه‌ای شده است برای کین‌توزی و تفرقه‌افکنی؟ می‌توانید به این چراها بازهم بیفزایید و افسوس بخورید.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار