اسرائیلیات هندو/همگرایی سیاستهای دهلی نو و تلآویو چه عللی دارد؟
در طول دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، اسرائیل بیسروصدا کمکهای اطلاعاتی، مشورتهای نظامی و حمایتهای دیپلماتیک به هند ارائه و خود را در جایگاه متحدی کلیدی قرار داد.

زهرا فاروق کارشناس حقوق بینالملل و دیپلماسی
ادعای اسرائیل درباره سرزمینهای اشغالی فلسطینی و اداره جامو و کشمیر توسط هند، بازتاب همخوانی ایدئولوژیکی است بین صهیونیسم و هندوتوا [ملیگرایی هندو یا هندوناسیونالیسم]. هر دو ایدئولوژی، مروج هویت ملی ریشهدار در دین هستند. صهیونیسم به دنبال «خانهای ملی برای مردم یهودی» است و ادعای هندوتوا بر این است که هویت ملی و فرهنگ ملی هند از هندوئیسم جداشدنی نیستند. این راهبردهای موازی، به فلسطینیها در اسرائیل و به ۲۰۰ میلیون مسلمان ساکن در هند، شامل 8/5 میلیون مسلمان در جامو و کشمیر، آسیبی آشکار زده است.
میراث استعماری بریتانیا
بعد از ۸۹ سال حاکمیت استعماری بریتانیا، هند در سال ۱۹۴۷ استقلال یافت و رسماً خود را به عنوان «جمهوری دموکراتیک سکولار سوسیالیستی مستقل» مستقر کرد. این هویت مصرح در قانون اساسی، بازتاب تعهد هند به تکثرگرایی مذهبی، استقلال و دموکراسی بود. تحت صدارت نخستوزیر جواهر لعل نهرو، هند به دنبال خودمختاری بود و در مقابل همراهی با هر بلوک عمده ژئوپلیتیک مقاومت کرد. هند از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد شد و این موضوع پیشرانی برای اصول مذکور در هند بود. جنبش عدم تعهد، حامی همزیستی مسالمتآمیز و عدم تهاجم متقابل بود.
مخالفت اولیه هند با اقدامات اسرائیل در سرزمینهای اشغالی فلسطین، با شخصیت ضداستعماری جنبش عدم تعهد همخوان بود و در سال ۱۹۷۴، هند اولین دولت غیرعربی شد که سازمان آزادیبخش فلسطین یا ساف را به عنوان نماینده مشروع مردم فلسطینی به رسمیت شناخت. هند، همانند فلسطین، متحمل پیامدهای بلندمدت مرزهایی شد که عجولانه کشیده شده بودند و باقیمانده عقبنشینی بریتانیا از استعمار بودند.
در هر دو منطقه، خروج ناگهانی پادشاهی متحده بریتانیا، جرقه مناقشههای چغر سرزمینی شد؛ که در هند، سال ۱۹۴۷ رخ داد و موجب شد، رابطه بین هند و پاکستان با اختلاف بر سر جامو و کشمیر خصمانه باشد و به این صفت مشهور. در فلسطین، خروج بریتانیا از منطقه و برپایی اسرائیل آوارگی جمعی فلسطینیان را موجب شد که خودشان آن را «نکبه» (فاجعه) خواندند و نیز باعث درگیریهای دنبالهدار سرزمینی از سال ۱۹۴۸. این شباهتها مؤکد این است که چطور امروز همچنان استعمار بر پویهشناسیهای درگیری و ثبات در هر دو منطقه اثر میگذارد.
تقسیم هند
بین اکثریت هندوی هند و اقلیت مسلمانش، اختلافی مذهبی در کار بود و درگیریهای فرقهای حاصل از آن، از دلایل تصمیم بریتانیا برای تقسیم هند و پاکستان در سال ۱۹۴۷ شد. هند ۵۸۳ ایالت شاهزادهنشین داشت. تصمیم برای پیوستن به هند یا پاکستان به خود این ایالات واگذار شد. جامو و کشمیر در این میان، منطقهای با اکثریت مسلمان بود که ماهاراجه هاری سینگ، یک هندو، بر آن حکومت میکرد.
موقعیت راهبردی جامو و کشمیر در تقاطع آسیای جنوبی و آسیای مرکزی و هممرزیاش با هند، پاکستان و چین، جذابیتی ژئوپلیتیک به این منطقه داد. بافت کوهستانی منطقه، نقاطی ایدهآل برای استقرار و کنترل نظامی ایجاد میکند و منابع طبیعی و مسیرهای تجاری کلیدی، ارزش این منطقه را تشدید میکنند. مناقشه بر سر جامو و کشمیر، صرفاً سرزمینی نیست.
این منطقه در منافع کشورهای آسیای جنوبی و آسیای مرکزی جایگاه مرکزی داشت. بعد از تقسیم ۱۹۴۷، درگیریها بر سر جامو و کشمیر تشدید شد. پاکستان بر اساس جمعیت اکثراً مسلمان منطقه مدعیاش بود و هند بر این اساس که هندوها حاکم منطقه هستند، این ادعا را رد میکرد. سینگ که از حمله پاکستان نگران بود، در مقابل پیوستن به هند، به عنوان دولتی نیمهخودمختار، محافظتهایی را در قانون اساسی دریافت کرد؛ تحت مواد ۳۷۰ و ۳۵الف. این بندها در قانون اساسی هند ماندند تا نارندرا مودی به نخستوزیری رسید و حزب ملیگرای بهاراتیا جاناتا یا بیجیپی به قدرت رسید. این حزب تلاش کرد جامو و کشمیر را در اتحادیه هند ادغام کند.
تشکیل اسرائیل مدرن
میراث استعماری بریتانیا به تغییراتی فراگیر در خاورمیانه هم منجر شد. اوج این تغییرات، توصیه سال ۱۹۴۷ سازمان ملل متحد بود، به تقسیم فلسطین و ایجاد دولتهای جداگانه عرب و یهودی. در ماه مه سال ۱۹۴۸، تولد اسرائیل در حالی جشن گرفته شد که نیم میلیون فلسطینی در نکبه اول، بیتابعیت شدند. این اتفاق، پیشنمایش دههها تقلا بود که فلسطینیهای آواره پیش رو داشتند. جنگ ششروزه ۱۹۶۷، زمان اشغال نظامی کرانه باختری، نوار غزه و اورشلیم شرقی [بیتالمقدس شرقی] توسط اسرائیل بود.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامه ۲۴۲ خواستار این شد که اسرائیل از سرزمینهای اشغالی فلسطینی خارج شود اما اسرائیل همچنان چشمانداز «اسرائیل بزرگتر» را دنبال میکند؛ علاوهبراینها، لیندون بی جانسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، هم به لحاظ دیپلماتیک و هم امنیتی، حمایتی تزلزلناپذیر از اسرائیل کرد و عقبنشینی اسرائیل را هم به این گره زد که دولتهای عرب، اسرائیل را به رسمیت بشناسند.
در واکنش، دولتهای عرب پیشنهاد توافق «زمین برای صلح» را دادند: همزیستی مسالمتآمیز با اسرائیل در مقابل خروج کامل اسرائیل از سرزمینهای اشغالی. اسرائیل این پیشنهاد را رد کرد. از سال ۱۹۶۷، توسعهطلبی ادامهدار و شهرکسازیهای اسرائیل، نشانه بیتفاوتیاش به راهحل دودولتی است و این وضعیت تعهدش به ارزشی بنیادین در دموکراسی و اصول سازمان ملل را زیر سؤال میبرد.
روابط هند و اسرائیل
هند و اسرائیل، با چند هفته فاصله متولد شدند. این دو با چالشهای وجودی مشابهی روبهرو بودند: وجود دولت فلسطینی و ادعای پاکستان بر جامو و کشمیر. بهرغم این شباهت، هند در عادیسازی کامل روابط با اسرائیل مردد و نگران این بود که چنین کاری، موضع هند را در جنبش عدم تعهد پایین میآورد، منجر به ناآرامی در میان اقلیت بزرگ مسلمان در هند میشود و روابطش با دول عربی را تضعیف میکند.
به جایش، هند راهبرد همبستگی با فلسطین را در پیش گرفت. در سال ۱۹۴۷، هند علیه برنامه تقسیم در سازمان ملل متحد رأی داد و در سال ۱۹۴۸ نهرو اعلام کرد هند نمیتواند «ایفاگر هیچ نقشی» در مسئله اسرائیل و فلسطین باشد. هند البته گفتوگو با رهبران اسرائیل را حفظ کرد، عمدتاً از مسیر تلاشهای میانجیگرانه و غیررسمی ایالات متحده. در سال ۱۹۵۰، هند رسماً موجودیت اسرائیل را پذیرفت و اجازه داد، یک کنسولگری اسرائیل در بمبئی باز شود تا تسهیلگر مهاجرت داوطلبانه یهودیان هند به اسرائیل باشد.
در دورههای نخستوزیر ایندرا گاندی، از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۷ و از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴، هند بر همبستگی با فلسطین تأکید کرد تا حمایت عربها را در مسئله جامو و کشمیر جلب کند. در سال ۱۹۸۸، هند از جمله اولین کشورهایی بود که دولت فلسطین را به رسمیت شناخت؛ با این حال، دول عرب، به خاطر همبستگی پاناسلامی قویتر با پاکستان و روابط نزدیکتر با او، عمدتاً نسبت به موضع هند در کشمیر بیتفاوت ماندند.
درحالیکه حمایت اعراب افول میکرد، اسرائیل پا پیش گذاشت. تغییرات در موضع افکار عمومی در یک نظرسنجی در سال ۱۹۶۷ آشکار شد که نشان میداد، هندیهای حامی رفتار برابر با اعراب و یهودیان، دو برابر آنهایی هستند که به روابط با اعراب اولویت میدهند. همکاری بین هند و اسرائیل در ۱۹۷۰ تقویت شد. قابلتوجهترین نمونهاش این بود که گلدا مایر، نخستوزیر اسرائیل، در طول جنگ آزادی بنگلادش در مقابل پاکستان، از دولت ایندرا گاندی حمایت نظامی کرد.
در طول دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، اسرائیل بیسروصدا کمکهای اطلاعاتی، مشورتهای نظامی و حمایتهای دیپلماتیک به هند ارائه و خود را در جایگاه متحدی کلیدی قرار داد. این رابطه با ارتباطات پشت پرده بین آژانسهای اطلاعات خارجی دو طرف شکل گرفت، از سمت اسرائیل، موساد و از سمت هند، شاخه تحقیقات و تحلیل. تا سال ۱۹۹۲، هند و اسرائیل روابط دیپلماتیک کاملی برقرار کرده بودند، با تمرکز بر همکاریهای تجاری، دفاعی و اقتصادی. این رابطه زمان جنگ کارگل علیه پاکستان و بر سر جامو و کشمیر علنی شد، یعنی وقتی که اسرائیل به عنوان تأمینکننده دفاعی کلیدی هند ظاهر شد و تجهیزات کلیدی جمعآوری اطلاعات و موشکهای هدایتشونده با لیزر به هند داد. عادیسازی روابط با اسرائیل باعث نشد کلیت اصالت ضداستعماری هند به باد برود. در سال ۱۹۹۶، هند دفتر نمایندگی خود را برای رابطه با تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه باز کرد. این رویکردِ دومسیره به سیاست خارجی اجازه داد هند بتواند با اسرائیل تعامل کند و همزمان روابطش را با متحدان کلیدی عرب حفظ کند.
صهیونیسم و هندوتوا
تشابهات ایدئولوژیک بین صهیونیسم و هندوتوا باعث شد، درون جنبش ملیگرای هندوتوا، تحسین اسرائیل نهادینه شود و مدتها برپا بماند. وانیاک دمولار ساوارکار، در کتابش به نام «هندوتوا» از برآوردهکردن «رویای صهیونیستی» توسط اسرائیل ابراز حمایت میکند و خواستار ایجاد دولت هندو میشود. در میانه تشدید تنشها در جامو و کشمیر، بسیاری از هندوها خواستار کارزار نظامی تهاجمیتری علیه پاکستان بودند.
نخستوزیر سابق پاکستان، در سال ۲۰۲۰، با صدور دستورالعملی خواستار شد رسانههای جهان، اقدامات هند در کشمیر را «محاصره نظامی» توصیف میکنند، یعنی اقدامی شبیه به زمانی که سازمان ملل در سال ۱۹۶۷، فلسطین را «سرزمینهای اشغالی فلسطینی» اعلام کرد. همچنان که هند با شکلدهی به هویت سکولار پسااستعماری کلنجار میرفت، هندوناسیونالیسم و احساسات عمیق ضدمسلمان، رشد کردند.
بخشی از این رشد، ملهم از اقدامات سازمان «راشتریه سویم سیوک سنگه» بود، سازمانی شبهنظامی، هندوناسیونالیست و راست افراطی. تحت رهبری مودی، سیاست داخلی و خارجی هند به سمت هماهنگی با هندوتوا تغییر مسیر داد. در سال ۲۰۱۴، وقتی بیجیپی به قدرت رسید، این حزب از فرصت استفاده کرد تا چشماندازی الهامگرفته از صهیونیسماش را به نتیجه برساند.
آموزش و هویت ملی
در نظام آموزش اسرائیل، ایدئولوژی صهیونیسم، زود معرفی میشود. کتابهای آموزشی اسرائیل میتوانند نقشی کلیدی در ترویج «دیگریسازی» از فلسطینیان کنند و اعراب را به عنوان تهدیدی ایدئولوژیک برای اسرائیل جا بزنند. مرکز تحقیقات پیو در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ یک نظرسنجی برگزار کرد که نشان داد «تقریباً نیمی از یهودیان اسرائیل میگویند اعراب باید از اسرائیل اخراج یا منتقل شوند» درحالیکه ۷۴ درصد از یهودیان ساکن در اسرائیل گفتند «تبعیضی علیه مسلمانان در اسرائیل نمیبینند».
برای بیجیپی، الگوی شرطیسازی ایدئولوژیک اسرائیل، الگویی آموزنده از کار درآمد. تقریباً ۴۰ درصد از جمعیت هند کمتر از ۲۵ سال دارند. در چنین شرایطی، مودی به اصلاحات برنامه درسی اولویت داد تا هویت ملی هند را تغییر دهد. هدف این بود: «اذهان هندو را در جوانی بیابیم و ایده شکستناپذیری باستانی هندو را در آنها القا کنیم، ایده گذشتهای که در آن هندِ هندو، نژاد مسلط در سراسر جهان بود.» در سال ۲۰۱۴، مودی کارزار «زعفرانیکردن آموزش» را به راه انداخت و پیامهای هندوتوا را از طریق نهادهای آموزشی تحت اداره راشتریه سویم سیوک سنگه. [زعفرانی رنگ مقدسی در فرهنگ هندو بوده است و در دوران معاصر، نماد سیاسی جنبش هندوتواست.] گزارش بینالمللی آزادی مذهب وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۲۳، سیاستهای مبتنی بر هندوتوا را محدودکننده آزادی مذهبی توصیف میکند.
به دنبال حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در اسرائیل نیز ادبیات ضدمسلمان در سراسر شبکههای اجتماعی هندی افزایش جدی یافت، بهخصوص در مناطقی با اکثریت مسلمان، مثل جامو و کشمیر. پیامی که به شکلی گسترده در «واتساپ» دست به دست شد، به هندوها هشدار میداد که «در آینده ممکن است هند هم مثل اسرائیل با توطئهها و حملات مواجه شود. امکان مواجهه زنان هندو با بیرحمی را نمیتوان انکار کرد.» بعد از حملات ۷ اکتبر، ویشنو گوپتا، رئیس سازمان راستگرای هندوناسیونالیست «هندو سنا»، مدعی شد که او و ۲۰۰ نفر دیگر داوطلب عضویت در ارتش اسرائیل شدهاند، چون هند و اسرائیل هر دو «قربانیان ترور اسلامی هستند».
سیاست هویتی
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و مودی، راهبردهای مشابهی به کار بردهاند تا یکپارچگی قلمرو جوامع خود را بازیابی کنند؛ بهخصوص در سرزمینهای اشغالی فلسطینی و جامو و کشمیر. در سال ۲۰۱۸، اسرائیل «قانون دولتملت» را تصویب کرد. این قانون دوباره اسرائیل را به عنوان میهن یهودیان و محق برای «ترویج و تجمیع شهرکسازی یهودیان» اعلام کرد.
این قانون هیچ اشارهای به اقلیت فلسطینی ساکن یا تعهد به دموکراسی نکرد؛ بهعلاوه، این قانون مشخصاً حق تعیین سرنوشت را به شهروندان یهودی منحصر کرد و به این ترتیب، ماده اول چارت سازمان ملل متحد را مستقیماً نقض کرد. همچنین عربی را از جایگاه زبان رسمی در کنار عبری، حذف کرد. در سال ۲۰۱۹، بیجیپی قانون انحصاری مشابهی در هند تصویب کرد. «قانون متمم شهروندی»، مسیری برای رسیدن به شهروندی برای غیرمسلمانان از افغانستان، پاکستان و بنگلادش ایجاد کرد اما نه برای مسلمانان. این اولین تلاش قابلتوجه بود برای گرهزدن شهروندی هند به هویت مذهبی. در سال ۲۰۱۹، دولت مودی مواد ۳۵۰ و ۳۷الف قانون اساسی هند را حذف کرد و با این کار، وضعیت خودمختاری جامو و کشمیر را لغو و ۸ میلیون ساکن اکثراً مسلمان این منطقه را با هند ادغام کرد. پس از آن، دولت ۵۰ هزار نیروی نظامی و شبهنظامی را به نیروهای مستقر در جامو و کشمیر افزود؛ نیروهایی که با تعداد ۷۰۰ هزار نفر، پیش از آن هم قوی بودند. این کار باعث شد تراکم نیروهای نظامی در این منطقه، بیشترین در دنیا شود.
بیرونشدگان و غایبان
این ترکیب آوارگی با حمایت دولت و مهندسی جمعیت، منحصر به هند نبود. در ماه مارس ۱۹۴۸، «کمیته املاک رهاشده اعراب» را بنا کرد. این کمیته اجازه داد املاک فلسطینیان به دولت و نهایتاً به شهرکنشینان یهودی اسرائیلی منتقل شود. تا مارس ۱۹۵۰، اسرائیل «قانون املاک غایبان» را از تصویب گذرانده بود که «غایب» را هر کسی تعریف میکرد که از ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ ملکش را ترک کرده بود. این قانون، مانع از این میشد که فلسطینیانی که در سال ۱۹۴۸ از کشور اخراج شده بودند به خانه برگردند و همچنین پناهجویان فلسطینی را که داخل مرزها آواره شده بودند، حتی اگر در کشور مانده بودند، از اموال خود محروم میکرد.
در سال ۱۹۵۰، برای ایجاد اکثریت یهودی در اسرائیل، کنست «قانون بازگشت» را تصویب کرد. این قانون به یهودیان از سراسر جهان حق میداد شهروندی اسرائیل را بگیرند و بومیان فلسطینی را محروم میکرد. روز ۱۷ آوریل ۱۹۵۰، هند «قانون املاک بیرونشدگان» را تصویب کرد. این قانون به دولت اجازه میداد هر گونه ملک خالی را در هند تملک کند و این شامل جامو و کشمیر هم میشد. پس از تقسیم ۱۹۴۷، این قانون بیش از ۴۰ هزار خانواده را از غرب پاکستان آواره کرد.
سرزمینهای موعود
ادعای صهیونیستها درباره سرزمینهای اشغالی فلسطینی، ریشه در مذهب دارد، اما سیاستهای مودی، از ایدئولوژی هندوتوا به عنوان اساس تجمیع کنترل بر جامو و کشمیر استفاده کردند. تئودور هرزی، پدر بنیانگذار صهیونیسم، «اسرائیل بزرگتری» را تصور میکرد، از «نهر مصر تا فرات» [منظور از نهر مصر، همان رود نیل است]. این روایت هم از سوی صهیونیستهای مسیحی و هم صهیونیستهای یهودی با استقبال مواجه شد و اسرائیل دوران مدرن را به عنوان میهنی آباواجدادی جا انداخت که ۳ هزار سال پیش قولش به یهودیان داده شده بود.
زمینه مذهبی اهمیت اسرائیل را توضیح میدهد اما به این نمیپردازد که بر سر جمعیت بومی فلسطینی چه خواهد آمد، جمعیتی که آنها هم اتصال مذهبی به اورشلیم [بیتالمقدس] دارند. بیجیپی با تقلید رویکرد اسرائیل، متون اساطیری سانسکریت را پیش کشید تا روایتش را از کشمیری که به لحاظ بومی هندوست، پیش ببرد. از زمان تصرف جامو و کشمیر به دست بیجیپی، مودی راه را باز کرده تا در کشمیر، شهرکهای نظامیشده هندو بسازد و آنها را به ایستهای بازرسی و برجهای دیدهبانی مجهز کند، شبیه به شهرکهای انحصاری یهودی در کرانه باختری. موضع دیپلماتیک هند حول مسئله فلسطین، به خاطر ذات متناقضش، با انتقاد مواجه شده.
هند همچنان از راهحل دو دولتی حمایت میکند اما اقداماتش اغلب دور از این موضع سیاست هستند. اکتبر ۲۰۲۳، هند در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به قطعنامه آتشبس فوری رأی ممتنع داد. هند از فناوری جاسوسافزاری اسرائیل یعنی پگاسوس استفاده میکند و بزرگترین خریدار سلاحهای اسرائیل شده است. رفتارهایی از این قبیل، نفوذ اسرائیل بر سیاست خارجی هند را آشکارتر میکند.
فلسطین تاریخی پیش از ۱۹۴۸ خانه مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در کنار هم بود و بافت متنوع مذهبی جامو و کشمیر هم تا دههها حفظ شده بود. گردشگری و تبلیغات از جمله ابزارهای این کار بوده است. نتانیاهو و مودی قدرت را تجمیع و نظرات ایدئولوژیکشان را گسترش دادند. مودی بر حمایت یک میلیارد هندوی هند اتکا کرد و نتانیاهو بر 15/7 میلیون نفر یهودی در سراسر جهان. نتانیاهو «سفر حق مادرزادی» به اسرائیل را تبلیغ کرد. مودی هم در سال ۲۰۱۴، بهشدت سفر زیارتی ۴۳ روزهای به کشمیر را تبلیغ کرد، موسوم به «آمارنات یاترا» و با همراهی نیروهای نظامی.
هر دو در تبلیغات و سفرهای اینچنینی، بر اهمیت مذهبی این مناطق تأکید و فلسطینیان و مسلمانان کشمیر را تهدیدی ایدئولوژیک عنوان کردند تا کنترل نظامی این مناطق را توجیه کنند. تجمیع کنترل نهادها نیز از ابزارهایشان بوده. هر دو از ابزارهای تقنینی برای لغو خودمختاری استفاده کردند، قدرت سیاسی را متمرکز و دولت محلی را تضعیف کردند. در اسرائیل، «قانون کمینیتز» از نمونههای این روند بوده و در هند، تضعیف حقوق و اختیارات کشمیر با تغییرات در قانون اساسی.
قوانین بینالمللی، میانجیگری و ایالات متحده
ایالات متحده و جامعه جهانی باید با این واقعیت مواجه شوند که سیاستهای ملیگرایانه مهارنشده در هند و اسرائیل، پیامدهایی عمیق برای ثبات جهانی دارد. رویکرد سیاست خارجی واشنگتن در این زمینه، عواقبی گسترده دارد و قوانین بینالمللی و ارزشهای دموکراتیک را تضعیف میکند. قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷، به شهر اورشلیم [بیتالمقدس]، وضعیت خودمختاری اعطا کرد که به لحاظ بینالمللی به رسمیت شناخته شده. این به خاطر اهمیت مذهبی این شهر بود؛ اما برنامه صلح ترامپ در سال ۲۰۲۰، «اورشلیم» متحد را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و به این ترتیب از این اجماع بینالمللی فاصله گرفت.
ادعا میشود این دو تنها دموکراسیهای جنوب آسیا و خاورمیانه هستند اما سیاستهای تفرقهآفرینشان، باعث خشونت در جوامع شده و بیثباتی در این مناطق ایجاد کرده. واکنش جهانی یا فقدانش، در مقابل این سیاستها، نشانه روندی نگرانکننده است که در آن، حمایت ایالات متحده، از این دو دولت در مقابل پاسخگویی بر اساس قوانین بینالمللی حفاظت میکند. هند و اسرائیل عضو سازمان ملل متحد هستند و متعهد به اصول تعیین سرنوشت و حقوق اقلیتها اما به خاطر حق وتو در شورای امنیت، هدف این نهاد حافظ صلح بینالمللی زیر سؤال رفتهاست.
از نظرگاه آمریکا، هند حائلی در مقابل نفوذ فزاینده چین است و اسرائیل، حائلی در مقابل ایران و نفوذش در خاورمیانه. جامعه جهانی بعضی رفتارهای هند و اسرائیل را محکوم کرده اما در نتیجه این رویکرد آمریکا، واشنگتن عمدتاً چشمان خود را بر روی رفتارهای این دو بسته است. در نهایت، سکوت ایالات متحده در مقابل نقش حقوق بشر، پیامدهای جدی جهانی دارد و شراکتهای آمریکا با متحدان در خاورمیانه و جنوب آسیا، اعتبار آمریکا و تواناییاش برای شکلدهی و پیادهسازی نظم بینالمللی مبتنی بر قواعد را در معرض خطر قرار میدهد.