| کد مطلب: ۲۱۹۳۲

جنگیدن؛ گزینه پیش‌فرض اسرائیل و حزب‌الله

جنگیدن؛ گزینه پیش‌فرض اسرائیل و حزب‌الله

روز پنجشنبه هفته گذشته، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ده کشور دیگر خواستار آتش‌بس فوری بیست‌ویک‌روزه شدند تا «فضایی برای دیپلماسی فراهم شود» تا خشونت‌های مداوم بین اسرائیل و حزب‌الله پایان یابد.

این واقعیت که امضاکنندگان این بیانیه تا این حد به سوی تنظیم یک ابتکار دیپلماتیک مشترک پیش رفته‌اند، بسیار مهم است، اما بدون تلاش مستمر با پشتوانه اهرم سیاسی معنادار، حتی توقف موقت خصومت‌ها هم ممکن نخواهد بود. تا آن زمان، محاسبات سیاسی هر دو طرف را به این سمت سوق خواهد داد که هیچ‌کدام آتش حمله را متوقف نکنند.

اینکه حزب‌الله از نظر نظامی آسیب‌هایی را متحمل شده، مشهود است. عدم تمایل ایران به مداخله برای کاهش فشار نظامی بر حزب‌الله هنوز قطعی نیست. ممکن است ایران در چهار دهه گذشته برای تقویت توانمندی‌های نظامی حزب‌الله سرمایه‌گذاری کرده باشد تا بازدارندگی استراتژیک علیه اسرائیل را تقویت کند، اما به نظر می‌رسد تهران هنوز تمایلی به ورود مستقیم به این درگیری ندارد. این حقایق بدون شک اسرائیل را تشویق می‌کند تا بر حملات خود بیافزاید.

اما این مهمترین دلیل مبنی بر اینکه اسرائیل آتش‌بس را نخواهد پذیرفت نیست. نزدیک به یک سال تمام، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، از تهدید حمله گسترده علیه حزب‌الله و آغاز جنگ منطقه‌ای با ایران برای تثبیت سلطه شخصی خود در سیاست داخلی و به دست آوردن اهرم فشار در رابطه با ایالات متحده استفاده کرده است.

قرار گرفتن در آستانه یک جنگ بزرگتر در راستای اهداف نتانیاهو است. هرچند به راه انداختن یک جنگ بزرگتر یک قمار بزرگ است که خطراتی را به دنبال دارد. بنابراین، اگرچه هشدارهای جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده در مورد «جنگ همه‌جانبه» مورد استقبال قرار می‌‌گیرد، اما هنوز نتیجه‌ای نداشته است. حداقل در حال حاضر، نتانیاهو می‌تواند از راه‌اندازی آنچه که دولت ایالات متحده و سایر طرف‌های بین‌المللی آن را به عنوان جنگ تمام‌مقیاس می‌دانند، خودداری کرده اما در عین حال با حفظ سطحی از حملات مداوم، به تضعیف توانایی‌های نظامی حزب‌الله ادامه داده و جایگاه سیاسی حزب‌الله در لبنان را تضعیف کند.

سوابق دولت بایدن در عدم رعایت خطوط قرمز خود در مورد اقدامات تهاجمی اسرائیل در غزه نشان می‌دهد که تا زمانی که اقدامات اسرائیل در آستانه مشخصی باقی بماند، آمریکا فشاری واقعی بر اسرائیل وارد نخواهد کرد. این تصور رایج که اسرائیل به رسیدن به یک نتیجه قاطع در قبال حزب‌الله نیاز دارد و یا می‌خواهد به جنوب لبنان حمله‌ای همه‌جانبه صورت دهد، چندان درست نیست.

این همان چیزی است که حزب‌الله می‌خواهد تا اسرائیل را در تله گرفتار کند و رخدادی مشابه جنگ سال ۲۰۰۶ را رقم بزند. بنابراین به نظر می‌رسد اظهارات منتشرشده توسط هرزی حالوی، رئیس ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل در مورد آماده شدن برای حمله زمینی و فراخوانی دو تیپ ذخیره برای حمله به جنوب لبنان، با هدف تقویت اهرم سیاسی و افزایش فشارهای دیپلماتیک بر حزب‌الله صورت گرفته است تا شرایط اسرائیل را بپذیرد.

یک مغالطه مشابه، این فرض است که یک جنگ تمام‌عیار اساساً متفاوت از جنگ ظاهراً محدودی است که در حال حاضر توسط اسرائیل علیه حزب‌الله انجام می‌شود. توانایی اسرائیل برای استقرار قدرت آتش و فناوری برتر نظامی که با هوش مصنوعی تقویت شده،  برای وارد کردن خسارات گسترده بدون اینکه حتی یک سرباز اسرائیلی پا در جنوب لبنان بگذارد، نشان می‌دهد که تمایز متعارف بین جنگ تمام‌عیار و جنگ محدود، آنچنان وجود ندارد.

اسرائیل کنترل حملات و سرعت بخشیدن به عملیات‌های رزمی را در اختیار دارد و تسلط بر تشدید تنش را حفظ خواهد کرد. حزب‌الله ممکن است آنقدر در خطر قرار گیرد که به شرایط آتش‌بسی تن دهد که دولت بایدن برای آن تلاش می‌کند. با وجود تمام فشارهایی که بر حزب‌الله تحمیل می‌شود، تهدید واقعی برای این گروه در سیاست داخلی لبنان نهفته است و ممکن است حزب‌الله به لحاظ اعتبار و قدرت در عرصه سیاست داخلی لبنان تضعیف شود. به نظر می‌رسد تنها یک راه ممکن برای پایان دادن به جنگ‌های فعلی که اسرائیل در جبهه‌های شمالی و جنوبی خود به راه انداخته است وجود داشته باشد و آن حل و فصل دیپلماتیک درگیری منطبق با قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل است که جنگ سال ۲۰۰۶ را به آتش‌بس رساند. 

اما ملاحظات سیاسی داخلی که رفتارهای اسرائیل و حزب‌الله را شکل می‌دهند، ادامه مبارزه را به یک گزینه پیش‌فرض تبدیل کرده است. در واقع، اسرائیل مذاکره درباره آتش‌بس را رد کرده است. بدون پیگیری سیاسی قوی ایالات متحده و شرکایش، دورنمای کمی برای کاهش تنش وجود دارد، چه رسد به پایان کامل خشونت.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی