باید تعریف حقوقی دقیق دالان زنگزور مشخص شود
سیامک کاکایی پژوهشگر مسائل ترکیه در گفتوگو با هممیهن:
سیامک کاکایی پژوهشگر مسائل ترکیه در گفتوگو با هممیهن:
سه دهه پس از استقلال جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان و آغاز مناقشه قرهباغ، دولت ترکیه از سال ۲۰۲۰ و وقوع موج دوم جنگ قرهباغ، حمایت خود را از جمهوری آذربایجان چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ تسلیحاتی و نظامی علنی کردهاست و به صورت مستقیم در این مناقشه ایفای نقش میکند. مداخله ترکیه در این مناقشه در شمال مرزهای ایران، میتواند باعث ایجاد اختلافنظر و رقابت در روابط تهران و آنکارا شود. سیامک کاکایی، پژوهشگر مسائل ترکیه معتقد است که باید مسئله قرهباغ را از پرونده کریدور زنگزور که اخیراً مطرح شدهاست، کاملاً جدا کرد، چراکه در موضوع قرهباغ، موضع ایران کاملاً مشابه ترکیه و جمهوری آذربایجان است اما جایی که در مورد آن ممکن است اختلافنظر وجود داشتهباشد، موضوع کریدور زنگزور است که باید تعریف دقیق حقوقی و جغرافیایی از آن ارائه شود. در ادامه متن کامل گفتوگوی هممیهن را با سیامک کاکایی، دکتری روابط بینالملل و پژوهشگر مسائل ترکیه مطالعه میکنید.
ترکیه در موج دوم جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰ بهصورت مستقیم در این جنگ اعلام حضور کرد و از جمهوری آذربایجان رسماً و علناً در این جنگ اعلام پشتیبانی کرد. انگیزه ترکیه در دخالت مستقیم و علنی در جنگ قرهباغ چه بود؟
سیاست ترکیه در مورد قفقاز جنوبی و جنگ قرهباغ، مبتنی بر چارچوب جدید سیاست خارجی آنکارا در مناطق پیرامونی است. اگر بخواهیم در دوره ۵ ساله گذشته سیاست خارجی ترکیه را بررسی کنیم، متوجه میشویم که در خیلی از مناطق پیرامونی مانند سوریه، عراق، مدیترانه شرقی و منطقه قفقاز جنوبی، آنکارا سیاست تهاجمی در پیش گرفتهاست. یکی از عوامل مؤثر در اقدام و عملیات نظامی باکو در جنگ ۲۰۲۰، حمایتهای ترکیه بود. این ترکیه بود که باکو را متقاعد و تشویق به انجام عملیاتهای نظامی کرد. پشتیبانی ترکیه فقط در رویکرد سیاسی نیست، بلکه از منظر ژئوپلیتیکی، تسلیحات نظامی و مالی آنکارا از باکو حمایت کرد. هدفگذاری ترکیه مبتنی بر نگاه واقعگرایانه سیاست خارجی و منافعی است که ترکیه برای دیپلماسی پیرامونی خود تعریف کردهاست. ترکیه در یک نگاه بلندمدت دنبال این است که وزن منطقهایاش را بهعنوان یک بازیگر فعال در حوزه قفقاز جنوبی، مناطق خاورمیانه، خلیجفارس و مدیترانه شرقی افزایش دهد. ترکیه براساس همین نگرش ترتیبات سیاست خارجی خود را تنظیم کردهاست.
در دولت جدید رجبطیب اردوغان، در سیاست خارجی یک نگاه امنیتی ناشی از حضور هاکان فیدان، رئیس پیشین سازمان امنیت داخلی بهعنوان وزیر خارجه حاکم شدهاست. افزوده شدن این نگاه امنیتی میتواند چارچوب جدیدی برای سیاست خارجی ترکیه ایجاد کند. هاکان فیدان اعلام کرده که سیاست خارجی ترکیه بر چهار اصل استوار است: نقش منطقهای ترکیه در کمک به صلح و ثبات، پیشبرد اهداف ترکیه در حوزه توسعه، هدفمند کردن سیاست خارجی مبتنی بر نگرش اقتصادی و همینطور تاثیر بر معادلات بینالمللی.
ترکیه این چارچوب سیاسی را چگونه در مناقشه قرهباغ دنبال کردهاست؟
نگاه و سیاست راهبردی ترکیه در مورد مناقشه قرهباغ مبتنی بر حاکمیت ملی و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان از جمله در منطقه قرهباغ است. پائیز ۲۰۲۰ در توافق آتشبسی که میان آذربایجان و ارمنستان با میانجیگری روسیه به دست آمد، صحبت از دالانهایی برای دسترسی ارمنستان به قرهباغ از طریق دالان لاچین و شوشا و مسیری برای دسترسی آذربایجان به نخجوان از طریق خاک ارمنستان شد. اگر به شرایط منطقه نگاه کنیم، میبینیم که در عرض سه سال گذشته، بسیاری از تعاریف و وضعیتهای تثبیتشده پیشین تغییر کردهاست. برای مثال نگاه باکو به منطقه قرهباغ عوض شده و جمهوری آذربایجان دیگر قرهباغ را بهعنوان یک عامل جغرافیایی نمیپذیرد و اجازه نمیدهد که یک حکومت خودگردان یا خودمختار یا یک اقلیم در این منطقه جغرافیایی در خاک آذربایجان تشکیل شود. چنین هویتی که در سه دهه گذشته وجود داشت، دیگر از سوی باکو پذیرفتهشده نیست. نباید فراموش کنیم که منطقه قرهباغ در دوران اتحاد جماهیر شوروی هم حالت خودگردان داشت، هرچند در اسناد و نقشههای دوران شوروی هم منطقه قرهباغ بخش جداییناپذیر از خاک جمهوری آذربایجان تلقی میشد. در قطعنامههای شورای امنیت و اسناد بینالمللی هم همین موضوع در مورد قرهباغ رعایت شدهاست، یعنی اجماع جهانی این است که قرهباغ بخشی از خاک جمهوری آذربایجان است. اما ماهیت قرهباغ در طول سه سال گذشته متحول شده و دیگر باکو این منطقه را بهعنوان یک استان یا محدوده جغرافیایی خودمختار یا خودگردان قبول نمیکند. ترکیه یکی از مشوقان اصلی این سیاست بود، چراکه این رویکرد را روشی برای افزایش قدرت و اقتدار دولت مرکزی جمهوری آذربایجان میداند.
عملیات نظامی اخیر جمهوری آذربایجان با حمایت ترکیه، در راستای نهایی کردن همین تحول بود. این عملیات را به همین دلیل جنگ سوم قرهباغ هم نامیدند. مسئولان دولت خودخوانده قرهباغ بعد از این عملیات تصریح کردهاند که دیگر چیزی به نام حکومت قرهباغ وجود ندارد. در روزهای گذشته اتفاقی که افتاده این است که جمعیت کثیری از ارامنه ساکن منطقه قرهباغ به سمت ارمنستان پناه بردهاند و منطقه خانکندی در حال خالی شدن از جمعیت ارامنه است. این تحول هم میتواند بر آینده قرهباغ تاثیر بگذارد. اگر جمعیت ارامنهای که در طول تاریخ در این منطقه ساکن بودند، آنجا باقی بمانند یا بعد از مدتی به این منطقه بازگردند، جمهوری آذربایجان ناگزیر به دادن برخی اختیارات خودگردانی به منطقه و حفظ رعایت جمعیت اقلیت در این منطقه است. اما اگر روند خروج جمعیت ارامنه ادامه پیدا کند و این پناهجویان در ارمنستان سکنی پیدا کنند، ماهیت منطقه قرهباغ کاملاً تغییر میکند. آنچه برای ترکیه مهم بود حاکمیت یکپارچه و بدون مزاحمت جمهوری آذربایجان بر تمامی سرزمینهایش از جمله قرهباغ است که تاکنون تا حد زیادی این خواسته عملی شدهاست.
یکی از مسائلی که اخیراً بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته، تلاش جمهوری آذربایجان برای ایجاد کریدور موسوم به زنگزور و حمایت ترکیه از این پروژه است. آنکارا چه منافعی را در این پروژه دنبال میکند؟ و با توجه به تضاد منافع ایران و ترکیه در مورد این کریدور، آیا امکان توافق و همکاری میان ترکیه و ایران در منطقه وجود دارد؟
باید مواضع جمهوری اسلامی ایران در مورد تحولات قفقاز جنوبی را از هم تفکیک کنیم. نخست اینکه ایران همواره اعلام کرده قرهباغ را بهعنوان بخشی از خاک جمهوری آذربایجان به رسمیت میشناسد و مسائل آن را موضوع داخلی جمهوری آذربایجان میداند. البته ایران همواره بر حفظ حقوق ارامنه ساکن این منطقه هم تاکید میکند. از این نظر موضع ایران و ترکیه مشابه هم است.
مسئله دیگر موضوع ایجاد یک دالان بین نخجوان و سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان است که به اسم دالان زنگزور شهرت پیدا کردهاست. ایران در ارتباط با این موضوع هم در سالهای گذشته در سطوح مختلف به عنوان اولویت سیاست خارجی خود تاکید کردهاست که هیچ تغییر ژئوپلیتیکی را در ارتباط با مرزهای منطقه قفقاز جنوبی نمیپذیرد. معنای موضع ایران این است که اگر ایجاد یک دالان باعث تغییر در حاکمیت و مالکیت سرزمینها، حدود مرزی و بافت ژئوپلیتیک شود، برای ایران قابلقبول نیست.
بحث دیگر که باید بررسی کرد، این است که باید دید روسیه، ارمنستان و آذربایجان در مورد ایجاد یک دالان از طریق خاک ارمنستان برای اتصال جمهوری آذربایجان به نخجوان چه نگاهی دارند. سوال این است که آیا این دالان فقط یک راه مواصلاتی مانند خط آهن و اتوبان تحت نظارتهای حقوقی مشخص و تحت حاکمیت ارمنستان است یا اینکه دالان بهمعنای ایجاد یک منطقه سرزمینی بهعنوان امتداد باریکهای از خاک جمهوری آذربایجان درون خاک ارمنستان است. موضع ایران کاملاً به تعریفی بستگی دارد که از این دالان ارائه میشود.
اخیراً رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه گفته که اگر از خاک ارمنستان امکان ایجاد دالان نباشد، میتوان از خاک ایران استفاده کرد. این موضعگیری آقای اردوغان باعث اختلافنظرهایی در ایران شدهاست، بعضی میگویند که این یک موضع مثبت است و برخی معتقدند که این موضعگیری تلاشی برای فریب دادن ایران است تا تهران حساسیت کمتری نسبت به پروژه دالان زنگزور نشان دهد. نظر شما چیست؟
تردیدی وجود ندارد که رجب طیب اردوغان بزرگترین حامی جمهوری آذربایجان است. دوم اینکه همانگونه که عرض کردم باید تعریف کلمه دالان در اظهارات مقامهای باکو و آنکارا به روشنی مشخص شود، یعنی تهران دقیقاً از طرفهای خارجی بخواهد تا تعریف حقوقی و مشخصات مدنظرشان را برای دالان مذکور ارائه دهند. همین الان ارتباط منطقه نخجوان با خاک اصلی جمهوری آذربایجان از طریق مسیرهای مواصلاتی ایران انجام میشود، اینکه چیز جدیدی نیست که ترکیه بخواهد پروژهای جدید در مورد اتصال خاک آذربایجان به نخجوان از طریق ایران تعریف کند.
