| کد مطلب: ۲۲۱۳۲
بحران در جغرافیای کوچک لبنان

لبنان با کوله‌‏باری از بحران‌ها، فردای جنگ را چگونه تصور می‏‌کند؟

بحران در جغرافیای کوچک لبنان

کاریکاتور روزنامه فرانسوی‌زبان L’Orient-Le Jour، شاید بهترین توصیف برای این روزهای لبنان باشد؛ کیکی چندطبقه از فروپاشی اقتصادی، پاندمی، انفجار بندر بیروت، بن‌بست سیاسی، افسردگی توده‌ها و در نهایت جنگ.

حزب‌الله، جنگ را در ۸ اکتبر و یک روز پس از عملیات طوفان‌الاقصی آغاز کرد. مرز لبنان و فلسطین اشغالی از تیرماه سال گذشته و در پی برپا شدن چادرهای گردان رضوان در مناطق اشغالی لبنان یعنی مزارع شبعا، آماده یک جرقه برای تبدیل شدن به میدان جنگ بود.

اقدام حزب‌الله واکنشی به ساخت دیواری از بلوک‌های سیمانی توسط اسرائیل در امتداد بخشی از خط آبی سازمان ملل بود که در سال ۲۰۰۰، زمانی که اسرائیل به اشغال ۲۰ساله خود در جنوب لبنان پایان داد، مرزهای لبنان و اسرائیل را مشخص می‌کرد. این اقدام تل‌آویو اما در حالی صورت می‌گرفت که همچنان مرزهای زمینی میان لبنان و سرزمین‌های اشغالی، با توجه به مسئله مزارع شبعا و تپه‌های کفرشوبا، مورد مناقشه بود. یوآو گالانت، وزیر جنگ اسرائیل مردادماه خطاب به حزب‌الله و مقام‌های دولت لبنان هشدار داد که اسرائیل آماده است «در صورت هر حمله‌ای علیه خود هر وجب از خاک لبنان را، که حزب‌الله و دیگر گروه‌های تروریستی در آن دارایی‌هایی دارند»، هدف قرار دهد.

در هفته منتهی به جنگ در غزه نیز، نیروهای لبنانی و اسرائیلی چندین بار به سمت یکدیگر گاز اشک‌آور و بمب‌های دودزا شلیک کردند و ارتش لبنان در حال حذف آنچه که نقض غیرقانونی اسرائیل به خط آبی می‌خواند زیر نارنجک‌های دودزای اسرائیل قرار گرفته بود. در آن مقطع تحلیل بر آن بود که حزب‌الله درصدد آن است که پس از تعیین مرزهای دریایی با اسرائیل، با یک فشار و تنش مدیریت‌شده، فضا را برای آغاز مذاکرات جهت تعیین مرزهای زمینی مهیا کند. در روزهای نخست ورود حزب‌الله به دفاع از غزه نیز این گروه، ارتش اشغالگر را تنها در همان بخش‌های مورد مناقشه، که لبنان بخشی از خاک خود می‌داند، مورد هدف قرار می‌داد اما مشخص نیست در ماه‌های بعد، این روند جنگ بود که حزب‌الله را بیش از پیش در خود فرو برد یا رهبران محور مقاومت خودخواسته، وارد درگیری بیشتر با ارتش اشغالگر شدند.

یکی از مسائل مهم در این درگیری، محتویات همان کیکی است که L’Orient-Le Jour تصویر کرده است. لبنان که از سال ۲۰۱۹ بحران اقتصادی را در پی کاهش شدید ارزش پول ملی تجربه می‌کند، بحران‌های سیاسی و اجتماعی پس از انفجار در بندر بیروت، این کشور را تا مرز فروپاشی پیش برده بود و از سال ۱۴۰۱ و همزمان با پایان ریاست‌جمهوری میشل عون، در بن‌بست سیاسی انتخاب رئیس‌جمهور است، بیشترین ازهم‌گسستگی سیاسی را تجربه می‌کرد که درگیر تحولات پس از اکتبر ۲۰۲۳ شد.  

آخرین تلاش پارلمان برای انتخاب رئیس‌جمهور در خردادماه ۱۴۰۲ با شکست مواجه شد اما همزمان یک پیروزی را برای حزب‌الله و هم‌پیمانانش رقم زد چراکه به‌رغم عدم حضور قوی‌ترین فراکسیون مسیحی پارلمان و هم‌پیمان مهم حزب‌الله در کنارش، این حزب با همراهی امل و جریان مسیحی المرده توانست مانع از پیروزی جهاد ازعور، گزینه مدنظر ائتلاف مسیحی کتائب و قوات و همراهی جریان ملی آزاد شود و پس از آن نیز با آبستراکسیون مانع از برگزاری دور دوم انتخابات شد.

در جریان این جلسه، حزب‌الله، امل و حامیان‌شان از سلیمان فرنجیه، رهبر جریان المرده حمایت می‌کردند که با مخالفت جبران باسیل، رهبر جریان ملی آزاد و داماد میشل عون، رئیس‌جمهور پیشین، به‌عنوان کاندیدای مدنظر ائتلاف ۸ مارس یا همان حزب‌الله و هم‌پیمانانش انتخاب شده بود. سلیمان فرنجیه، نوه سلیمان فرنجیه، رئیس‌جمهور فقید لبنان، پس از اختلافات شکل‌گرفته میان حزب‌الله و FPM، به‌عنوان رهبر مهمترین حزب مسیحی حامی و هم‌پیمان حزب‌الله شناخته می‌شود که در طول یک‌سال گذشته نیز از اقدامات این حزب حمایت کرده است.

فرنجیه پس از نخستین حمله نظامی اسرائیل به ضاحیه جنوبی بیروت پس از ۷ اکتبر در حساب ایکس خود نوشت:«هر روز برای ما روشن می‌شود که برای رهایی یا مقابله با این دشمن، راهی جز مقاومت وجود ندارد». رهبر جریان المرده پس از شهادت سیدحسن نصرالله نیز نوشت: «نماد (مقاومت) رفت، اسطوره متولد شد، مقاومت ادامه دارد».

موضوع انتخابات ریاست‌جمهوری اما شروعی برای گسست حزب‌الله از حامی مسیحی قدرتمند خود یعنی جریان ملی آزاد بود تا این حزب و رهبر آن یعنی جبران باسیل، در جریان یک‌سال گذشته نیز هرچند با موضعی نرم‌تر اما در جبهه مخالفین مقاومت قرار بگیرد و از نصرالله بخواهد تا جنگ را در جنوب متوقف کند. باسیل در نخستین اظهارنظر خود پس از پیوستن حزب‌الله به جنگ در ۲۹ اکتبر و زمانی که مقاومت تنها اهدافی را در مزارع شبعا مورد هدف قرار می‌داد، گفت: «ما می‌خواهیم در حالت دفاع از خود باشیم، نه حمله. مزارع شبعا در خاک لبنان اشغال شده است.

حزب‌الله از طریق عملیات خود، حق لبنان برای بازپس‌گیری سرزمینش را تایید کرده است». رهبر FPM اما پس از حملات اسرائیل به جنوب گفت: «مجبور نیستیم درگیر جنگ غزه بمانیم، نه می‌دانیم چه زمانی پایان می‌یابد و نه میزان تأثیر و عواقب آن را بر لبنان می‌دانیم. نمی‌دانیم که آیا سیصد شهید، سه هزار می‌شود یا نه. هفتصد خانه کاملاً ویران‌شده، هفت هزار می‌شود و آیا پنج هزار خانه نیمه‌ویران‌شده، پنجاه هزار می‌شود! پس منتظر چه هستیم؟» وی همچنین افزود: «هیچ لبنانی‌ای خواهان جنگ در کشور نیست. یک نفر به من بگوید که جنگ می‌خواهد! آمریکا و ایران خواهان جنگ در لبنان نیستند! این نتانیاهوست که جنگ می‌خواهد. آیا باید به او فرصت بدهیم تا بیشتر بکشد و نابود کند؟ یا سیاستی اتخاذ کنیم که لبنان را از غزه جدا کرده و خواستار آتش‌بس در لبنان است.»

میشل عون، رئیس‌جمهور پیشین لبنان نیز که پس از پایان دوران ریاست‌جمهوری و کناره‌گیری از رهبری جریان ملی آزاد و واگذاری آن به دامادش، خیلی در فضای سیاسی حضور نداشت و کمتر اظهارنظری را از وی شاهد بودیم، در ماه اوت در اولین مصاحبه‌ خود پس از پایان دوران ریاست‌جمهوری که با روزنامه الاخبار صورت گرفت، خواستار توقف جنگ در جنوب شد.

رئیس‌جمهور پیشین گفت: «لبنان کوچکترین کشور منطقه است و هیچ توافقنامه اقتصادی و امنیتی آن را به غزه ملزم نمی‌کند». عون هرچند اقدامات حزب‌الله را سنجیده و هوشمندانه توصیف کرد اما از احتمال تهاجم زمینی اسرائیل برای ایجاد یک منطقه حائل در جنوب رودخانه لیتانی، ابراز نگرانی کرد. این سخنان ژنرال کهنه‌کار که یکی از مهمترین حامیان حزب‌الله در جنگ سال ۲۰۰۶ و در سال‌های پس از آن بود، در همان مقطع زنگ خطری را برای فضای سیاسی لبنان ایجاد کرد.

در این فضای شکل‌گرفته علیه تصمیم حزب‌الله برای حمایت از غزه و منوط ساختن توقف حمله به اسرائیل به آتش‌بس در غزه که حتی به متحد پیشین نیز رسیده است؛ مخالفین ریشه‌دار حزب‌الله و مقاومت نیز سکوت نکرده و در یک‌سال گذشته در راستای فشار و تضعیف آن تلاش کرده‌اند. سامی جمیل، رهبر کتائب، یک روز پیش از شهادت سیدحسن نصرالله در جریان یک نشست خبری، بار دیگر از حزب‌الله خواسته بود سلاح خود را زمین بگذارد.

جمیل در این نشست گفت: «هیچ طرفی نمی‌تواند تصمیم بگیرد که لبنان را به جنگ بکشاند، به مردم لبنان رحم کنید و این جنگ را متوقف کنید، جنگ غزه، جنگ ما نیست، ما می‌توانیم از آن حمایت کنیم، اما نه به قیمت هزینه مردم لبنان».

ندیم جمیل، نماینده پارلمان لبنان، عضو حزب کتائب و فرزند بشیر جمیل، رئیس‌جمهور پیشین لبنان که پیش از ادای سوگند ریاست‌جمهوری، در جریان جنگ داخلی و در یک بمب‌گذاری ترور شد نیز دو روز پیش از این ترور در حساب ایکس خود نوشت: «وقایع چند روز گذشته، بار دیگر این روایت حزب‌الله را که تنها این حزب است که می‌تواند از لبنان دفاع کند ساقط کرد. سلاح‌های آن قادر به دفاع از جنوب، بقاع و لبنان و حتی حزب خود نبود... ما از حزب‌الله برای هرکاری که انجام داد از جمله نابودی لبنان و اقتصاد آن و امید و اعتماد جوانان به این کشور تشکر می‌کنیم.» ندیم جمیل همچنین پس از آخرین سخنرانی دبیرکل شهید حزب‌الله نوشت: «کوه موش زایید».

سمیر جعجع، رهبر حزب قوات‌اللبنانیه به‌عنوان دشمن قدیمی حزب‌الله و حامیانش نیز، در طول سال گذشته علاوه بر مواضع شفاهی مانند هم‌پیمانان خود در کتائب، اقدامات عملی و بی‌ثبات‌کننده را که به صورت تاریخی مختص این حزب و حامیانش است، در دستور کار قرار داد. حامیان و اعضای قوات، در ماه آوریل و با بهانه کشته شدن پاسکال سلیمان، یکی از اعضای این حزب توسط چند آدم‌ربای سوری، با حمله به منازل و مغازه‌های مهاجرین سوری‌ها، عرصه را برای آنچه با عنوان تقابل خیابانی در تاریخ معاصر لبنان بارها رخ داده، مهیا کرده و انگشت اتهام را به سمت حزب‌الله گرفتند.

این در حالی است که در بیانیه‌ ارتش لبنان در خصوص این حادثه عنوان شد که «سلیمان در حالی کشته شد که این افراد در تلاش بودند تا خودروی او را بدزدند». با این حال، سیدحسن نصرالله در اقدامی هوشمندانه در پاسخ به مطالبه شکل‌گرفته برای خروج مهاجرین سوری از لبنان، در یک سخنرانی گفت که «برای رسیدگی به موضوع آوارگان سوریه‌ای میان لبنانی‌ها اتفاق‌نظر وجود دارد و به این منظور باید ارتباط رسمی با دولت سوریه به شکل رسمی توسط دولت لبنان برقرار شود تا باب بازگشت آوارگان بازگردد».   

در طول یک‌سال گذشته، جامعه اهل سنت لبنان که خود را به دلیل مذهب، حامی اصلی آرمان و مردم فلسطین می‌دانند، از حزب‌الله برای پیوستن به جنگ در حمایت از غزه پشتیبانی کردند اما این در حالی است که مهمترین چهره سیاسی این جریان یعنی سعد حریری که چند سالی است از سیاست کناره‌گیری کرده، به علت اختلافات دیرینه که یکی از آن‌ها اتهامی است که او در ترور پدرش، رفیق حریری، نخست‌وزیر فقید لبنان متوجه حزب‌الله می‌داند، پشت مقاومت و تصمیم نصرالله قرار نگرفت.

حریری حتی در بیانیه خود پس از شهادت دبیرکل حزب‌الله، اشاره‌ای تلویحی به ترور پدرش داشت و نوشت: «این ترور توسط ما محکوم می‌شود که عزیزی را از دست دادیم زمانی که ترور به جایگزینی برای سیاست تبدیل شد». نخست‌وزیر پیشین لبنان پس از حملات گسترده اسرائیل نیز در حساب ایکس خود نوشت:«همبستگی ملی یک وظیفه اخلاقی و سیاسی در این مرحله از تاریخ لبنان است. مردم ما در جنوب، بقاع و ضاحیه، امانتی برای همه لبنانی‌ها هستند و حمایت از آن‌ها بر هر ملاحظه‌ای اولویت دارد». حریری پیش از این از هر اظهارنظری در خصوص شرایط جنوب اجتناب کرده بود و تنها در حساب خود به مناسبت‌هایی همچون سالگرد ترور رفیق حریری، سالگرد انفجار بندر بیروت، تسلیت فوت سلیم‌الحص و تبریک پیروزی تیم بسکتبال لبنان پرداخته بود.

امروز، لبنان در شرایطی قرار دارد که جنگنده‌های اسرائیلی بر فرازش در پروازند و هر ساعت نقطه‌ای از این جغرافیای کوچک را بمباران می‌کنند؛ موج مهاجران از جنوب و ضاحیه پایتخت، آواره خیابان‌های بیروت و شهرهای مسیحی و سنی‌نشین شده‌اند و کشور حتی برای دریافت کمک‌های بشردوستانه تحت محاصره قرار گرفته است. در این میان نیز یکی از قدرتمندترین رهبرانش که حتی غیرشیعیان نیز به تدبیرش برای نجات کشور امیدوار بودند به شهادت رسیده است.

اعلام دولت لبنان مبنی بر آمادگی بیروت برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ و عقب‌نشینی حزب‌الله به بخش شمالی رودخانه لیتانی اگر با موافقت این حزب صورت گرفته باشد و حزب‌الله پس از نابودی ارکان رهبری و عملیاتی خود و حملات گسترده به کشور، پذیرفته باشد که بدون تحقق شرط توقف آتش‌بس در غزه، جنگ را به پایان برساند، به معنای نابودی حیثیت این گروه و نابودی مفهوم مقاومت در منطقه خواهد بود که شاید در این مقطع، اجتناب‌ناپذیر به نظر برسد.

همچنین باید به این واقعیت نیز پرداخته شود که فردای پس از جنگ نیز برای لبنان وجود دارد؛ دقیقاً جایی که فقدان رهبر قدرتمند و کاریزماتیک حزب‌الله و کمک‌های مالی و لجستیکی جمهوری اسلامی ایران که خود تحت تحریم است و دیگر منابع سال ۲۰۰۶ را در اختیار ندارد، این حزب و متحدینش وارد فضای سیاست داخلی می‌شوند و باید از اندوخته‌های باقیمانده خود دفاع کنند.

در این شرایط است که برای بدنه احزاب جریان ۸ مارس و طرفدارانش جز دو حالت قابل تصور نیست؛ بخشی که غالباً شامل طرفداران مسیحی این احزاب است احتمالاً از شرایط خشمگین و بخش شیعه نیز ناامید و سرخورده خواهند بود. در این شرایط، کشورهای منطقه نیز که از ابتدای آغاز بحران غزه، با یک چشم نگران افزایش سطح بحران و با یک چشم دیگر به تضعیف محور مقاومت و مشخصاً حزب‌الله امیدوار بودند خود را برای صیادی در فردای پایان جنگ آماده کرده‌اند تا به رویای دیرینه خود مبنی بر کوتاه کردن دست ایران و تضعیف بدنه حامی آن در لبنان، جامه عمل بپوشانند.

این تحولات می‌تواند بار دیگر مهره‌های مدنظر آمریکا و عربستان سعودی را وارد صحنه سیاست کند. در این فضای قابل تصور، شاید نبیه بری، رهبر امل، سیاستمدار باسابقه و مورد وثوق همه جریان‌ها که به‌عنوان کانال ارتباطی غرب با مقاومت، تنها چهره‌ای ا‌ست که می‌تواند با نگاه ملی و وطن‌پرستانه خود، بار طایفه شیعه زخم‌خورده را به دوش بگیرد. این جمله سیدحسن نصرالله پس از جنگ ۳۳ روزه بسیار معروف و بارها بازخوانی و یادآوری شده است که در مصاحبه با روزنامه الاخبار گفت: «اگر می‌دانستیم که عملیات ما در خاک اسرائیل به چنین جنگی ختم می‌شود، آیا باز هم انجامش می‌دادیم؟ من می‌گویم خیر، مسلماً انجامش نمی‌دادیم». حال اما دبیرکل صادق حزب‌الله در این دنیا نیست که بتوانیم از او بپرسیم که اگر عالم بر تبعات تصمیمش در ۸ اکبر ۲۰۲۳ بود، آیا بار دیگر  چنین تصمیمی را اتخاذ می‌کرد؟

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار