| کد مطلب: ۱۰۸۵۳

از صادق بوقی تا سروش صحت

mousavi عبدالجواد موسوی

عبدالجواد موسوی

شاعر و روزنامه‌نگار

عزیزی در دایرکت اینستاگرام پیغام می‌دهد که شماره تلفن‌تان را می‌خواهم. برایش می‌فرستم. فردایش تماس می‌گیرد و بعد از تعارفات معمول، معلوم می‌شود که مستندساز است و برعهده‌اش گذاشته‌اند که درباره یکی از هنرمندان انقلاب مستندی بسازد. التماس دعا داشت که اگر می‌شود جلوی دوربین حاضر شوید و اگر می‌شود بگویید با چه کسانی می‌توانم حرف بزنم. می‌گویم تا حالا چه کرده‌ای؟ اول خواست کتمان کند اما دو سه جمله بی‌تعارف که از من شنید، لو داد همه چیز را. از جمله اینکه هرجا رفته به در بسته خورده و نه‌تنها خانواده مرحوم و دوستان نزدیکش که دیگرانی که دورتر بوده‌اند و صرفاً آشنایی مختصری با آن بزرگوار داشته‌اند نمی‌توانند جلوی دوربین بیایند. علتش هم کاملاً مشخص بود. برخی از آن‌ها ممنوع‌التصویر بودند. برخی به علت بی‌مهری‌هایی که در سال‌های اخیر دیده بودند، حاضر نبودند جلوی دوربین حاضر شوند. برخی از اساس هر چیزی که به جمهوری اسلامی ربط داشت را به رسمیت نمی‌شناختند. برخی دوست داشتند در این برنامه شرکت کنند اما مطمئن بودند حرف‌هایشان پخش نخواهد شد. برخی شرط گذاشته بودند اگر تضمین بدهید که حرف‌هایمان پخش می‌شود در این برنامه شرکت می‌کنیم. برخی گفته بودند فلانی اگر زنده بود، امروز درست روبه‌روی شما قرار داشت و شما می‌خواهید با این برنامه شخصیت او را تحریف کنید. برخی گفته بودند ما برای خودمان نشسته‌ایم گوشه‌ای و داریم نون و ماست‌مان را می‌خوریم و با حضور در چنین برنامه‌ای بی‌خود و بی‌جهت برای خودمان دردسر درست می‌کنیم. مانده بود دو سه تا آدم شاخ شکسته که حضور یا عدم حضورشان هیچ تاثیری نداشت. با این اوصاف بنده خدا باید سراغ چه کسی می‌رفت؟ آن رندی هم که آدرس مرا داده بود یا می‌خواست خودش را خلاص کند و یا می‌خواست مرا به دردسر بیاندازد. دوست داشتم می‌توانستم کاری انجام دهم اما چه کاری؟ تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که به او صمیمانه بگویم: برادر، سعی کن بی‌خیال ماجرا شوی و بروی سراغ موضوعی دیگر. 

این خاطره را به هر مناسبتی می‌توان تعریف کرد و از آن نتایج جالبی گرفت. اما من بهانه‌ام برای نقل این خاطره اظهارات ریاست شبکه چهار صداوسیما بود. تکه‌ای از اظهارات ایشان که به دلایل عدم همکاری صداوسیما با چهره‌هایی چون سروش صحت و احسان علیخانی و مهران مدیری اشاره می‌کند، در فضای مجازی دست به دست می‌شود. ایشان به صراحت می‌گوید صداوسیما با این‌ها هیچ مشکلی ندارد و این‌ها به دلیل فضای تفتیش عقایدی که روشنفکران به راه انداخته‌اند، خودشان می‌ترسند که با صداوسیما همکاری کنند. در مورد شخص سروش صحت که مطمئنم چنین حرفی از بیخ و بن صحت ندارد. تا به امروز هیچ شخصی و هیچ نهادی به سروش صحت درباره اینکه چرا برنامه‌اش تعطیل شده کوچک‌ترین توضیحی نداده. اما اصلاً نقل این حرف‌ها نیست. تلویزیون این روزها نماد یکدست کردن مملکت است. به عمد نمی‌گویم خالص‌سازی تا عده‌ای آدم بیمار گزک دست‌شان نیاید و این حرف‌ها را به حساب علی لاریجانی نگذارند. به عمد هم می‌گویم یکدست کردن مملکت و نه یکدست کردن حاکمیت تا به چیزی فراتر از عوض کردن فلان مدیر و بهمان وزیر اشاره کرده باشم. این سیاست حذفِ همه، جز خودمان، سیاستی است که به نهاد و سازمان خاصی محدود نمی‌ماند. باید از خودمان باشی وگرنه باید حذف شوی. به همین صراحت. اینکه در سریال پایتخت شما می‌توانید دم به دقیقه ابراهیم تاتلیس پخش کنید و بزنید و برقصید اما صادق بوقی نمی‌تواند در بازار ماهی‌فروشان رشت هلهله کند، ریشه در همین نگاه دارد. صادق بوقی خودی نیست. اگر پیشتر اثبات برادری کرده بود، علاوه بر هلهله کردن می‌توانست خیلی کارهای دیگر هم بکند و مصون باشد اما دست به نقد باید حواسش باشد که شهر دست کیست.

در بخش دیگری از همین گفت‌وگویی که بدان اشاره شد، مدیر شبکه چهار در پاسخ به سوال مردم که چرا فلان برنامه را ادامه ندادید؟ صادقانه می‌گوید: صلاح ندانستیم! مختصر و مفید. عینِ واقعیت و حقیقت. صلاح ندانستیم. یک بار در گفت‌وگویی که با یکی از مدیران صداوسیما داشتم و اتفاقاً به نسبت همکارانش مدیر بدی هم نیست، بعد از کلی بحث و جدل از سوی من که چرا فلان برنامه را ساختید و چرا این‌قدر دایره آدم‌هایی که با شما کار می‌کنند، محدود است؟ پاسخ داد: آقای موسوی! فعلاً دور، دورِ ماست، هر وقت دور دست شما افتاد، هر کاری دوست داشتید بکنید. آنجا هم من دیگر بحث را ادامه ندادم چراکه دیگر جایی برای گفت‌وگو باقی نمی‌ماند. اتفاقاً خیلی هم بد نیست. یعنی اگر این جماعت به جای توجیه و حرف‌هایی از این دست که: تفتیش عقاید روشنفکری سبب قطع همکاری دیگران با ما شده است، همیشه و همه جا این‌قدر صریح و صادق باشند، خیلی هم خوب است. هم آن‌ها تکلیف‌شان با خودشان و دیگران مشخص می‌شود و هم دیگران می‌دانند با این جماعتی که فکر می‌کنند صلاح مملکت خویش را خوب می‌دانند چه باید کرد.

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی