| کد مطلب: ۱۸۱۶۳
رویکرد لندن تابع رویکرد آمریکا و اروپاست

رویکرد لندن تابع رویکرد آمریکا و اروپاست

در عرصه سیاست خارجی بریتانیا به‌ویژه در حوزه سیاست خاورمیانه‌ای، اختلاف‌نظر جدی میان دو حزب کارگر و محافظه‌کار وجود ندارد. البته اینگونه نیست که هیچ تفاوتی در جزئیات سیاست اجرایی احزاب کارگر و محافظه‌کار وجود نداشته‌باشد، اما در بُعد مسائل استراتژیک و بنیادین اختلاف‌نظر جدی وجود ندارد، هرچند ممکن است در اجرای سیاست‌ها کمی تفاوت میان مقام‌های حزب کارگر و حزب محافظه‌کار وجود داشته‌باشد.

مهم‌ترین مثال در این مورد همسویی و همراهی نزدیک تونی بلر، رهبر وقت حزب محافظه‌کار و نخست‌وزیر بریتانیا در سال ۲۰۰۳ با جورج بوش، رئیس‌جمهور آمریکا از حزب جمهوری‌خواه است. تونی بلر، چهره‌ای از منتهی‌الیه جناح راست حزب کارگر محسوب می‌شد و به همین دلیل بیشتر با حزب محافظه‌کار بریتانیا نزدیکی فکری و نظری داشت تا با جناح چپ حزب کارگر.

وقتی کارنامه سیاست خارجی نخست‌وزیران بریتانیا از احزاب کارگر و محافظه‌کار را نگاه می‌کنیم، تفاوت عمده و جدی در سیاست خاورمیانه‌ای مشاهده نمی‌کنیم. کی‌یر استارمر، رهبر حزب کارگر و نخست‌وزیر جدید بریتانیا در دورانی که به‌عنوان رهبر اپوزیسیون و نخست‌وزیر دولت سایه در پارلمان بریتانیا حضور داشت، موضع‌گیری مشخص و واضحی از عزم برای تحول در روابط لندن و تهران یا تلاش برای بهبود روابط با جمهوری اسلامی ایران نشان نداده‌بود.

دوره‌ای که در سال‌های نخست قرن ۲۱ در دوران وزارت خارجه جک استراو، بریتانیا کنش‌گر فعالی در گفت‌وگوهای هسته‌ای بود، سیاست بریتانیا ناشی از فضای کلی حاکم بر اروپا بود که تلاش می‌شد از طریق گفت‌وگو و مذاکره با ایران، دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی که بابت برنامه هسته‌ای ایران به وجود آمده‌بود، حل‌وفصل شود. در مذاکرات منتهی به برجام هم اگر سیاست‌ها و مواضع بریتانیا را ارزیابی کنیم، درمی‌یابیم که سیاست‌های لندن متعادل‌تر و متوازن‌تر از قدرت‌های اروپایی دیگر، یعنی آلمان و فرانسه بود.

دلیل اصلی این رویکرد هم این بود که در آن دوران طرف اصلی مذاکرات، آمریکا بود و سیاست‌های بریتانیا بسیار تحت تاثیر و تحت‌الشعاع سیاست‌های آمریکا است و حتی در دوران دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا هم شاهد همسویی و همراهی لندن و واشنگتن بودیم.  هرچند در برخی بزنگاه‌ها، مانند زمانی که دونالد ترامپ به دنبال محکوم کردن ایران در شورای امنیت بود، بریتانیا در کنار دو کشور دیگر اروپایی با این سیاست مقابله کرد و اجازه نداد که خواست آمریکا در شورای امنیت به کرسی بنشیند. ترامپ در مجموع سیاست‌هایی را در پیش گرفته‌بود که روابط ویژه آمریکا و بریتانیا را به چالش کشیده‌بود و لندن دوباره تلاش کرد تا رابطه متوازن‌تری را در دوره ترامپ در پیش بگیرد.

در این دوره نیز که همزمان با برگزاری انتخابات در بریتانیا و روی کار آمدن حزب کارگر، در ایران نیز مسعود پزشکیان به مقام ریاست‌جمهوری برگزیده‌شده‌است، احساس می‌کنم اگر شاهد تغییر یا انعطافی در مواضع آمریکا در قبال ایران باشیم، قطعاً این تحول می‌تواند سیاست‌های بریتانیا را نیز در قبال ایران تحت تاثیر قرار دهد.

در سال‌های گذشته تحولاتی همچون وقوع جنگ اوکراین و ادعای حمایت تسلیحاتی ایران از روسیه در این جنگ و در پی آن اعتراض‌های پاییز ۱۴۰۱، در مواضع کشورهای اروپایی نسبت به ایران خیلی تاثیرگذار بود. این موضوع را می‌توان در مواضع گروه‌های چپ‌گرایی که در گذشته روابط نزدیک‌تر و منطقی‌تری با تهران داشتند، مشاهده کرد. برای مثال در آلمان دو سال است که از روی کار آمدن حزب سوسیال‌دموکرات می‌گذرد و در این مدت شاهد بودیم که به‌ویژه پس از رویدادهای پاییز ۱۴۰۱ دولت آلمان رویکرد تندتری را نسبت به تهران در پیش گرفته‌است.

در فرانسه، امانوئل مکرون به عنوان یک رئیس‌جمهور میانه‌رو، گرچه تلاش کرد در تماس‌های تلفنی و گفت‌وگوهایی که با رؤسای‌جمهور ایران داشت، نشان بدهد که مواضع منعطف‌تری نسبت به دیگر کشورهای اروپایی نسبت به ایران دارد و منعی برای مذاکره و گفت‌وگو با مقام‌های ایرانی قائل نیست، اما این سیاست فرانسه نیز تحولی جدی در روابط سرد ایران و اروپا ایجاد نکرد. وقایع پاییز ۱۴۰۱ و اتهام‌های مرتبط با همکاری نظامی روسیه و ایران پس از حمله روسیه به اوکراین، مسائلی است که باعث شده‌است نگاه‌های انتقادی حقوق بشری اروپا به ایران بسیار پررنگ‌تر شود و سیاست خارجی کشورهای اروپایی در قبال ایران تحت تاثیر این نگاه انتقادی قرار بگیرد.

با توجه به تحولاتی که در ایران صورت گرفته و برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، دولت‌های اروپایی منتظر این می‌مانند که ببینند در داخل تا چه اندازه می‌توانیم اصلاحات و برنامه‌های اجتماعی و فرهنگی را پیش ببریم و صدای متفاوت‌تری از ایران به بیرون انتقال پیدا کند. این امیدواری وجود دارد که اگر روابط تهران و واشنگتن اندکی بهبود پیدا کند، قطعاً در روابط ایران و اروپا تاثیرگذار خواهد بود و می‌تواند این روابط را کمی متعادل‌تر و عادی‌تر کند.

قطعاً نزدیک شدن به انتخابات در آمریکا می‌تواند این مسئله را به تأخیر بیاندازد و دولت آمریکا چهار ماه مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری در این کشور، بعید است که تغییری جدی در رویکردهای خودش نسبت به ایران ایجاد کند؛ به‌ویژه اینکه همچنان تردیدهایی در مورد باقی ماندن جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا در قدرت وجود دارد. در نتیجه نباید انتظار داشت به‌رغم انتقال قدرت در ایران تا پیش از استقرار دولت بعدی در آمریکا، تحولی جدی در روابط ایران و غرب ایجاد شود.

نباید فراموش کرد که اخیراً شاهد بودیم که اروپایی‌ها در مسیر صدور قطعنامه علیه ایران در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، به رغم مخالفت آمریکا پافشاری کردند و عملاً ابتکار عمل را در محکوم کردن ایران به دست گرفتند و نشان دادند که مواضع آنها در قبال برنامه هسته‌ای ایران در شرایط حاضر بسیار تندتر از مواضع آمریکا شده‌است. شاید بتوان گفت که ما به سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۹۰ بازگشته‌ایم که گفت‌وگوهای پنهانی میان ایران و آمریکا در عمان جریان داشت و ریل‌گذاری برای مذاکرات منتهی به برجام اتفاق افتاد. در این دوره هم اگر بخواهیم تغییری جدی در روابط ایران و غرب داشته‌باشیم، نمی‌توان از کانال اروپا به نتیجه ملموسی رسید. قطعاً اگر می‌خواهیم تعامل با غرب به نتیجه مطلوبی برسد، ضروری است که گفت‌وگوها از آمریکا آغاز شود.

اگر ایران بخواهد به موازات هزینه‌هایی که برای محور مقاومت پرداخت می‌کند، نقش فعال سیاسی در عرصه منطقه داشته‌باشد، نخستین گام باید در جهت عادی کردن یا کاهش تنش با غرب و به‌خصوص آمریکا برداشته‌شود. مادامی که ما وارد گفت‌وگوهای جدی و مستقیم، چه با اروپا و چه با آمریکا نشویم، فکر نمی‌کنم اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها تمایل داشته‌باشند فضایی برای نقش‌آفرینی ایران در منطقه باز کنند. اسرائیل خط قرمز قدرت‌های غربی محسوب می‌شود. آنها قطعاً بسیاری از سیاست‌های خودشان را در قبال اسرائیل کنار نخواهند گذاشت.

اما در عین حال قدرت‌های غربی نسبت به برنامه هسته‌ای ایران نگرانی‌هایی دارند و می‌دانند که اگر مذاکره و گفت‌وگو با ایران کنار گذاشته‌شود و بخواهند گامی در قبال تشدید تنش‌ها و تحریم‌ها بردارند و یا حتی به سمت اجرای سازوکار اسنپ‌بک در شورای امنیت بروند، قدرت‌های غربی می‌دانند که هزینه ترک میز مذاکره با ایران در پرونده هسته‌ای می‌تواند بسیار زیاد باشد و به همین دلیل ترجیح می‌دهند از اقدام‌های بسیار تند در قبال تهران خودداری کنند.

اقدامی که می‌تواند از طرف تهران در روابط با قدرت‌های غربی، از جمله بریتانیا مؤثر باشد، نوع رویکردهای کوتاه‌مدت و میان‌مدتی است که دولت آقای پزشکیان در پیش می‌گیرد که مذاکره و گفت‌وگو را از چه نقطه و از چه زمانی آغاز می‌کند. هر گامی در جهت بهبود روابط با غرب می‌تواند نهایتاً نقش‌آفرینی و اثرگذاری منطقه‌ای ایران را تقویت کند.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
آخرین اخبار