نقش ایران در برنامه عربستان سعودی برای عادیسازی روابط با اسرائیل
کامران بخاری پژوهشگر اندیشکده مؤسسه نیولاین تلاشهای عربستان سعودی برای ایجاد روابط با اسرائیل، بازتاب ایجاد یک عنصر جدید در کارزار عربستان برای مدیریت بیثبا
کامران بخاری
پژوهشگر اندیشکده مؤسسه نیولاین
تلاشهای عربستان سعودی برای ایجاد روابط با اسرائیل، بازتاب ایجاد یک عنصر جدید در کارزار عربستان برای مدیریت بیثباتی در منطقه است. محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، امیدوار است در برابر عادیسازی روابط در آستانه هرج و مرجی که بسیاری پیشبینی میکنند بهزودی پایههای تشکیلات خودگردان فلسطینی را بلرزاند، امتیازهایی برای کرانه باختری دریافت کند. در واقع استفاده حماس از شرایط بههمریخته و توسعه کنترل این گروه فراتر از نوار غزه، بدترین سناریوی ممکن برای عربستان سعودی است، چراکه این گروه متحد ایران است و از موقعیتش برای منفعت رساندن به بزرگترین دشمن سعودی استفاده خواهد کرد. اما مشکل اینجاست که سیاستگذاران جریان اصلی فلسطینی که از جریان رقیب حماس، یعنی فتح هستند، در حال رسیدن به یک نقطه قرار دارند، مسئلهای که باعث میشود نتیجه گرفتن در این حوزه برای عربستان بسیار مشکل شود.
روز ۲۶ سپتامبر عربستان سعودی نخستین سفیر خود را نزد تشکیلات خودگردان فلسطینی معرفی کرد. این اقدام درست همزمان با مذاکرات سعودیها و اسرائیلیها برای ایجاد روابط دیپلماتیک رخ داد که هم ولیعهد سعودی و هم نخستوزیر اسرائیل آن را تایید کردهاند. ولیعهد عربستان سعودی در مصاحبهای با فاکسنیوز، اواخر ماه سپتامبر، علناً در مورد گفتوگوها سخن گفت و تاکید کرد که مذاکرات «به توافق نزدیک میشود». او این مذاکرات را «بزرگترین توافق تاریخی از زمان جنگ سرد» توصیف کرد. نتانیاهو هم این گفتهها را تایید و اضافه کرد که دو کشور در آستانه رسیدن به «صلح تاریخی» قرار دارند.
مهمترین نکته اظهارات محمد بنسلمان در گفتوگو با فاکسنیوز در پاسخ به این سوال بود که عادیسازی روابط با اسرائیل چه نتیجهای در مناقشه اسرائیل و فلسطین بر جای خواهد گذاشت. پادشاه آینده عربستان که یک سال پیش، پس از واگذاری اختیارات اجرایی توسط پدرش، بهعنوان نخستوزیر منصوب شد، گفت که سعودیها و اسرائیلیها باید اختلافاتشان را در مورد مسئله فلسطین حل و فصل کنند و وقتی در مورد جزئیات تحت فشار قرار گرفت، گفت روی این کار میکند که «به جایی برسیم که فلسطینیان زندگی راحتتری داشتهباشند.» این موضعگیری بسیار با موضع رسمی عربستان سعودی بعد از اجلاس ۲۰۰۲ اتحادیه عرب فاصله دارد. در آن زمان، عبدالله بنعبدالعزیز، پادشاه وقت سعودی پیشنهاد داد که در صورت تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه و عقبنشینی اسرائیل از این دو سرزمین که در پی جنگ ۱۹۶۷ اشغال شد، همه ۲۲ کشور عضو اتحادیه عرب با اسرائیل روابط دیپلماتیک عادی برقرار میکنند.
تغییر در موضع سعودی را میتوان در سایه تحولات عظیمی که در دو دهه اخیر پس از اجلاس ۲۰۰۲ اتحادیه عرب رخ دادهاست، درک کرد. تا پیش از آن اجلاس، بسیاری از افراد از جمله حاکمان سعودی در ریاض امیدوار بودند که بهرغم شکست مذاکرات ۲۰۰۰ بین یاسر عرفات و ایهود باراک، نخستوزیر وقت اسرائیل در کمپدیوید و شعلهور شدن انتفاضه دوم در همان سال، بتوانند به یک توافق دست پیدا کنند. اما چشمانداز سیاسی اسرائیل و فلسطین آنچنان سیال بود که مانع موفقیت هرگونه تلاشی با هدف مذاکره برای پایان این مناقشه چنددههای میشد. حزب راستگرای میانه لیکود به رهبری آریل شارون، نخستوزیر پیشین به قدرت رسید و از سوی فلسطینیها هم جنبش اسلامگرای حماس کارزاری از حملات انتحاری را علیه اسرائیل آغاز کرد.
اوجگیری حماس با افول فتح همزمان شد؛ افولی که با مرگ عرفات در سال ۲۰۰۴ تسریع شد. همان سال دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل که به حماس نفوذ کردهبودند، مجموعهای از حملات هدفمند را اجرایی کردند که بسیاری از رهبران این گروه و توانایی آن را برای اجرای عملیات تروریستی از بین برد. سال بعد اسرائیل بهصورت یکجانبه از نوار غزه خارج شد؛ امری که به تلاشهای حماس برای تبدیل شدن به یک رقیب قابل توجه برای فتح کمک کرد. پیروزی حماس در انتخابات قانونگذاری فلسطین در سال ۲۰۰۶ فضا را برای شکاف غیرقابل جبران میان فلسطینیان مهیا کرد. در پی این تحولات، حماس قدرت را در نوار غزه در اختیار گرفت و فتح از طریق تشکیلات خودگردان که توسط جامعه جهانی به رسمیت شناخته میشد، قدرت را در کرانه باختری در اختیار گرفت. در این شرایط هرگونه مذاکرهای برای صلح به صورت پیشفرض به کرانه باختری مربوط میشد اما حتی کرانه باختری هم نتوانست هسته اصلی کشور مستقل فلسطینی را تشکیل دهد. این مسئله دو دلیل داشت: یکی رشد شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری که بیش از ۷۰۰ هزار اسرائیلی در آن ساکن هستند و دیگر اینکه، تشکیلات خودگردان فلسطینی به دلیل فساد گسترده و
فرقهگرایی میان نخبگان فتح در حال افول است. محمود عباس، رئیس ۸۷ساله تشکیلات خودگردان فلسطینی که همزمان رهبر فتح و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) هم هست، از ۱۸ سال پیش که عرفات درگذشت، در صدر این ساختار خودکامه نشستهاست. اینکه بهزودی سه نهاد بسیار مهم فلسطینی باید دنبال یک جانشین برای او باشند، میتواند باعث هرج و مرج در کرانه باختری شود و خلأیی ایجاد کند که حماس بیصبرانه منتظر یک فرصت تاریخی برای پر کردن آن و سلطه بر صحنه سیاسی فلسطین است.
محمد بنسلمان با درک شرایط موجود، صادقانه گفت که او دنبال امتیازهایی از طرف اسرائیل است که وضعیت فلسطینیان را بهبود ببخشد. اظهارات او نشاندهنده این واقعیت است که دیگر اختلافات میان حماس و فتح که تا حدی پیش رفتهاست که حتی آینده تشکیلات خودگردان در کرانه باختری را هم زیر سوال بردهاست، عامل اصلی شکاف میان فلسطینیان نیست. در نتیجه عربستانیها بعد از ۱۶ سال توقف در مدیریت مسئله فلسطین که پس از تلاش شکستخورده برای وساطت در اختلافات میان فتح و حماس در فوریه ۲۰۰۷ اتفاق افتاد، بار دیگر به این جایگاه بازگشتهاند. در طول این مدت، مذاکرات میان فلسطین و اسرائیل پیشرفت ناچیزی داشتهاست که بخش اعظم این سکون به دلیل منازعه قدرت میان دو گروه اصلی فلسطینی بود.
در این دوران ریاض بهشدت مشغول مسائل بحرانی مانند بیثباتی منطقهای در پی خیزش ۲۰۱۱ در کشورهای عربی، تهدیدهای جهادی (بهویژه از طرف داعش)، اوج گرفتن اخوانالمسلمین (بهویژه در مصر)، توسعهطلبی ایران و تلاش ترکیه برای احیای اثرگذاریاش در جهان عرب بود. بسیاری از این مسائل دیگر به اندازه قبل فوریت ندارند، هرچند تهدید از طرف ایران که سعودیها بهتازگی با عادیسازی روابط با آن موافقت کردهاند، همچنان یک نگرانی جدی است.
بهصورت مشخص تهدید ایران یکی از انگیزههای اصلی پشت توافق احتمالی عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل است. توافقهای ابراهیم در سال ۲۰۲۰ که باعث شد چند متحد عربستان سعودی روابطشان را با اسرائیل عادیسازی کنند، امکان نداشت بدون موافقت عربستان سعودی عملی شود. این توافقها در واقع بهعنوان پیشزمینهای برای توافق نهایی عربستان و اسرائیل دیده میشد. برخلاف دیگر کشورهای عربی، عربستان سعودی نمیتواند بدون در نظر گرفتن مسئله فلسطین با اسرائیل روابطش را عادیسازی کند. اما سعودیها میدانند که حتی تلاش برای گرفتن میزان ناچیزی از خودمختاری برای فلسطینیان بهشدت مشکل خواهد بود. در نتیجه آنها تلاش میکنند به سازوکاری دست پیدا کنند که توانایی حماس را برای منفعت بردن از هرج و مرج در حال وقوع در کرانه باختری که ایران هم از آن بهرهمند میشود، محدودتر کنند.
منبع: Geopolitical Futures