| کد مطلب: ۷۶۵۸
این قافله عمر عجب می‏‌گذرد

این قافله عمر عجب می‏‌گذرد

صوفیا نصراللهی روزنامه‌نگار و نویسنده ۱ نوشتن این ستون را تازه شروع کرده بودم که رفیقی خبر داد شاپور جورکش مرد. اصلاً نمی‌دانم الان چقدر آدم‌ها شاپور جورکش ر

Sofia Nasrollahi 1

صوفیا نصراللهی

روزنامه‌نگار و نویسنده

۱

نوشتن این ستون را تازه شروع کرده بودم که رفیقی خبر داد شاپور جورکش مرد. اصلاً نمی‌دانم الان چقدر آدم‌ها شاپور جورکش را می‌شناسند و با فعالیت‌هایش آشنا هستند به‌خصوص که آدم چندوجهی بود. از ‌آن‌ها که در همه‌ی حوزه‌های هنری کار مهم انجام داده اما به‌قدر کافی قدر ندید. خود من با فعالیت‌های تئاتری و نمایشنامه‌نویسی‌اش کمتر آشنا بودم اما اصلاً کارش را با تئاتر شروع کرد. از مفاخر فارس به شمار مي‌رود و هرچند متولد فسا بود شیرازی‌ها او را از خودشان می‌دانند. دلیلش شاید تاسیس انجمن گروه ترجمه‌ی شیراز باشد که بعدتر به آن می‌رسیم. جورکش بعد از انقلاب بیشتر به شعر و ادبیات روی آورد چون تئاتر به هر حال محدود شده بود. برای خود من اما اهمیت جورکش به‌عنوان منتقد و پژوهشگر هنری از هر عرصه‌ی دیگری بیشتر است. کتاب «بوطیقای شعر نو» نگاهی عمیق به شعر نیما یوشیج است که به گمان من جزو مهم‌ترین کتاب‌های پژوهشی منتشرشده نه‌فقط درباره‌ی شعر نو یا حتی شعر که در حوزه‌ی ادبیات فارسی است. جورکش در این کتاب فقط به واکاوی فرم شعر نو بسنده نکرده و همه‌ی نظریات مضمونی و حتی فلسفی شعر نیمایی را مورد بررسی قرار داده است. جورکش اگر فقط همین یک کتاب «بوطیقای شعر نو: نگاهی دیگر به نظریه و شعر نیما یوشیج» را نوشته بود، تاثیرش در ادبیات ماندگار بود.

نیمه‌ی دهه‌ی هفتاد گروه ترجمه‌ی شیراز را شکل داد. قرار بود مترجمان شیرازی کتاب‌های تاریخی ترجمه کنند که بعدتر مسیرشان به سمت ترجمه‌ی کتاب‌های نظریه و نقد ادبی تغییر کرد. اگر با محافل ادبی و هنری ایران آشنا باشید متوجه می‌شوید که کار شاپور جورکش از چند جهت تا چه حد حائز اهمیت بوده. اول اینکه به هر حال خروجی این گروه کتاب‌هایی مانند «دموکراسی و هنر» و چند اثر جذاب دیگر در حوزه‌ی ادبیات بوده که خودش جای تحسین دارد. دوم اینکه اصلاً این نگاه به کار جمعی و گرد هم آوردن آدم‌هایی متعلق به یک جغرافیا، گرچه بعضی از آن‌ها مثل استاد عزیز خودم عباس مخبر ساکن تهران بودند، کمتر در میان اهل ادب و هنر دیده می‌شود. این از خودگذشتگی در خودنمایی و به چشم آمدن و به جایش نگاه آرمانگرایانه به کار است که باعث می‌شود جورکش چنین کاری انجام بدهد.

از آن آدم‌های رک و صریح بود که هرچند کار خودش را می‌کرد و خیلی سروصدا نداشت اما در گفتن نظرات جنجالی‌اش هم خودسانسوری نمی‌کرد از جمله در گفت‌وگویی که در نیمه‌ی دهه‌ی هشتاد کرده بود و پای رضا براهنی به میان آمده بود که منجر به پاسخگویی براهنی به جورکش هم شد. کتاب‌هایی هم در نوبت انتشار داد که به آن‌ها مجوز داده نمی‌شد. از آن موارد تاسف‌برانگیز که حسرتش می‌ماند برای مای خواننده که می‌توانستیم با انتخاب‌ها و نوشته‌های جورکش جهان‌مان را در حوزه‌ی ادبیات وسیع‌تر کنیم.

خبر درگذشت جورکش غم‌انگیز بود به‌خصوص که 73-72 سالی هم بیشتر نداشت اما دریغ بزرگتر این‌جاست که به حکم طبیعت شاهد از دست رفتن نسلی از متفکران ایرانی در حوزه‌های مختلف هستیم که هیچ جایگزین و شاگردی برایشان وجود ندارد. یکی از چیزهایی که باید این روزها فکری به حالش کرد تربیت آدم‌هایی توسط همین اساتیدی است که هنوز داریمشان که وقت تنگ است و فرهنگ و هنر ایرانی در مسیر قهقرا.

۲

درباره‌ی آموزش گفتم و می‌خواهم به حوزه‌ی موسیقی بپردازم. هیچ متولی‌ای در ایران ندیده‌ام که نگرانی بابت آشنایی مردم با موسیقی خوب داشته باشد. خودم عاشق موسیقی هستم و شانس آوردم در خانواده‌ای بزرگ شدم که به موسیقی علاقه داشتند. برای همین در همه سبکی موسیقی خوب شنیده‌ام ولی از افسوس‌هایم این است که مثلا موسیقی کلاسیک ایرانی را خیلی دیر کشف کردم. اخیراً با چند نفر از دوستان جمع می‌شویم و یکی از رفقای موزیسین برایمان درباره‌ی زیر و بم‌های موسیقی ایرانی توضیح می‌دهد و بعد یک قطعه را می‌شنویم و داشتم فکر می‌کردم احیاناً این اتفاق نباید در مدرسه برایمان می‌افتاد؟ اینکه بفهمیم شور و ماهور از کجا درآمده و اگر قطعه‌ای شنیدیم بفهمیم که در اصفهان است یا حتی کمتر از این‌ها یک فهرست داشته باشیم از موزیسین‌های خوب ایرانی که گوش‌مان را با بخشی از هنر ایرانی آشنا کنیم. کسانی که فکر می‌کنند زنگ هنر در مدرسه باید محدود به نقاشی و خط شود، نمی‌دانم چقدر از هنر سردرمی‌آورند ولی گمان نکنم چیز زیادی می‌دانستند. حالا ولی اگر می‌خواهیم در آموزش پیشرفته‌تر عمل کنیم، اگر واقعا همان‌طور که غر می‌زنند موسیقی مبتذل خط قرمزمان است کاش در مدارس زندگی بگذارند که معلم‌های واقعا آشنا به موسیقی بیایند و برای بچه‌ها از موسیقی بگویند. حساسیت‌ها را هم می‌دانم. اصلا قدم اول محدودش کنید به موسیقی بی‌کلام کلاسیک ایرانی. بعد خودشان راه را یاد می‌گیرند.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار