بازدارندگی نفتی/تهدید ایران برای بستن تنگه هرمز تا چه میزان عملی است؟
تنگه هرمز بهعنوان یک آبراه حیاتی، خلیج فارس را به دریای عرب متصل میکند و عرض آن تقریباً ۵۵ تا ۹۵ کیلومتر است. به دلیل اهمیت استراتژیک این تنگه برای تجارت جهانی و ترانزیت انرژی، این تنگه به لحاظ ژئوپلیتیک، همواره نقطهای بحرانی در روابط ایالات متحده و ایران بوده است.

در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات ایران و آمریکا، تنش بین اسرائیل، ایالات متحده و ایران افزایش خواهد یافت و در چنین شرایطی، احتمال حمله نظامی به تاسیسات نظامی ایران وجود خواهد داشت.
چنین حملهای بهطور حتم با پاسخ ایران مواجه خواهد شد و در نخستین گام، کشتیرانی در تنگه هرمز دچار ناامنی شده، افزایشی شدید در قیمتها رخ داده و اختلالات تجاری ایجاد خواهد شد. اگر این شرایط ادامه یابد، به مرور زمان کشورهای حاشیه خلیجفارس مجبور خواهند شد مسیرهای جایگزینی برای صادرات نفت خود بیابند.
تنگه هرمز بهعنوان یک آبراه حیاتی، خلیج فارس را به دریای عرب متصل میکند و عرض آن تقریباً 55 تا 95 کیلومتر است. به دلیل اهمیت استراتژیک این تنگه برای تجارت جهانی و ترانزیت انرژی، این تنگه به لحاظ ژئوپلیتیک، همواره نقطهای بحرانی در روابط ایالات متحده و ایران بوده است. روزانه حداقل 30 درصد نفت خام معاملهشده در دریا، از این تنگه عبور میکند.
در سالهای گذشته با توجه به اهمیت این تنگه برای بازارهای جهانی نفت، ایران بارها تهدید کرده که این تنگه را در چارچوب بخشی از رقابت گستردهترش با ایالات متحده، اسرائیل و همسایگان حاشیه خلیجفارس، خواهد بست. آخرین تهدید ایران در این خصوص کمی بیشتر از دو ماه پیش مطرح شد. حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران پس از امضای یادداشت اجرای دونالد ترامپ درباره اعمال فشار حداکثری بر ایران، تهدید کرد که ایران توانایی بستن تنگه هرمز را دارد.
هدف ترامپ از امضای آن یادداشت، اعمال حداکثر فشار اقتصادی بر ایران - از جمله با هدف به صفر رساندن صادرات نفت - به منظور وادار کردن ایران به مذاکره برای توافق جامعتر هستهای و محدود کردن نهتنها برنامه هستهای، بلکه همچنین نفوذ منطقهای، برنامه موشکهای بالستیک و حمایت از گروههای مورد حمایت ایران در منطقه بود.
اهمیت تنگه هرمز چقدر است؟
تنگه هرمز یکی از باریکترین تنگهها برای کشتیرانی جهانی است. بر اساس دادههای صندوق بینالمللی پول، هر سال بیش از 30 هزار کشتی از این تنگه عبور میکنند. بر اساس گزارش اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، در سال 2022، روزانه حدود 21 میلیون بشکه نفت از تنگه هرمز عبور کرده که 21 درصد از کل مصرف روزانه نفت جهان را تشکیل میدهد. بر اساس دادههای بلومبرگ، در سال 2024، نفتکشها تقریباً 16/5میلیون بشکه در روز نفت خام و میعانات گازی را از عربستان سعودی، عراق، کویت، امارات متحده عربی و ایران از طریق این تنگه حمل کردند.
تهدید درازمدت ایران به محاصره یا استفاده از ابزارهای دیگر برای حمله یا مداخله در عبور کشتیها از تنگه هرمز با هدف بازدارندگی در مقابل اسرائیل و ایالات متحده از حمله مستقیم علیه ایران مطرح میشود اما تغییرات منطقهای اخیراً که در موازنه قوای منطقهای تاثیر داشته، موجب شده ایران این تهدید را اخیراً تکرار کند.
ایران سالهاست حضور دریایی قابلتوجهی در تنگه هرمز دارد و از حضور خود بهعنوان ابزاری قهری برای تهدید به محاصره فیزیکی این تنگه، و در صورت نیاز، حمله به کشتیهای تجاری و نظامی غربی و عربی یا اختلال در سفرهای دریایی برای اعمال فشار بر واشنگتن و تلآویو در دورههای افزایش تنش استفاده کرده است. مسدود کردن یا ایجاد اختلال در ترافیک در این تنگه، یک بخش کلیدی از استراتژی ایران برای بازدارندگی در مقابل اقدام نظامی ایالات متحده و اسرائیل است.
با توجه به تضعیف گروههای مورد حمایت ایران در منطقه و سقوط بشار اسد در سوریه، نفوذ منطقهای ایران و استراتژی دفاع پیشرونده ایران در یک سال گذشته آسیبهای جدی متحمل شدهاست. از سوی دیگر، گزارشهای اخیر حاکی از آن است که اسرائیل، به واسطه موفقیتهای نسبی که در تضعیف حماس و حزبالله به دست آورده جسارت بیشتری یافته و با توجه به حمایت ترامپ از تلآویو، فرماندهان نظامی اسرائیل در حال آمادهشدن برای حمله به تاسیسات هستهای ایران در سال 2025 هستند.
البته در این مسیر اسرائیلیها روی حمایت ترامپ حساب باز کردهاند. از آنجایی که تلاشهای دیپلماتیک برای کاهش تنشها بین واشنگتن و تهران همچنان به نتیجهای نرسیده است، ایران بار دیگر تهدیدات خود مبنی بر بستن تنگه هرمز را تکرار کرده و استراتژی قدیمی خود را به رخ میکشید. خصوصاً اینکه ایران نسبت به یک دهه گذشته به مراتب احساس آسیبپذیری بیشتری دارد.
ایران در سالهای گذشته حضور دریایی و نظامی خود را در اطراف تنگه هرمز تقویت کرده است، و نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگهای نامتقارن، استفاده از قایقهای تندرو برای حمله سریع، پهپادها، مینگذاری، جنگ الکترونیک و حملات موشکی ضدکشتی تخصص دارد. در عین حال، نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران از کشتیهای جنگی، زیردریاییها و نیروهای گشت دریایی بزرگتر برای تزریق نفوذش در خلیجفارس بهره میبرد. این نیروها، همگی توسط باتریهای موشکی ساحلی، پایگاههای دریایی در بندرعباس، قشم، ابوموسی، جاسک و چابهار پشتیبانی میشوند.
البته ایالاتمتحده نیز از طریق ناوگان پنجم مستقر در بحرین، ناوهای هواپیمابر، ناوشکنهای مسلح به موشکهای هدایتشونده، کشتیهای رزمی ساحلی و هواپیماهای شناسایی P-8 Poseidon، حضور خود را در خلیجفارس حفظ کرده است. سایر متحدان غربی آمریکا از جمله بریتانیا، فرانسه و دیگران نیز از طریق ناوهای جنگی، جنگندههای گشتزنی، و به اشتراک گذاشتن اطلاعات به واشنگتن کمک میکنند.
کشورهای عربی منطقه مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین نیز دفاع ساحلی، قایقهای گشت دریایی و سیستمهای دفاع هوایی پیشرفته خود را در اختیار دارند. البته ایران سابقه رهگیری کشتیهای تجاری در تنگه هرمز را دارد که آخرین مورد آن کمتر از دو هفته پیش رخ داد و نیروهای ایرانی دو نفتکش خارجی را که مشخص شد گازوئیل قاچاق میکردند، توقیف کردند.
جنگ نفتکشها، سابقه درگیری ایران در خلیج فارس
در طول جنگ ایران و عراق در دهه 60، طرفها درگیر جنگی شدند که به جنگ نفتکشها معروف شد. در این جنگ نفتکشها و کشتیهای طرفین در خلیج فارس هدف قرار گرفتند. هدف از این درگیری ایجاد اختلال در صادرات نفت طرفین و کاهش درآمدهای نفتی برای پشتیبانی از اقدامات جنگی بود. در این درگیری بیش از 400 حمله به کشتیهای تجاری صورت گرفت و همین امر نوسانات قابل توجهی در بازارهای جهانی نفت ایجاد کرد. این ناامنی موجب شد که حق بیمه برای مسیرهای کشتیرانی در خلیج فارس به میزان قابل توجهی افزایش یابد.
این اختلالات، کشورهای عمده واردکننده نفت را مجبور کرد به دنبال منابع و مسیرهای جایگزین برای به حداقل رساندن اختلالات زنجیره عرضه نفت باشند. در جولای سال 1987، ایالات متحده با پرچمگذاری مجدد نفتکشهای کویتی تحت پرچم ایالات متحده و ارائه خدمات اسکورت دریایی برای اطمینان از عبور ایمن محمولههای نفتی، در این درگیری مداخله کرد.
واشنگتن تا حدودی در محافظت از کشتیهای تجاری موفق عمل کرده اما نتوانست بهطور کامل در مقابل ایران بازدارندگی ایجاد کند و نیروهای ایرانی توانستند نفتکش SS Bridgeton را در 24 جولای سال 1978 با استفاده از مینهای دریایی منفجر کنند. این تحولات اهمیت استراتژیک خلیج فارس در زنجیره تامین انرژی جهان را برجسته کرد و آسیبپذیری تجارت نفت در برابر درگیریهای منطقهای را بار دیگر نشان داد.
تحریمهای شدیدتر ایالات متحده علیه ایران احتمالاً تهران را به سمت اقدامات تهاجمیتر هستهای سوق خواهد داد و این موضوع ممکن است خطر حمله اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران را افزایش دهد و این حمله احتمالاً از سوی آمریکا حمایت خواهد شد. چنانچه چنین حملهای رخ دهد به طور قطع ایران تهدیدات خود را در تنگه هرمز عملی خواهد کرد. البته نه لزوماً علیه کشورهای حاشیه خلیج فارس.
اگر مذاکرات به نتیجه ملموس نرسد، در هفتهها و ماههای آینده، سیاستهای فشار حداکثری ایالات متحده بیشتر تشدید میشود. در صورت تشدید فشار، پیشرفت دیپلماتیک در سایه قرار خواهد گرفت و ایران به میز مذاکره بازنخواهد گشت. تشدید فشارها همچنین موجب خواهد شد که موضع تندروهای مخالف مذاکره در ایران تقویت شود. آنها احتمالاً از اتخاذ سیاستهای هستهای تهاجمیتر، غنیسازی بیشتر اورانیوم با غنای نزدیک به سطح تولید بمب حمایت خواهند کرد چراکه معتقدند این سیاست تنها ابزار بازدارندگی در مقابل فشار اسرائیل و آمریکا است. در چنین شرایطی تندروها در ایران با مذاکره تحت فشار مخالفت شدید خواهند کرد.
از سوی دیگر با توجه به اینکه اسرائیل موضع مستمر جنگطلبانه دارد و ایران را به طور فزایندهای آسیبپذیر میبیند، احتمال اقدام پیشگیرانه نظامی افزایش خواهد یافت. در عین حال، دولت کنونی ترامپ نشان داده که در خصوص تصمیمات ریسکی، بسیار پذیراتر است. کمپین نظامی اخیر آمریکا علیه حوثیهای یمن موید این تمایل است.
این عوامل در کنار هم، خطر حمله پیشگیرانه اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران را افزایش میدهد. حتی ممکن است نهتنها تاسیسات هستهای ایران بلکه زیرساختهای نفت و گاز ایران نیز هدف قرار بگیرند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، ایران مجبور خواهد شد که نهتنها با حمله مستقیم به اسرائیل، بلکه با عملیکردن تهدیدات علیه ترافیک دریایی در خلیج فارس، انتقام بگیرد. این سیاست شامل حمله به تانکرهای نفتی و داراییهای نظامی در تنگه هرمز با هدف مختل کردن تجارت جهانی نفت و بالا بردن قیمتها تا حدی است که ایالات متحده را مجبور به کاهش تنش کند.
علاوه بر انتقامجویی مستقیم ایران، نیروهای مورد حمایت ایران در عراق و حوثیها در یمن که بار دیگر محاصره دریایی دریای سرخ را از سر گرفتهاند، احتمالاً زیرساختهای نفت و گاز در منطقه را هدف قرار خواهند داد. با این حال، روابط عادی ایران با عربستان سعودی و امارات متحده عربی نشان میدهد که حملات تلافیجویانه علیه کشورهای خلیجفارس بعید است بخشی از واکنش اولیه ایران و متحدانش باشد. بهویژه اگر این کشورها بیطرف بمانند. این امر بهویژه در صورتی صادق است که کشورهای حاشیه خلیج فارس استفاده ایالات متحده از تجهیزات نظامی مستقر در خاک خود را برای حمایت از حمله به ایران رد کنند.
به هر حال دیروز مقامات ایران و آمریکا در عمان بر سر میز مذاکره نشستند. این نشست در حالی برگزار میشود که ایالات متحده بمبافکنهای رادارگریز B-2 را در جزیره دیهگو گارسیا، که پایگاه استراتژیک آمریکا در اقیانوس هند است، مستقر کرده است. این اقدام را میتوان اینطور تفسیر کرد که آمریکا تجهیزات نظامی خود برای ضربه زدن به ایران را بدون اینکه نیاز باشد از قابلیتهای مستقر در خلیج فارس استفاده شود، به کار گرفته و در حال آمادهباش قرار داده است.
از سوی دیگر ذخایر اورانیوم غنیشده تا 60 درصد ایران بین نوامبر 2024 و فوریه 2025 به طور قابل توجهی افزایش یافته است. در بازه زمانی دقیقاً دورهای است که دوره انتخاب مجدد ترامپ و آغاز دوره دوم ریاستجمهوری او را در بر میگیرد. اسرائیل و ایران در سال 2024 یکسری حملات مستقیم علیه یکدیگر انجام دادند. در 26 اکتبر، اسرائیل حملات دقیقی را به اهداف نظامی در ایران - از جمله تأسیسات تحقیقاتی تسلیحات هستهای در مجتمع نظامی پارچین - در تلافی حمله موشکی بالستیک ایران در 1 اکتبر انجام داد.
قابل ذکر است که ایران هنوز به این دور اخیر حملات اسرائیل واکنش نشان نداده است. با این حال، اگر قرار باشد حملهای از سوی اسرائیل در کار باشد، به احتمال زیاد تاسیاست هستهای اصلی ایران، از جمله تأسیسات غنیسازی اورانیوم و راکتورهای هستهای، هدف قرار خواهند گرفت و این اقدامی است که از سوی ایران بهعنوان نهایت تشدید تنش قلمداد خواهد شد.
البته ایران توانایی مسدود کردن کامل تنگه هرمز را برای مدت طولانی ندارد، اما احتمالاً از تاکتیکهای نامتقارن برای مختل کردن تجارت دریایی و اعمال فشار بر آمریکا استفاده خواهد کرد. ایران بهرغم برخورداری از قابلیتهای دریایی نامتقارن قابلتوجه، فاقد ظرفیت بستن تنگه هرمز برای طولانیمدت است و از نظر تاریخی نیز قصد چندانی برای عملی کردن چنین تهدیداتی نشان نداده است. دلیل این امر در درجه اول، حضور چشمگیر نیروهای نظامی آمریکا و متحدانش در منطقه است که تواناییهای آنها بسیار بیشتر از ایران است.
علاوه بر این، ایران به دنبال اعمال فشار بر ایالات متحده و متحدانش بدون تحریک برای ایجاد یک درگیری تمامعیار است. چراکه یک درگیری تمامعیار میتواند منجر به تخریب زیرساختهای نفتی و برنامه هستهای ایران شود. با این حال، واکنش ایران در تنگه هرمز میتواند در تاکتیکهایی نظیر آزار کشتیهای تجاری با حرکت به سمت آنها، گذاشتن مینهای دریایی، پرتاب هواپیماهای بدون سرنشین یا حملات موشکی به نفتکشها و توقیف کشتیهای تجاری به صورت انتخابی، نمود یابد.
ایران هدف قرار دادن نفتکشها و کشتیهای متعلق به کشورهایی را که آنها را متخاصم میداند یا تحریمهایی را علیه اقتصادش اعمال کردهاند در اولویت قرار خواهد داد. این کشتیها میتوانند شامل نفتکشهای مرتبط با عربستان و امارات باشد. همچنین ایران میتواند از تاکتیکهای دیگری مانند استفاده از ترکیبی از قایقهای تندرو سپاه، حملات سایبری به زیرساختهای بندری، پارازیت جیپیاس برای منحرف کردن کشتیها و توقیف نفتکشهای استراتژیک برای ایجاد بیثباتی بدون آغاز یک جنگ تمامعیار استفاده کند.
