| کد مطلب: ۷۶۰۶
سازسوزی و کتاب‌سوزی

سازسوزی و کتاب‌سوزی

نیوشا طبیبی پادکستر و نویسنده خبرهایی از افغانستان می‌رسد که نمی‌توان از کنار آنها به سادگی گذشت. خبر حذف کلمات فارسی از دروس دانشگاهی را به‌خاطر می‌آورید؟ ای

00 Niusha

نیوشا طبیبی

پادکستر و نویسنده

خبرهایی از افغانستان می‌رسد که نمی‌توان از کنار آنها به سادگی گذشت. خبر حذف کلمات فارسی از دروس دانشگاهی را به‌خاطر می‌آورید؟ این همان دنباله سیاست استعماری انگلستان در قرن نوزدهم میلادی است که می‌خواستند تاریخ و فرهنگ مشترک ایران و افغانستان را چنان جدا کنند که دیگر تا ابد قابل پیوندزدن نباشند. با حاکم‌کردن زبان پشتون - که خود از شعبات زبان‌های ایرانی است - و زدن برچسب «دری» به لهجه خراسانی - افغانیِ فارسی، تلاشی را آغاز کردند که تا امروز هم ادامه دارد. آنها پیگیرانه، این مسیر را تا امروز دنبال کرده‌اند. یادآوری مشترکات تاریخی و فرهنگی ایران و افغانستان به‌نفع بسیاری از سودجویان، جدایی‌خواهان و نفرت‌پراکنان نیست. برای همین است که صحبت از زبان فارسی و زبان دری به‌عنوان دو زبان مستقل و جداگانه می‌کنند. درحالی‌که «فارسی دری» دقیقاً همین زبانی است که ما و افغان‌ها به آن سخن می‌گوییم. کاملاً آن را می‌فهمیم و از دستور زبان مشترکی پیروی می‌کنیم. منابع ادبی و تاریخی‌مان یکی است و هیچ تفاوتی جز در لهجه با یکدیگر نداریم. همانقدر که گویشوران قزوینی، اصفهانی، آذری، سیستانی و خوزستانی، فارسی را با لهجه و اصطلاحات خاص خود تکلم می‌کنند، به همان میزان هم افغان‌های فارسی‌زبان، در گویش با دیگر مردم فارسی‌زبان متفاوتند و نه بیشتر.
تلاش طالبان، «بی‌بی‌سی» و «اینترنشنال» برای جا انداختن زبان دیگری به‌جای فارسی مشترک بین ایرانی‌ها و افغان‌ها، البته جای شک و شبهه فراوان دارد. هرچقدر شیوه طالبان علنی، با تحکم، زمخت و زشت است،‌ کار «بی‌بی‌سی» و اعوان و انصار ضدایرانی، ظریف و لطیف و با صرف وقت و حوصله است.
خبر جدید رسیده از افغانستان «ساز سوزی» است. وزارت «امر به معروف» طالبان اعلام کرده، تمام سازهایی را که ظرف یک‌ماه گذشته از کابل و ولایات دیگر مصادره کرده بوده، سوزانده است. دلیل‌شان؛ این سازها جوانان را به بی‌راهه می‌کشانده است!
تصور این آتشی که بر سازها انداخته‌اند، برای اهل فرهنگ جگرسوز است. موسیقی سنتی افغان، مانند موسیقی ایران، ‌آهنگ نجابت، شرافت و معنویت است. غالب موسیقی‌ها و ترانه‌های‌شان، بار معنوی فراوانی دارد. موسیقی‌شان دنباله موسیقی خراسان است که کمی هم تحت‌تاثیر لحن و لهجه شبه‌قاره قرار گرفته. میراث گران‌قدری است که از گذشته‌های دور بشر رسیده و حکایت پرسوزوگدازی از آنچه بر این سرزمین محنت‌دیده و مردمش رفته را بر زبان دارد.
سازها متعلق به هر نقطه دنیا که باشند نمونه‌ای اعلاء از ذوق و سلیقه و بخشی از تاریخ و فرهنگ بشری هستند. «رباب»، ساز اصلی موسیقی افغانستان از نظر ساختمان و ظاهر، در زیبایی و ظرافت منحصربه‌فرد است. گویی پاره‌ای از تاریخ است، از دل قرن‌ها پیش آمده. صدایش به‌همین‌ترتیب صدای اعصار و قرون گذشته است. ساختمان ساز و ظرافتی که در ساخت آن به‌کار می‌رود، درنهایت اثری هنرمندانه خلق می‌کند که جدای از موسیقی و صدا، از نظر هنر حجم‌سازی، شیء بسیار باارزشی به‌شمار می‌رود. چنان‌که بسیاری از سازهای ایرانی - مانند تار یحیی و دیگر استادان خوش‌ذوق ساز سازی - چنین هستند.
تصور کنید چه اذهان بیمار و به زشتی خوکرده‌ای می‌توانند به سوزاندن چنین مجسمه‌هایی از لطافت، ظرافت و زیبایی رضایت بدهند و بعد خبرش را هم با افتخار و علناً اعلام کنند. سازسوزی کمتر از کتاب‌سوزی نیست. موسیقی‌هایی چون موسیقی ایرانی و موسیقی افغان، جز تلطیف عواطف بشری و زلال‌کردن احوال آدمی و به رحم، شفقت و مهربانی آوردنش چه کارکرد دیگری دارند؟ تصور سوختن تنبورها، رباب‌ها، دف‌ها، دهل‌ها و قیچک‌ها در آتش جهل و خشک‌اندیشی، در زمانه‌ای که بشر بیش از همیشه به لطافت، نرم‌خویی، مدارا و سهل‌گیری نیاز دارد، بسیار تلخ، آزاردهنده و نگران‌کننده است.
همه این اتفاقات تلخ پیش چشم ما ایرانی‌ها می‌افتد و ما هیچ‌کاری نمی‌توانیم برای خواهران و برادران قوم‌وخویش‌های تاریخی خودمان بکنیم.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار