با طالبان چه کنیم؟
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

پروندههای باز بین ایران و امارت اسلامی افغانستان
سقوط شهربهشهر افغانستان درپی اعلام خروج نیروهای آمریکایی و تسلط سریع طالبان بر ارکان قدرت در این کشور، بسیاری از ناظران تحولات افغانستان را شگفتزده کرد و خیلیها را به ارائه تحلیلها و دیدگاهها عجیب سوق داد؛ یکی از عجیبترین این موضعگیریها، «جنبش اصیل منطقه» خواندن طالبان، توسط یکی از نمایندگان اصولگرای راهیافته به مجلس یازدهم بود. طالبان؛ همان افرادی که دیپلماتهای ایرانی را در مزارشریف بهقتل رساندند و جمهوری اسلامی ایران برای سرنگونیشان با ارتش آمریکا همکاری کرد و فضای هوایی و اطلاعات امنیتیاش را برای سرنگونی دولت آنها در سال 2001 در اختیار آمریکاییها قرار داد، حالا به جنبش اصیل منطقه تبدیل شدهاند. موضعگیریهای رسانهای در ایران درخصوص این گروه، متناقض بود و دوقطبی شدیدی سر طالبان بهعنوان گروهی تروریستی و طالبانی که تغییر کرده و مردم افغانستان حامی و خواستار آنان هستند، شکل گرفت. اما ماه عسل جمهوری اسلامی ایران با حکومت امارت اسلامی طالبان، چند ماهی بیشتر طول نکشید و اکنون یک سال نشده، پرسش اصلی ما این است که باید با طالبان چه کنیم؟
افغانستان، رنگینکمان اقوام
بهصورت سنتی و تاریخی، ایران و طالبان دشمن یکدیگر محسوب میشدند؛ خاطره حمایت همهجانبه ایران از دولت برهانالدین ربانی، رئیسجمهور فقید افغانستان و وزیر دفاع نامدارش «احمدشاه مسعود» همچنان برای ایرانیها زنده است و حتماً برای طالبان نیز همینطور است. سیاست در افغانستان، بیش از هر چیزی قومی و تباری است و پشتونها بهعنوان قوم حاکم همواره از شرکت دادن سایر اقوام در حکومت اجتناب کردهاند. برهانالدین ربانی با حمایتهای ایران و تاجیکستان و تا حدودی هند توانست مدتی بر شمال افغانستان حاکم شود، اما هیچگاه نتوانست تسلط خود را بر جنوب پشتوننشین گسترش دهد. دولت ربانی با وزیران تاجیکتبار چون احمدشاه مسعود، عبدالله عبدالله، مارشال فهیم و... قرابت و نزدیکی بیشتری با ایرانیها داشت تا طالبان پشتونتبار، که از مدارس دینی پاکستان میآیند و گفته میشود روابط نزدیکی با «ISI» سرویس اطلاعات ارتش پاکستان دارند. ریشه مذهبی طالبان نیز هر چند با دیدگاههای سلفی عربستان فاصله دارد، اما بههرحال، با عربهای دشمن ایران در حاشیه خلیجفارس، قرابت بیشتری دارد تا حکومت مذهبی شیعی در ایران. ایران در حمله سال 2001 آمریکا به افغانستان، برای سرنگونی دولت طالبان همکاری کرد. محسن امینزاده، معاون وقت وزارت امور خارجه پیشتر از در اختیار گذاشتن حریم هوایی ایران و حتی امکان فرود در فرودگاه زاهدان برای هواپیماهای آمریکایی گفته بود و آنگونه که نشریه انگلیسی اکسپرس از رایان کروکر، فرمانده ارتش آمریکا نقل کرده است، دیدارهایی در افغانستان بین مقامات ایرانی و آمریکایی انجام شده بود. کروکر مدعی است، در یکی از این جلسات ژنرال سلیمانی نقشهای را آورد و جبهههایی که طالبان در افغانستان میجنگید را نشان داد. او همزمان این توصیه را مطرح کرد که اول به کدام اهداف حمله کنیم. من از او پرسیدم که میتوانم یادداشت بردارم؟، او نقشه را به من داد و گفت پیش خودت نگه دار. این توانایی سلیمانی بود که همهچیز را با سرعت انجام میداد، اما گویا اکنون جمهوری اسلامی ایران نمیداند با طالبان چه کند. مواضع رسمی ایران مبنی بر به رسمیت نشناختن رسمی حکومت طالبان بوده اما درعینحال، روابط را با حکومت سرپرست برقرار کرده و از طالبان خواسته است حکومتی همهشمول با حضور همه اقوام افغانستان تشکیل دهد. بدونشک، منظور ایران از همه اقوام، بیشتر تاجیکها، فارسها و هزارههای فارسیزبان و شیعهمذهب هستند. طالبان تا پیش از این، گروهی کاملا پشتونتبار بوده که طی بیست سال اخیر توانسته بین سایر اقوام نیز پایگاهی کسب کند؛ با این وجود، رهبران غیرپشتون پس از تشکیل حکومت امارت اسلامی، جایگاه پیشین خود در زمان جنگ با آمریکاییها را از دست داده و بهشدت از این موضوع ناراضی هستند. مولوی مهدی مجاهد، تنها فرمانده هزاره و شیعه طالبان در بلخاب وارد جنگ با نیروهای حکومت مرکزی شده، قاری صلاحالدین ازبکتبار، نخستین فاتح ارگ ریاستجمهوری اشرف غنی هنگام سقوط کابل که تصویر مصاحبه زنده او با الجزیره شهرت جهانی یافت، بهاعتراض کابل را ترک کرده و در مزارشریف خانهنشین شده است، نارضایتی مخدوم عالم، دیگر رهبر ازبکتبار طالبان نیز موجب شد مدتی زندانی شود. عبدالسلام حنفی، معاون نخستوزیر ازبکتبار و دو، سه وزیر تاجیکتبار، تنها غیرپشتونهای هیات حاکمه طالبان هستند. هزارهها در دهههای اخیر، بهویژه با روی کارآمدن حکومت شیعی در ایران نقش جدیتری در سیاست افغانستان پیدا کردهاند. عبدالعلی مزاری، رهبر نظامی و سیاسی آنان که در درگیریهای کابل کشته شد، چهرهای نمادین پیدا کرده بود و رهبران کنونی هزاره هر کدام تلاش داشتند با تاسی به او، جایگاه خود را ارتقا دهند، اما با تشکیل تیپ فاطمیون در سوریه، متشکل از هزارههای شیعه در جنگ با داعش، تصور میشد نیروی سیاسی و نظامی جدیدی وارد صحنه سیاست افغانستان شده و فاطمیون پس از اتمام جنگ در سوریه، به افغانستان خواهند رفت، اما این گروه با آگاهی از اقلیت بودن شیعیان، تلاش کرد آنها را از درگیریهای نظامی دور نگه دارد؛ تاکنون فاطمیون هیچ تحرک سیاسی و نظامی در افغانستان نداشته است. درگیری مولوی مهدی مجاهد، تنها فرمانده شیعه طالبان با حکومت مرکزی، موجب جنگ در منطقه شیعهنشین بلخاب و آوارگی و کشته شدن تعدادی از شیعیان شد، اما این درگیری را نمیتوان به جنگ شیعیان و طالبان تعبیر کرد.
مرزها میراث انگلیسی
مرز کنونی ایران و افغانستان، از «دهانه ذوالفقار» در شمالیترین نقطه، تا «ملک سیاه کوه» جنوبیترین نقطه آن، میراث برخورد نظامی امپراطوری بریتانیای کبیر و دولت محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار است. بریتانیا در دوره محمدشاه قاجار در حمایت از کامران میرزا که در هرات سر به شورش زده بود، جزیره خارک را اشغال کرد؛ محمدشاه قاجار مجبور به عقبنشینی شد و پسر او، ناصرالدینشاه نیز اینبار در مقابل دوستمحمدخان افغان که هرات را اشغال کرده بود، مجبور شد دست از محاصره هرات بردارد، چراکه انگلیسیها خارک، بوشهر، برازجان، خرمشهر و اهواز را اشغال کرده بودند. ایران نیز با عقد معاهده پاریس، هرات را برای همیشه از دست داد، اما تعیین دقیق مرزها تا مدتها بهطول کشید؛ باز هم انگلیسیها تعیین حدود دقیق مرز دو کشور را برعهده گرفتند، در نهایت نیز تعیین بخشهای نهایی مرز ایران و افغانستان، با حکمیت ترکیه انجام شد. اکنون همین مرزها تبدیل به چالشی روزمره بین حکومت نوپای طالبان و جمهوری اسلامی ایران شده است. از آذر 1400 تا 9 مرداد 1401، دستکم چهار بار نیروهای مرزبانی دو کشور با هم درگیر شدهاند. در درگیری مرز اسلامقلعه، ایران از آتش توپخانه علیه نیروهای طالبان بهره برد و تصاویر آن در شبکههای اجتماعی بسیار دیده شد. اما با وجود تعیین دقیق مرزها در اسناد دو کشور، علت مناقشه و درگیریهای هر چند یکبار مرزبانان دو کشور چیست؟ اخبار مختلف حاکی از تیراندازی نیروهای طالبان به کشاورزان ایرانی، توقیف خودروی مرزبانی ایران، حمله به پاسگاه مرزی و بهشهادت رسیدن یکی از مرزبانان ایرانی هستند؛ تنها در مورد شهادت افسر ایرانی، گفته شد این اتفاق ارتباطی با مرزبانی طالبان نداشته و اشرار دست به این اقدام زدهاند. بهگزارش خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موضوع درگیری در هیرمند، از این قرار است که مرزبانی ایران با هدف کنترل آسانتر مرز و مقابله با قاچاقیان مواد مخدر که با توجه به وضعیت امنیتی افغانستان مسلح به سلاحهای نیمهسنگین نیز هستند، دیوار امنیتی با فاصله چندصدمتر از مرز ساخته است؛ بخشی از زمینهای کشاورزی روستاییان ایرانی آن سوی این دیوار قرار گرفته و همین موضوع موجب شده این تصور برای نیروهای مرزبانی طالبان ایجاد شود که دیوار امنیتی، مرز دو کشور است. سیدرسول موسوی، مدیرکل آسیای غربی وزارت امور خارجه ایران نیز با انتشار تصویری از موقعیت این دیوار امنیتی و مرز بینالمللی ایران و افغانستان در توییتر نوشت: «سرچشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل. امروز باید اشتباه مدیریتی و محاسباتی انجامشده در ساخت دیوار امنیتی پشت مرز بینالمللی با افغانستان را برطرف کرد. فردا دیر است. آنچه در مرز اتفاق افتاده، ناشی از عدم درک طرف مقابل از تفاوت دیوار امنیتی با مرز بینالمللی است.» اما بهنظر میرسد موضوع فراتر از این دیوار امنیتی است و در جاهایی که این دیوار وجود ندارد هم درگیریها باز اتفاق افتاده است. اردیبهشتماه بود که مقامات ایران کموبیش خویشتنداری خود را از دست دادند و با صراحت بیشتری به طالبان تذکر دادند. سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت خارجه ایران، پنجم اردیبهشت 1401، در سخنانی که تلاش میکرد بازهم ملاحظات را حفظ کند، به طالبان تذکر جدی داد که: «تکرار نکنید.» خطیبزاده توضیحاتی داد و تا حدودی وضعیت را مشخصتر کرد: «مرزداران غیور ما امروز در مرزهای ایران و افغانستان بهجهت اوضاع داخلی افغانستان و ناآشنایی احتمالی برخی از مامورین مرزی که هیاتحاکمه سرپرستی افغانستان آنها را در مرزهای ایران مستقر کرده، با خویشتنداری رفتار کردند. مرزداران غیور ما، ماموریت و دستور دارند که از هرگونه تردد غیرقانونی توسط هر فردی جلوگیری کنند. ما همواره برای اینکه تعلیمهای لازم را به مامورین جدید درخصوص شناسایی نقاط مرزی و رفتار حرفهای در مرزها بدهیم، اعلام آمادگی کردهایم. تکرار این موضوعات جای نگرانی جدی دارد و ما این موضوع را از طرق مختلف به هیاتحاکمه سرپرستی افغانستان اعلام کردهایم. امیدواریم این خویشتنداری باعث سوءبرداشت طرف مقابل نشده باشد.» مقامات طرفین بارها ابراز امیدواری کردهاند که با هماهنگی، توجیه و آموزش نیروها این درگیریها کاهش پیدا کند، اما تکرار چندباره این موضوع از مرز اسلامقلعه در شمال تا مرز هیرمند در جنوب، نشاندهنده چیز دیگری است. بهنظر میرسد احتمالاً حکومت مرکزی طالبان تسلط کافی و دقیقی بر نیروهای خود ندارد، چراکه این درگیریها کموبیش در مرزهای افغانستان با ازبکستان، تاجیکستان و پاکستان نیز اتفاق افتاده است. نیروهای طالبان که برای حدود بیست سال بهصورت نامنظم و خودمختار در کوهها، دشتها و روستاها به جنگ با دولت اشرف غنی و آمریکاییها مشغول بودند، از نظمپذیری و رعایت قواعد اداری کمی برخوردارند و هرازچندگاهی با اعمال خودسرانه، موجب درگیریهای اینچنینی میشوند. علاوهبراین، رهبران طالبان اتوریته و تسلط کاملی بر این نیروها ندارند؛ رسوب دیدگاههای ضدایرانی و تبلیغات درباره بدرفتاری با مهاجران در ایران یا حضور رهبران شورای مقاومت افغانستان در کشور نیز بر این ذهنیات افزوده است. باید امیدوار بود با گذشت زمان و تذکرات و برخورد جدی مرزبانی ایران با نیروهای خودسر طالبان و مدیریت بهتر رهبران امارت اسلامی، این شرایط بهبود پیدا کند.
مناقشه آب زخم آمریکایی
اگر مرزهای ایران و افغانستان، زخمی انگلیسی است، دهانه دردناک این زخم، آمریکایی است؛ سد کمالخان. امروز یکی از خبرسازترین دعواهای مرزی ایران و افغانستان، درخصوص حقابه ایران از رود هیرمند است. چندی پیش نیز سیدابراهیم رئیسی، وزرای امور خارجه و نیرو را مامور پیگیری حقابه ایران از رود هیرمند کرده و گفته بود: «دولت ایران در پیگیری حقوق ملت بههیچعنوان کوتاه نخواهد آمد.» کار ساخت بند کمالخان در سال ۱۳۴۵ خورشیدی، با مشارکت آژانس توسعه جهانی ایالات متحده آغاز شد، اما با روی کار آمدن جمهوری دموکراتیک افغانستان، نیمهکاره رها شد؛ با تسلط مجدد آمریکاییها بر افغانستان، ساخت آن پی گرفته شد و در سال آخر حکومت اشرف غنی، با ظرفیت آبگیری 52 میلیون مترمکعب به بهرهبرداری رسید. اشرف غنی در افتتاحیه آن، سیاست تند و ضدایرانی خود را بیان کرد: «افغانستان از این پس در مقابل نفت به ایران آب میدهد!» این در حالی است که مطابق «معاهده راجع به آب رود هیرمند بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت افغانستان» که در تاریخ 22 اسفندماه 1351، توسط امیرعباس هویدا، نخستوزیر ایران و محمد موسی شفیع، صدراعظم افغانستان در کابل بهامضا رسیده، میزان حقابه ایران از رود هیرمند در وضعیت نرمال آبی و غیرنرمال، حتی محل تحویلدهی آب توسط افغانستان به ایران کاملاً مشخص شده و دولت طالبان نیز تاکنون دستکم در حرف خود را متعهد به این معاهده دانسته، اما در عمل آبی نصیب ایران نشده است. طالبان مدعی است که سال جاری، سال نرمال آبی نیست و آب قابل توجهی در هیرمند جاری نشده که طالبان سهم ایران را پرداخت کند؛ این درحالی است که سد کمالخان براساس گزارشهای تصویری، با حجم بالایی آبگیری شده است. اختر محمد نصرت، سخنگوی وزارت انرژی و آب دولت طالبان در اینباره میگوید: «مطابق با توافقنامه ۱۳۵۱، در حالت عادی ایران ۲۲ مترمکعب در یکثانیه حقابه دارد و ما چهار مترمکعب نیز بهدلیل حسن همجواری به این کشور پرداخت میکنیم. اگر خشکسالی باشد، به همان اندازه آب کمتری به سمت ایران جاری میشود.» نصرت تاکید کرد که چگونگی پرداخت آب در سالهای غیرعادی نیز در توافقنامه میان دو کشور ذکر شده است. موضوع اختلافی، سر آب موجود در سد کمالخان است که طالبان مدعی است چون سال جاری، سال خشکسالی است، طالبان نیز تعهدی بر جاریسازی آب پشت سد ندارد، اما ایران با توجه به حجم غیرعادی و عظیم سدکمالخان، این میزان از آبگیری در سد کمالخان را مخالف عهدنامه بین دو کشور قلمداد کرده و در ماده پنجم بهصراحت اعلام کرده است: «افغانستان موافقت دارد اقدامی نکند که ایران را از حقابه آن از آب رود هیرمند (هلمند) که مطابق احکام مندرج مواد دوم و سوم و چهارم این معاهده تثبیت و محدود شده است بعضاً یا کلاً محروم سازد. افغانستان با حفظ تمام حقوقی بر باقی آب رود هیرمند (هلمند) هر طوری که خواسته باشد از آن استفاده مینماید و آن را به مصرف میرساند.» دولت ایران آبگیری بیش از حد سد کمالخان را مصداق اقدامی که ایران را از حقوق خود محروم کرده، میداند. حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه پنجشنبه هفته گذشته در گفتوگوی تلفنی با امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه افغانستان که به اولتیماتوم ایران به طالبان تعبیر شد، با اشاره به بارندگیهای اخیر و جاری شدن آب در رودخانه هیرمند، ابراز امیدواری کرد که موانع مصنوعی جهت تامین حقابه ایران وجود نداشته باشد. منظور امیرعبداللهیان از موانع مصنوعی، ظرفیت 52 میلیون مترمکعبی بند کمالخان است که اگر بنا باشد همواره بهطور کامل آبگیری شود، حتی در سالهای پرآب نیز آبی از هیرمند بهسوی ایران جاری نخواهد شد. وزیر امور خارجه ایران در این گفتوگو گفته است: «تحویل حقابه ایران، شاخص مهمی برای سنجش تعهدات هیاتحاکمه سرپرستی افغانستان در عمل به تعهدات بینالمللی در قبال ایران است.» امیرخان متقی با وجود اینکه در این گفتوگو، روابط دو کشور را برادرانه و در مسیر کمک به ملت افغانستان توصیف کرده و خود را نسبت به حقابه ایران متعهد دانسته، گفته است: «زمانی که آب موجود باشد، آن را بهسوی ایران روان میکنیم.» بهنظر میرسد، با این موضع وزیر خارجه طالبان، اختلاف همچنان پابرجا بماند.
مهمانان ناخوانده
ایران طی چهار دهه گذشته، میزبان صدها هزار مهاجر و پناهنده افغانستانی بوده است. با توجه به اینکه قسمت اعظمی از مهاجران افغانستانی، بهصورت غیرقانونی وارد کشور شده یا با ویزای یکماهه و سهماهه وارد میشوند و دیگر خارج نمیشوند، آمار دقیقی از تعداد آنها وجود ندارد. براساس اعلام کمیسیاریای پناهندگان سازمان ملل، 62 درصد اتباع افغانستانی ساکن ایران، فاقد مدارک هویتی هستند؛ تنها 16 درصد آنها دارای پاسپورت هستند و بهصورت قانونی وارد کشور شدهاند. سازمان ملل حدود 800 هزار نفر از مهاجران افغانستانی یعنی 22 درصدشان را بهعنوان پناهنده تحت پوشش قرار داده است. مشکل اصلی درباره 62 درصد مهاجر فاقد مدارک، این است که آنها نهتنها فاقد ویزای جمهوری اسلامی ایران هستند، حتی مدارک هویتی افغانستانی نظیر پاسپورت و شناسنامه نیز ندارند. تا پیش از سقوط دولت اشرف غنی گفته میشد، تعداد مهاجران افغانستانی ساکن ایران کمتر از یکونیم میلیون نفر است و بیش از 70 درصد آنها را شیعیان هزاره تشکیل میدهند و 30 درصد مابقی نیز عموما تاجیکتبار هستند، اما با سقوط دولت اشرف غنی و تسلط طالبان و آشوبهای امنیتی پس از آن، عده زیادی از بیم جان خود و افراد بسیاری نیز بهخاطر فروپاشی اقتصادی و نبودن شغل و درآمد به ایران آمدند. اکنون آمارهای رسمی وزارت کشور و امور خارجه، حکایت از حضور دستکم پنج میلیون مهاجر افغانستانی در ایران دارد؛ برخی منابع خبری مانند روزنامه جمهوری اسلامی، این تعداد را تا هشت میلیون نفر نیز برآورد کردهاند. علاوه بر تعداد، ترکیب اجتماعی مهاجران نیز تغییر کرده است و بخش قابل توجهی از مهاجران را افراد تحصیلکرده، روزنامهنگاران، مقامات دولتی و سیاسی و بازرگانان تشکیل میدهند. ترکیب قومیتی نیز دچار تغییر شده است و پشتونتبارها و ازبکتبارها نیز در میان مهاجران افزایش قابل توجهی پیدا کردهاند. حضور این ترکیب قومیتی که بیم آن میرود افرادی مرتبط با گروهای تروریستی داعش، القاعده و سایر گروههای فعال نیز در میان آنها باشند، به چالش سالهای آینده ایران مبدل خواهد شد؛ واقعه تروریستی مشهد، هشداری در این زمینه بود. در عین حال، در صورت برنامهریزی صحیح، جمعیت تحصیلکرده و توانمند مهاجران نیز میتوانند به فرصتی برای ایران تبدیل شوند. مشترکات و پیوندهای فرهنگی میان مردم ایران و افغانستان موجب شده این مهاجران بهسهولت در جامعه و بازار کار ایران پذیرفته شده و به نیرویی مولد تبدیل شوند؛ با در نظر گرفتن این نکته، این جمعیت میتواند به عاملی برای رابطه سودمند میان دو طرف تبدیل شود. اما دولت امارت اسلامی از زمان روی کار آمدن با بزرگنمایی برخی موجسازیها در شبکههای اجتماعی مبنی بر آزار و اذیت مهاجران در ایران، علیه جمهوری اسلامی موضعگیری کرده است. علاوه بر اینکه زمان و مکان این تصاویر بهصورت دقیق مشخص نیست و به هیچوجه، روند قابل توجه و مکرری نبوده است. نباید از این نکته چشمپوشی کرد که این مهاجران، بهخاطر استقرار امارت اسلامی کشور خود را ترک کرده یا بهعبارت بهتر، از افغانستان فرار کردهاند و چنانچه دولت طالبان امنیت و آسایش شهروندان خود را در افغانستان تضمین کند، بازگشت این حجم بالا از مهاجران مورد خواست ایران نیز هست.
چه خواهد شد؟
وضعیت کنونی رابطه ایران و افغانستان، نشانگر این است که امارت اسلامی طالبان در موضوعات اختلافی، وضعیت یک دولت غیرمسئول را دارد و علاوه بر اینکه به وظایف و تعهدات متعارف و قانونیاش در قبال شهروندان خود متعهد نیست، نسبت به همسایگان نیز با بیتعهدی و بیمسئولیتی عمل میکند. شرایط فعلی با توجه به اینکه طالبان به مدت بیش از 20 سال بهعنوان یک گروه نظامی در کوه و دشت با دولت مستقر در جنگ بوده و بهتازگی به دولت مستقر بدل شده، طبیعی است، اما این امر به هیچوجه از مسئولیت دولت مستقر در کابل نمیکاهد. فشارهای کشورهای همسایه و نظام بینالملل بر حکومت طالبان، برای عمل به وظایف متعارف این گروه بهعنوان یک دولت برای تشکیل حکومتی همهشمول و نرمال، میتواند به تغییر و تعدیل این رفتارها کمک کند. بهنظر میرسد با بهرسمیت شناخته نشدن دولت امارت اسلامی توسط دیگر کشورهای جهان، این دولت چارهای جز نرمالسازی خود نخواهد داشت.