تاثیر تنش بر بازار نفت
تشدید تنش نظامی در تنگه هرمز احتمالاً باعث اختلالات کوتاهمدت در جریان جهانی نفت، افزایش نوسانات در بازارهای انرژی و افزایش حق بیمه کشتیرانی منطقه میشود، و این امر خطر حملات مستقیم نظامی ایالات متحده علیه اهداف ایران را به همراه خواهد داشت. هرگونه تلاش از سوی ایران برای مسدود کردن یا اختلال در عبور و مرور در تنگه هرمز منجر به افزایش موقت قیمت جهانی نفت، احتمالاً بالای 100 دلار در هر بشکه، میشود که منجر به افزایش هزینههای انرژی، افزایش حق بیمه برای کشتیرانی در منطقه و بیثباتی گستردهتر بازار نفت، بهویژه در صورت ربودن یا بمباران موفقیتآمیز نفتکشی توسط ایران خواهد شد.
چنین اقداماتی همچنین واکنشهای نظامی را بهویژه از سوی ایالات متحده به همراه خواهد داشت، بهویژه اگر نفتکشها یا کشتیهای نظامی آمریکا مستقیماً یا تصادفاً توسط ایران هدف قرار گیرند. این امر موجب انتقامگیری مستقیم آمریکا علیه پایگاههای نظامی ایران در ساحل و داراییهای دریایی ایران میشود. علاوه بر این، در پاسخ به تهدیدات شدید، ایالات متحده و متحدان غربیاش احتمالاً گشتزنیهای دریایی، اسکورت نفتکشها، و استقرار پهپادهای نظارتی و کشتیهای مینروب بیشتر برای جلوگیری از حملات ایران، و تلاش برای مهار هرگونه تأثیر بر بازارهای انرژی بهرغم اقدامات نظامی ایران را افزایش خواهند داد.
حملات پهپادی سپتامبر 2019 به تاسیسات نفتی بقیق و خریص عربستان سعودی که حوثیها مسئولیت آن را پذیرفتند، اما ایالات متحده و سایر کشورها ایران را مقصر آن دانستند، به طور موقت حدود 5 درصد از تولید جهانی نفت را متوقف کرد و باعث شد قیمت نفت برنت تقریباً 20 درصد افزایش یابد.
حملات نظامی ایالات متحده علیه حوثیها در یمن در 15 مارس، که سرآغاز موج مداوم حملات ایالات متحده در پاسخ به حملات آنها به کشتیهای دریایی دریای سرخ بود، منجر به افزایش ملایم قیمت نفت شد. این تشدید تنش، نگرانیها را در مورد اختلالات احتمالی در جریان نفت از طریق مسیرهای دریایی ایجاد کرد و به افزایش قیمتها کمک کرد. بنابراین تشدید تنشها با ایران حداقل تأثیر مشابهی خواهد داشت.
تشدید تنش نظامی روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیجفارس را تضعیف میکند، کشورهای تولیدکننده نفت را وادار میکند تا راههای جایگزین بیابند و واردکنندگان بزرگ نفت را وادار به اعمال فشار بر آنها برای افزایش عرضه و تثبیت قیمتها میکند. حتی اگر ایران مستقیماً به قلمرو کشورهای خلیجفارس حمله نکند، تشدید تنش نظامی در تنگه هرمز پیشرفتهای دیپلماتیک اخیر با کشورهای خلیجفارس، بهویژه با عربستان سعودی و امارات متحده عربی را که در چند سال گذشته برای کاهش تنشهای منطقهای با ایران از طریق گفتوگوهای اقتصادی و امنیتی پیشرفت کردهاند، تضعیف خواهد کرد.
بدتر شدن مجدد روابط منطقهای احتمالاً کشورهای حاشیه خلیجفارس را به اتخاذ تدابیر متقابل و استراتژیک برای حفاظت از صادرات انرژی خود وادار خواهد کرد. این اقدامات میتواند شامل تغییر مسیر محمولهها از طریق مسیرهای جایگزین مانند خط لوله شرق به غرب عربستان سعودی (پترولاین) باشد که نفت خام را از خلیجفارس به دریای سرخ منتقل میکند و تنگه هرمز را دور میزند. البته ظرفیت این خط لوله محدود است. امارات متحده عربی هم میتواند اتکای خود به پایانه نفتی فجیره را افزایش دهد. این پایانه میتواند بخشی از صادرات نفتی امارات را مستقیماً به دریای عرب سرازیر کند.
علاوه بر این، کشورهای تولیدکننده نفت، مانند عربستان و امارات، که دارای ظرفیت تولید اضافی هستند، با توجه به تواناییشان در افزایش تولید و استفاده از ذخایر استراتژیک نفت خود، با فشار واردکنندگان بزرگ برای افزایش عرضه مواجه خواهند شد. با گذشت زمان، کشورهای حاشیه خلیجفارس احتمالاً به دنبال تقویت مشارکتهای امنیتی - مانند عملیات ضددزدی دریایی و قاچاق در داخل و اطراف خلیجفارس - با هند، چین و سایر مصرفکنندگان کلیدی برای حفظ ثبات در بازارهای جهانی انرژی خواهند بود.
نکته جالب این است که کشورهای تولیدکننده نفت مانند کشورهای حاشیه خلیجفارس، به طور کلی قیمت نفت بالاتر را ترجیح میدهند، اما در نهایت، برای تثبیت قیمت نفت از سوی متحدانی مانند ایالات متحده و سایر کشورهای واردکننده نفت مانند چین، ژاپن، بریتانیا و کشورهای اروپایی که به شدت به واردات نفت و گاز از کشورهای خلیج فارس وابسته هستند، با فشار مواجه خواهند شد. گفته میشود، در سناریویی که در آن ایران و یا نیروهای منطقهای آن به زیرساختهای انرژی خلیجفارس حمله کنند، توانایی کشورهای خلیجفارس را برای افزایش عرضه با هدف کاهش قیمت نفت محدود خواهد کرد. البته در صورتی که این حملات برخی از تاسیسات نفتی کشورهای حاشیه خلیج فارس را از وضعیت آنلاین خارج کنند.
هر چه زمان بگذرد، اقدامات ایران میتواند تلاشها برای کاهش وابستگی به تنگه هرمز را تسریع کند. اگر کشورهای منطقه بتوانند بر محدودیتها غلبه کنند، توانایی تهران برای استفاده از تهدید تنگه هرمز بهعنوان ابزار چانهزنی ژئوپلیتیکی در بلندمدت تضعیف میشود. در کوتاهمدت، کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی روی عادیسازی روابط خود با ایران حساب باز خواهند کرد تا تلاش کنند ایران را از انتقامجویی علیه نفتکشهای کشورهای حاشیه خلیج فارس و زیرساختهای نفت و گاز به عنوان بخشی از رویارویی گستردهتر با اسرائیل و ایالات متحده بازدارند.
با این حال، در صورت تشدید تنشها که در چارچوب آن ایران تصمیم میگیرد زیرساختهای نفت و گاز خلیج فارس را در اهداف خود بگنجاند، کشورهای حاشیه خلیجفارس ممکن است تلاشهای بلندمدت را برای دور شدن از استفاده از تنگه هرمز بهعنوان مسیر اصلی صادرات نفت و گاز تسریع کنند. اینها ممکن است شامل توسعه ظرفیت خطوط لوله جایگزین مانند پترولاین و سرمایهگذاری در بنادر دیگر مانند بندر یانوب در عربستان باشد. علاوه بر این، این کشورها ممکن است سرمایهگذاری در مسیرهای جایگزین، مانند خط لوله عراق-ترکیه را که به سمت دریای مدیترانه میرود، تسریع کنند.
با این حال، این پروژهها برای تکمیلشدن نیاز به بودجه و زمان زیاد دارند و همچنین با تهدیدات امنیتی مختلف دیگر از جمله خرابکاری و حملات گروههای مسلح منطقهای مواجه خواهند بود که احتمال تکمیل کوتاهمدت آنها را کم میکند. علاوه بر این، کشورهای حاشیه خلیج فارس، شرکای خارجی و ذینفعان مانند ایالات متحده و بریتانیا نیز ممکن است از طریق چارچوبهای اشتراک انرژی، مانند اتحادهای منطقهای که به آنها اجازه میدهد تا تأثیرات بالقوه بر بازارهای انرژی که ناشی از آشفتگیهای ژئوپلیتیکی است را مورد توجه قرار داده و با هم هماهنگتر شوند.