| کد مطلب: ۱۰۹۷۱

روزنامه‌نگاران و شتاب حوادث تلخ

mousavi عبدالجواد موسوی

عبدالجواد موسوی

شاعر و روزنامه‌نگار

درباره هر چیزی که بنویسید عده‌ای آدم بیکار و شاغل در کمین نشسته‌اند تا از شما ایراد بگیرند که چرا دراین‌باره نوشتی و درآن‌باره ننوشتی. اگر به صادق بوقی اشاره کنی حتماً عده کثیری خواهند گفت: تو هم مزدوری و ماموریت داری ماجرای صادق بوقی را پُررنگ کنی تا مردم از خاطر ببرند فساد بی‌نظیر چای دبش را. اگر به چای دبش گیر بدهی حتماً کسانی پیدا می‌شوند تا بگویند: ‌ای آقا! اختلاس که امری تکراری و بدیهی و طبیعی است در این کشور، اگر راست می‌گویی به آلودگی هوا اشاره کن که دارد همه‌روزه جان هم‌وطنان‌مان را می‌گیرد. اگر هم به هوای آلوده بپردازی هستند کسانی که طعنه بزنند: درباره هوای آلوده نوشتن که هنری نیست و هزینه‌ای در پی ندارد اگر جرأتش را داری درباره معلمان بی‌چاره‌ای که پشت و پناهی ندارند و این‌روزها باید بابت حق‌گویی پابند الکترونیکی بر پای داشته باشند، بنویس.

چه باید گفت؟ اول اینکه شتاب حوادث و فجایع در این سرزمین آنقدر زیاد است که خیلی‌ها از واکنش نشان‌دادن، جا می‌مانند. جدا از اینکه واکنش نشان‌دادن به اتفاقات روزمره اگر تبدیل به یک عادت شود، شما را از بسیاری از مسائل درست و حسابی و بنیادین مملکت غافل می‌کند. یعنی شما درباره آموزش‌وپرورش، وضعیت کارگران، اوضاع اسفناک جاده‌ها و کلی مسئله اساسی دیگر اصلاً فرصت نمی‌کنید که بیاندیشید، چه رسد به آنکه بخواهید درباره آن‌ها چیزی قلمی کنید.

دوم اینکه پرداختن لحظه‌به‌لحظه به اخبار روزمره آن‌ها را از اهمیت می‌اندازد. درست مثل اخبار تلویزیون. وقتی مجری خبر بلافاصله بعد از پرداختن به یک فاجعه عظیم سراغ یک خبر پُرسروصدای ورزشی می‌رود یعنی اهمیت خبر قبلی را به‌کل از بین می‌برد و شما را مدام از اتفاقات دور و برتان غافل می‌کند.این تنوع و تکثر اگرچه برای معتادان به خبر جذاب است و مشتری‌جذب‌کن، اما بازهم آنچه تکثیر می‌شود غفلت است و غفلت است و دیگر هیچ.

سوم اینکه این‌همه توقع از روزنامه‌نگارجماعت از کجا می‌آید؟ که گفته روزنامه‌نگاران باید به همه مسائل ریز و درشت این مملکت توجه نشان دهند؟ چرا کمتر کسی محدودیت‌ها و معذوریت‌های آن‌ها را در نظر نمی‌گیرد؟ روزنامه‌نگارها هم مثل بقیه بنی‌آدم گاهی خسته می‌شوند. گاهی اصلاً حال و حوصله پرداختن به یک موضوع را ندارند. اصلاً گاهی مریض می‌شوند. گاهی مشکلات خانوادگی پیدا می‌کنند و فرصت پرداختن به همه اتفاقات مورد علاقه شما را ندارند. چرا فکر می‌کنید با مشتی رباط طرفید که هروقت اراده کردید، باید حاضر شوند و اظهارنظر کنند؟ و تازه از کجا معلوم که پس از اظهارنظر درباره مسائل مختلف و گوناگون، به این متهم نشوند که چرا درباره همه‌چیز حرف می‌زنند و تحلیل و تفسیر ارائه می‌دهند؟

چهارم اینکه؛ که گفته مردم با یک اتفاق تازه اخبار مهمی مثل فساد چای دبش را از یاد می‌برند؟ مگر می‌شود از یاد برد؟ مگر اختلاس فاضل خداداد و مرتضی رفیق‌دوست بعد از این‌همه سال از یاد رفته است؟ اینکه فی‌المثل ماجرای صادق بوقی توطئه‌ای است برای از یاد بردن داستان چای دبش، خودش برخاسته از اذهانی است که به توطئه توهم دچارند. علاوه بر این، گیرم کسانی با این ذهنیت ماجرای صادق بوقی را در بوق کردند تا آن فساد عظیم از یاد برود. باید گفت نه‌تنها موفق نشدند بلکه در هر دو بازی باختند. اتفاقاً داستان صادق بوقی باعث شد تا قضیه چای دبش بیشتر موردتوجه قرار بگیرد.

و اما پنجم، همه اتفاقات این مملکت تا اطلاع ثانوی به‌شدت مهم است. هم ماجرای به ورزشگاه رفتن خانم‌ها به استادیوم، هم وضعیت معیشتی معلمان. هم حذف ربنای شجریان از تلویزیون، هم تعطیلی کارخانه‌ها و اوضاع بد حق‌وحقوق کارگران. هم اخراج اساتید دانشگاه، هم آلودگی هوا، هم گرسنگی مردم در سیستان و بلوچستان و هم مشکلات تئاترشهر در پایتخت. هیچ‌کدام هم در اولویت نیستند. به‌عبارتی همه آن‌ها باهم در اولویتند. سال‌های‌سال به‌اسم اینکه به‌جای مسائل مهم و بنیادین به مسائل انتزاعی و فانتزی نپردازید بسیاری از حق و حقوق اولیه مردم را نادیده گرفتند. اتفاقاً همان تفکری که برای آزادی‌های فردی مردم و حریم خصوصی آن‌ها هیچ احترامی قائل نیست، بیشترین صدمه را به نان و کار و سفره مردم زده است. اگر کسی حقیقتاً برای مردم حرمت قائل باشد و آن‌ها را عزیز و محترم بدارد، همان‌قدر که به سلیقه و زیبایی‌شناسی آن‌ها در هنر، فرهنگ، خوراک و پوشش اهمیت می‌دهد، به جان، مال و احتیاجات روزمره آنان نیز توجه نشان می‌دهد. اینکه ما در مقام سیاستمدار بهتر از شما اولویت‌های زندگی شما را تشخیص می‌دهیم، یک کلاهبرداری آشکار و بزرگ است.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار