دیپلماسی بازدارندگی ایران
تلاشهای ایران برای تبدیل خود به یک قدرت منطقهای موثر، به جای تمرکز صرف بر تهدید و رویارویی با اسرائیل، میتواند تبعاتی بر نحوه اقدامات نظامی این کشور علیه اسرائیل داشته باشد و بر توانایی تهران در ایفای نقش موثر در یافتن راهحلی برای جنگ در لبنان و غزه اثر بگذارد.
تلاشهای ایران برای تبدیل خود به یک قدرت منطقهای موثر، به جای تمرکز صرف بر تهدید و رویارویی با اسرائیل، میتواند تبعاتی بر نحوه اقدامات نظامی این کشور علیه اسرائیل داشته باشد و بر توانایی تهران در ایفای نقش موثر در یافتن راهحلی برای جنگ در لبنان و غزه اثر بگذارد.حمله هوایی اسرائیل به اهدافی در درون خاک ایران اولین رویارویی مستقیم بین دو دولت نبود. محدوده این حمله گستردهتر بود، اما همچنان در محدوده تعریفشده یعنی «تضعیف توانمندیها»ی ایران قرار داشت و نه حملهای که بتواند رئوس کلی تهدید استراتژیک ایران علیه منطقه و بهویژه اسرائیل را تغییر دهد.
این مسلما آن «جنگ تمامعیاری» که بر چنین درگیریهایی سایه میافکند نیست و به نظر میرسد که حداقل، این پایان «چرخه انتقامی» بوده که سه هفته همگان انتظارش را میکشیدند. این حمله بیانگر یک برنامهریزی و در عین حال یک درک استراتژیک و سیاسی بود که عمدتاً با ایالات متحده هماهنگ یا بهتر بگوییم از جانب واشنگتن دیکته شده بود و عمدتاً متاثر از ملاحظات سیاسیای نظیر انتخابات آمریکا و ملاحظات منطقهای نظیر تبعات احتمالی چنین حملهای برای کشورهای منطقه و بهخصوص دولتهای حاشیه خلیجفارس بود.
نتانیاهو اغلب لاف میزند و میگوید اسرائیل در صورت نیاز میتواند بهتنهایی علیه ایران اقدام نظامی کند، اما در عمل تلآویو به شدت نیازمند بستههای حمایتی و پشتیبانی آمریکاست.این دفاع از امنیت اسرائیل دارای هزینهای سیاسی است که تلآویو را ملزم میسازد نهتنها منافع آمریکا بلکه سایر کشورهای منطقه را نیز مدنظر قرار دهد.این منافع منطقهای کاملاً برای ایران مشخص است و اتفاقاً تهران برای محدود کردن آسیبهای حمله اسرائیل، از آنها استفاده کرده است.
مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری ایران و وزیر امور خارجهاش، سیدعباس عراقچی سلسلهتلاشهای دیپلماتیک فشردهای را در طی سه هفته گذشته به انجام رساندند که شامل گفتوگوهای مکرر با کشورهای اروپایی و ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه بود. عراقچی همچنین چند دور گفتوگو با کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس انجام داد و از آنها برای رساندن پیام به آمریکا استفاده کرد. هدف این گفتوگوها تعدیل دامنه حمله اسرائیل بود؛ به نحوی که کل منطقه را وارد جنگ نکند.
اگر نوآوری راهبردیای در نحوه عمل ایران در منطقه دیده میشود، به تحولات دیپلماتیک مهمی بر میگردد که در سالهای اخیر رخ داده است: در سال ۲۰۲۲ ایران روابط دیپلماتیک خود با امارات را از سر گرفت و به دنبال آن در مارس ۲۰۲۳ روابط تهران و ریاض مجدداً برقرار گشت. اخیراً نیز روابط بین تهران و قاهره گرم شده، بهطوری که روز چهارشنبه گذشته نشستی دوستانه بین رؤسایجمهور دو کشور در حاشیه نشست اجلاس بریکس در کازان روسیه برگزار شد.
این روابط موجب برطرف شدن سوءظن و بیاعتمادی متقابل بین ایران و کشورهای عربی نمیشود، اما فضایی از منافع مشترک را ایجاد میکند که دربردارنده یک «حلقه حفاظتی» دیپلماتیک دور ایران است.این حلقه حفاظتی در مناطقی که «حلقه آتش» ایران از طریق نیروهای نیابتیاش در عراق، لبنان و یمن برقرار شده موثر نخواهد بود.
این حلقه حفاظتی دیپلماتیک اکنون برای ایران از اهمیت خاصی برخوردار گشته است. اقدامات دیپلماتیک ایران منجر به ایجاد وضعیتی شده که دولتهای حاشیه خلیج فارس، مصر و اردن تاکنون به ائتلاف نظامی تشکیلشده توسط ایالات متحده در دریای سرخ برای مقابله با حوثیها نپیوستهاند. این کشورها در هفتههای اخیر علناً اعلام کردهاند که اجازه نخواهند داد از حریم هوایی آنها برای حمله به ایران استفاده شود.
این یک موفقیت دیپلماتیک مهم برای ایران است که یک علامت سوال بزرگ در پیش روی مفهوم راهبردی تقسیم خاورمیانه به دو قطب کشورهای عرب سنی طرفدار آمریکا و محور شیعی ضدآمریکایی قرار میدهد.درصورتیکه به دلیل درگیریها بین ایران و اسرائیل تنگه هرمز بسته شود و یا در صورتی که ایران از نیروهای نیابتی خود در عراق و یمن برای حمله به زیرساختهای انرژی استفاده کند، دولتهای حاشیه خلیجفارس به طور کامل از میزان پشتیبانیای که از آمریکا دریافت خواهند کرد مطمئن نیستند.
از این رو در تصمیمی که هماهنگ شده به نظر میرسد، دولتهای حاشیه خلیج فارس استراتژی انعطافپذیری را در پیش گرفتهاند که حتی در صورت ایجاد یک اتحاد دفاعی منطقهای با آمریکا و اسرائیل پابرجا باقی خواهد ماند. این بدان معناست که آنها روابط نزدیک خود را نهتنها با ایران بلکه با روسیه و چین نیز حفظ خواهند کرد.