از هشتگ توئیتری تا ثبت کارزار
محمد رهبری
دکتری جامعهشناسی سیاسی
سکوت یا انفعال بسیاری از مردم در ماههای اخیر در مواجهه با بحرانها و فشارهای اجتماعی، برخی را به این نتیجه رسانده که مردم منفعل شده، ناامید هستند و دیگر کنش اعتراضی نخواهند داشت. بر مبنای همین تصور نیز، برخی از مسئولان تصور میکنند که دیگر هر فشاری به جامعه وارد شود، کسی معترضشان نخواهد شد و بر همین مبنا اقدام به سیاستگذاری میکنند. اگرچه در ماههای گذشته شواهدی در تأیید این تصویر میشد ارائه کرد، اما واقعیت این است که جامعه سیال و پویاست و همواره بر یک شکل نمیماند.
اکنون نیز فضای جامعه ایران با فضای سهماه پیش متفاوت است؛ نشانه آن را در واکنشها به ماجرای «صادق بوقی» و «چای دبش» میتوان دید؛ پس از مدتها مردم نسبت به برخی موضوعات روز جامعه، واکنش نسبتاً گستردهای به یک موضوع نشان دادند. پرونده فساد چای دبش ازاینحیث قابل مطالعه است و میتواند نشان دهد که چطور واکنش جامعه به یک موضوع برانگیخته میشود.
با طرح موضوع فساد چای دبش، کاربران توئیتری به این فساد واکنش نشان دادند، دادهها نشان میدهد که همه گروهها و طیفهای سیاسی، هریک با رویکردی متفاوت علیه این موضوع نوشتهاند؛ گروهی دولت رئیسی را مقصر وقوع این فساد معرفی کردند و گروه دیگری این پرونده را نشانه فسادستیزی این دولت دانستند. این واکنشهای توئیتر حدوداً 10 روز ادامه یافت. فارغ از کشمکشهای سیاسی بر سر این موضوع، آنچه جلبتوجه میکرد، شدت واکنشها بود. در قیاس با خیلی موضوعات دیگر، نظیر افزایش سن بازنشستگی، واکنشها به این مسئله گستردهتر بود چراکه همه گروههای سیاسی در توئیتر، در آن مشارکت گسترده داشتند. همین واکنشها، منجر به افزایش حساسیت عموم مردم نیز شد که در پلتفرمهای دیگر نظیر اینستاگرام هم نمایان شد. بااینحال، برخلاف بسیاری از موضوعاتی که خیلی زود فراموش میشوند، این موضوع همچنان داغ باقی ماند. درست از زمانی که توجهات به پرونده فساد چای دبش در توئیتر و شبکههای اجتماعی فروکش کرده بود، موجی از امضاها روانه کارزاری با عنوان «درخواست ارائه گزارش دقیق و روشن تخصیص ارز به واردات چای» شد. این کارزار در لحظه تنظیم این گزارش بیش از 23 هزار امضاء گرفته که 75درصد آن در همان 5 روز اول، پس از راهاندازی کارزار، ثبت شده است و فقط در دومین روز پس از راهاندازی آن، حدود 7 هزار نفر این کارزار را امضاء کردهاند. محمد فاضلی، نویسنده این کارزار بود و شکی نیست که شبکه روابط او در جلب این میزان امضاء تأثیرگذار بوده است. اهمیت 23 هزار امضاء آنجا روشن میشود که بدانیم در توئیتر فقط 13 هزار توئیت (بدون در نظر گرفتن ریپلای و ریتوئیت)، در این رابطه منتشر شده بود. این اعداد کمی نامتعارف است؛ چراکه توئیتزدن راحتتر از امضای یک کارزار است و زمان کمتری میبرد. پس چرا تعداد امضاهای این کارزار، آن هم در شرایطی که مردم ناامید از هر نوع کنشگری تصور میشوند، تا این تعداد افزایش یافت؟ رمز افزایش امضاهای این کارزار را باید در نحوه معرفی آن به جامعه جستوجو کرد. میتوان فرض کرد که شبکه روابط محمد فاضلی، در سه روز اول امضای این کارزار، به امضای آن مبادرت کردهاند؛ یعنی بیش از 12 هزار نفر. پس از آن نیز با برجستهشدن موضوع در رسانهها و معرفی کارزار در شبکههای اجتماعی مختلف، امضای آن تا 23 هزار امضاء نیز پیش رفته است. اما دراینمیان باید اقداماتی توسط محمد فاضلی نیز صورت گرفته باشد که تعداد امضاها تاایناندازه رشد کند. او مرتب در شبکههای اجتماعی خود، مثل توئیتر و در میان شبکه روابطاش، آپدیتهای جدید از این کارزار داده است. تأثیر اینکار چیست؟ او با این اطلاعرسانیها باعث شده تا اولاً دیگران از اینکارزار مطلع شوند و ثانیاً این تصویر در شبکه ارتباطی او ایجاد شود که دیگرانی هم هستند که به این موضوع اعتراض میکنند. همین امر دیگران را ترغیب کرده است که به امضای این کارزار مبادرت کنند.
البته این میزان امضاء را فقط با این پدیده نمیتوان توضیح داد. آن دوهزار نفر اولی که این کارزار را امضاء کردند، اینجا نقش تعیینکنندهای داشتهاند. آنها تحتتأثیر افزایش امضاها نبودهاند و حتماً انگیزه دیگری در امضای این کارزار داشتهاند؛ در اصل آن انگیزه موتور محرک این کارزار بوده است. آن انگیزه همانچیزی است که نشان میدهد جامعه ایران با سهماه پیش، تفاوت کرده و پتانسیل اعتراضی در آن افزایش یافته است. آن انگیزه چیست؟ اینکه گروهی از مردم میخواهند بگویند، ما ساکت نیستیم. حتی اگر امضایمان در تغییر سیاستهای شما اثر نگذارد، میخواهیم بدانید که به سیاستهایتان اعتراض داریم. فاضلی خودش این نوع کنشگری را «اصرار و مقاومت نامحدود برای تحقق خواستهای محدود» توصیف کرده است. این نوع مقاومت را باید به فال نیک گرفت و آن را نشانه دیگری از پویایی جامعه ایران و تغییرش نسبت به ماههای گذشته دانست.