خواسته مشخص ایران این است که حائلی بین مرز ایران و ارمنستان وجود نداشتهباشد. مسئلهای که ایران همواره از آن با عنوان تغییرات ژئوپلیتیک یاد میکند، این است که مرزهای زمینی ایران و ارمنستان حفظ شود و تغییری در آن ایجاد نشود. اما ماهیت پدیدههای سیاسی در زمانهای مختلف مبتنی بر نوع نگرش طرفهای درگیر در آن پدیده متفاوت است. ترکیه با توجه به شرایطی که پدید آمده چند سیاست موازی را دنبال میکند تا بیشترین منافع را در منطقه به دست بیاورد. از یک سو ترکیه همزمان با حمایت همهجانبه از جمهوری آذربایجان، سیاست عادیسازی روابط با ارمنستان را دنبال میکند. هدف ترکیه از این سیاست این است که در نتیجه حل مناقشه قرهباغ و در پی آن عادیسازی روابط با ارمنستان، یکی از برچسبهای مهم حقوق بشری که در طول یک قرن گذشته بر پیشانی دولت ترکیه چسبیدهاست، یعنی مسئله کشتار ارامنه را به تدریج کمرنگ کند. ترکیه میداند که با عادیسازی روابط با ارمنستان و خارج کردن خود از فشار افکار عمومی در خصوص کشتار ارامنه، فرصت پیدا میکند که فشار بیشتری بر ایروان وارد کند و با جلب حمایت و همکاری روسیه، برنامه خود را برای ایجاد دالان زنگزور در خاک ارمنستان عملی کند.
ایران برای تامین منافع خود باید چه سیاستی را در قبال ترکیه دنبال کند؟
همانگونه که عرض شد، در سیاست خارجی ایران مسئله قرهباغ از مسئله ایجاد دالان زنگزور جدا است. از نظر ایران مسئله قرهباغ یک مسئله داخلی مربوط به آذربایجان است که در چارچوب حاکمیت ملی این کشور فعل و انفعالها و تحولاتی رخ دادهاست. اما موضوع حمایت ترکیه از آذربایجان، ماهیت متفاوتی دارد. مقامهای ترکیه بارها عبارت «یک ملت و دو دولت» را در مورد روابط ترکیه و جمهوری آربایجان بیان کردهاند. این عبارت دارای بار ژئوپلیتیکی، سیاسی و امنیتی است. هدف ترکیه از ایجاد دالان میان نخجوان و جمهوری آذربایجان این است که ارتباط زمینی ترکیه به باکو و از طریق دریای خزر ارتباط ترکیه به «جهان ترک» در آسیای میانه ایجاد شود. این یک راهبرد کلان امنیتی و ملی برای ترکیه است.
ایران باید براساس منافع ملی خودش سیاست خارجی در قفقاز جنوبی را تنظیم کند. ایران نمیتواند مانع تلاش ترکیه برای همکاری با سرزمینهای آسیای میانه و روابط صمیمانه با جمهوری آذربایجان شود، اما باید خطوط قرمز خود را براساس مبانی حقوق بینالملل، از جمله حدود و مرزهای معتبر در قفقاز جنوبی تعیین کند. هرگز نباید تصور شود که موضعگیریهای ایران در خصوص ضرورت حفظ وضعیت ژئوپلیتیک منطقه، ارتباطی با مناقشه قرهباغ دارد، این دو مسئله همانگونه که عرض شد کاملاً از هم جدا هستند و نباید اجازه داد که تبلیغات باعث ادغام دو مسئله با یکدیگر شود. به اعتقاد من مهمترین گامی که ایران باید بردارد، وادار کردن جمهوری آذربایجان و ترکیه به ارائه تعریف مشخص از دالان و کریدور مد نظرشان است.