| کد مطلب: ۷۹۰۷
به عمل کار نیاید

به عمل کار نیاید

عبدالجواد موسوی شاعر و روزنامه‌نگار این روزها حرف‌های عجیب و غریب مدیر مناطق آزاد در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود. مدیری که به شهادت همین تصاویر و گفته‌هایی ک

moosavi

عبدالجواد موسوی

شاعر و روزنامه‌نگار

این روزها حرف‌های عجیب و غریب مدیر مناطق آزاد در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود. مدیری که به شهادت همین تصاویر و گفته‌هایی که از او در دست داریم چیزی از علم اقتصاد نمی‌داند و حرف‌هایش هیچ حاصلی جز انبساط خاطر ندارد. این حرف‌ها متعلق به امروز و دیروز هم نیست. او سال‌هاست که از این حرف‌های بی‌ربط می‌زند. حرف‌هایی که در مدت کوتاهی لغو بودنش بر همگان آشکار می‌شود اما جالب این‌جاست که گوینده این سخنان نه‌تنها بابت این حرف‌ها از سوی کسی مؤاخذه نمی‌شود بلکه هر روز پست و مقامش ارتقا پیدا می‌کند. چرا؟ آیا آنها که او را ترفیع می‌بخشند با مردم این سرزمین سر عناد و ستیز دارند؟ یعنی وقتی می‌بینند عدم صلاحیت این بنده‌خدا بر مردم مسجل شد و از خرد و کلان دارند به حرف‌های او می‌خندند، لج می‌کنند و به نشانه دهن‌کجی به این خلق بی‌پناه به او پست و مقام می‌دهند؟ مگر اینها خودشان را نماینده جمهور نمی‌دانند؟ پس چرا این‌قدر خلاف رای و عقیده و سلیقه جمهور عمل می‌کنند؟
شاید هم می‌خواهند به من و شما بفهمانند که فکر نکنید عقیده شما ذره‌ای ما را از راهی که انتخاب کرده‌ایم پشیمان خواهد کرد؟ اگر امروز به رای شما احترام بگذاریم لابد فردا می‌خواهید فلان وزیر را برکنار کنید و پس‌فردا بهمان وکیل را؟ پس بهتر است همین اول ماجرا حالی‌تان کنیم، این تو بمیری از آن توبمیری‌ها نیست. آش کشک خاله شماست. بخورید و یا نخورید همینی هست که هست.
شاید هم دستی در کار است تا مردم را از هرگونه تغییری ناامید کنند و به آنها القا کنند شما هیچ نقشی در روند جاری این مملکت ندارید. آن‌هایی که مدام از نفوذ سخن می‌گویند بهتر است در چنین مواردی شاخک‌هایشان حساس شود. مواردی که به صورت علنی مردم را از هرگونه تغییری که منجر به بهبود اوضاع شود ناامید می‌کند و یأس و سرخوردگی را برای آنها به ارمغان می‌آورد.
از همه این حدس و گمان‌ها که بگذریم یک چیز قطعی و مسلم است و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را توجیه کند: در این سرزمین کسی به عملکرد شما کاری ندارد آنچه مهم است حرف‌ها و شعارهای شماست. شما هرچقدر بتوانید شعارهای مهیج‌تر و نامعقول‌تری سر بدهید در چشم بزرگان عزیزتر و قابل احترام‌ترید. از آن طرف اگر بهترین عملکرد ممکن را داشته باشید اما در زمینه شعار استعداد چندانی نداشته باشید راه پیشرفت و ترقی به روی شما بسته است. در حقیقت به عمل کار نیاید بلکه مهم سخندانی و سخنرانی است. شعار آن هم شعار نامعقول و تند و احساسی اصل و اساس رسیدن به مقامات بالاست. شما باید بلد باشید از طرف مقابل تندترین انتقادها را انجام بدهید. آنها را به بی‌عرضگی و وادادگی و کارنابلدی متهم کنید و ادعا کنید اگر کار به دست مشتی آدم معتقد و کاربلد بیفتد همه مشکلات حل می‌شود. درست مثل آن چیزی که در تلویزیون اتفاق افتاد. اصلاً هم مهم نیست وقتی کار را به دست گرفتید چه عملکردی خواهید داشت. شما نباید دمی از شعار دادن باز بایستید. فقط حواستان باید به شعارهایتان باشد نه عملکردتان. همیشه هم طلبکار باشید؛ از اصلاح طلب‌ها؛ از روزنامه‌نگارها. اینکه اصلاح‌طلبان امروز کاره‌ای نیستند و یا اصلاً کسی روزنامه نمی‌خواند مهم نیست. مهم این است که چنین شعارهایی هنوز هم مشتری خودش را دارد.
این چیزهایی که گفتم را به حساب شوخی و یا اغراق شاعرانه نگذارید. به خدا عین حقیقت را می‌گویم. فکر می‌کنید چرا رحیم‌مشایی بختش برگشت و از بغل دست معجزه هزاره سوم کارش به حبس کشید؟ مگر کسی به عملکرد او کار داشت؟ هیچ‌کس نگفت او در شورایعالی امور ایرانیان چه کرد اما وقتی ناپرهیزی کرد و از مکتب ایرانی گفت خودش را جلوی تیغ قرار داد. شاید اگر او اندکی درایت به خرج می‌داد و حواسش را جمع می‌کرد ریاست‌جمهوری‌اش بعد از احمدی‌نژاد قطعی بود. مشایی مشکلش این بود که فکر می‌کرد به اندازه کافی شعار داده است درحالی‌که نمی‌دانست در یک جمع شعارمحور هیچ‌وقت تاریخ شعار به پایان نمی‌رسد. شما تا جایی که جان در بدن دارید باید شعار بدهید. وقتی شما از شعار دادن دست بکشید به این معناست که خسته شده‌اید و هواهای دیگری به سرتان زده است. حتی ممکن است بعضی از همرزمان‌تان گمان‌های بدی کنند و فکر کنند شما از آرمان‌هایتان دست کشیده‌اید و به قافله غربزدگان و سازشکاران پیوسته‌اید. شما باید مدام با اهل شعار تجدید عهد کنید و بی‌توجه به واقعیت و وضعیت مردم دل بزرگترهایتان را به دست آورید.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار