| کد مطلب: ۱۸۰۲۴
سرانجام برجام چه خواهد شد؟

درکی نوین از استراتژی هسته‌ای ایران و گزینه‌های پیش‌روی ایالات متحده آمریکا و متحدان

سرانجام برجام چه خواهد شد؟

گرچه ممکن است هر یک از رؤسای‏‌جمهور آمریکا برای از سرگیری مذاکرات، برجام را در مقام بنیانی برای آغاز گفت‌‏وگوها در نظر بگیرند اما هم پیشرفت‏‌های فنی برنامه هسته‌‏ای و به‌‏دنبال آن تغییر ادراک رهبران آمریکایی از اهداف استراتژی هسته‌‏ای ایران و هم سیر تحول حوادث در منطقه و نظام بین‌‏الملل، امکان احیای کامل برجام را ناممکن ساخته است.

با ناکام‌ماندن مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عضو برجام و فرجام بی‌سرانجام احیای موافقت‌نامه سال 2015، آنگونه که انتظار می‌رفت موضوع برنامه هسته‌ای به اصلی‌ترین چالش سیاست خارجی ایران تبدیل شد. گرچه در این بین سربرآوردن بحران‌هایی همچون حمله روسیه به اوکراین و در پی آن جنگ غزه، بخشی از توجهات ایالات متحده آمریکا و متحدان این کشور را بر مدیریت چنین منازعاتی معطوف کرد اما با صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در 5 ژوئن 2024 (16 خرداد 1403) و درخواست از ایران برای همکاری با بازرسان آژانس باردیگر برنامه هسته‌ای به کانون اصلی منازعه ایران و غرب بدل شد.

در قطعنامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که از سوی سه کشور اروپایی بریتانیا، فرانسه و آلمان پیشنهاد شده بود آمده است که: تداوم فعالیت‌های تحقیقاتی بازرسان برای انجام مؤثر فعالیت‌های راستی‌آزمایی آژانس در ایران ضروری است. سه کشور  اروپایی در بیانیه‌ای مشترک، مدعی شدند که «شورای حکام باید ایران را در قبال تعهدات قانونی‌اش پاسخگو کند».

از نظرگاه این سه کشور، نه‌تنها برای چنین اقدامی بسیار دیر شده، بلکه ایران باید «فوراً، به‌طور کامل و بدون ابهام با آژانس همکاری کند».  پیش از این سه کشور اروپایی در کوشش برای تشدید فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامه‌ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد گرچه به «بازگشت» تحریم‌های سازمان ملل اشاره‌ای صریح نداشتند اما یادآور شدند که قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ (۲۶ مهر ۱۴۰۴) منقضی خواهد شد و امکان اعمال تحریم‌های بین‌المللی پس از این تاریخ وجود دارد.

در نامه تروئیکا آمده است که «تشدید تنش هسته‌ای ایران، برجام را توخالی کرده و ارزش آن را برای هدف عدم اشاعه [تسلیحات کشتارجمعی] کاهش داده است». دیپلمات‌های غربی و دیگر منابع نزدیک به سه کشور اروپایی بر این باورند که هدف از فرستادن این نامه تلاش برای افزایش فشار بر ایران در داخل شورای امنیت و خرید زمان برای یک راه‌حل دیپلماتیک قبل از انقضای امکان سازوکار «اسنپ‌بک» (بازگشت فوری) و اعمال مجدد تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران در سال آینده است.

طبق بند مرتبط با «اسنپ‌بک» اعضا نمی‌توانند در این باره از حق وتو استفاده کنند. برخی تحلیل‌گران غربی بر این باورند که نامه سه کشور اروپایی، ممکن است کوششی برای فراهم کردن بستر «بازگشت فوری» تحریم‌های بین‌المللی باشد. به گفته یکی از این تحلیل‌گران، اشاره تروئیکا به تاریخ اکتبر ۲۰۲۵، زمانی که گزینه بازگرداندن تحریم‌های سازمان ملل منقضی می‌شود، و ارتباط آن‌ها با شورای امنیت نشان می‌دهد که این سه کشور در تلاش هستند تا مبنای قانونی را برای بازگرداندن احتمالی تحریم‌های ایران در مرحله بعد فراهم کنند.

بدین‌سان اقدام سه کشور اروپایی و در پی آن واکنش‌ جمهوری اسلامی ایران به این تحرکات سبب شده تا بی‌تردید برنامه هسته‌ای به اصلی‌ترین موضوع سیاست خارجی رئیس‌جمهور آینده ایران تبدیل شود. از سوی دیگر دورنمای برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا و امکان بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، نگرانی‌ها از تشدید تنش‌ها در روابط ایران و غرب بر سر موضوع هسته‌ای را افزایش داده است.

افزون بر این به نظر می‌رسد در زهدان بحران‌پرور خاورمیانه بحرانی تازه در ابعادی وسیع‌تر از جنگ غزه در شُرفِ زاده‌شدن است. شواهد از آن حکایت دارد که رژیم صهیونیستی برای انجام حمله‌ای گسترده علیه حزب‌الله لبنان آماده می‌شود و آمریکا نیز به‌‌رغم کوشش‌های دیپلماتیک برای جلوگیری از سربرآوردن بحرانی دیگر در منطقه بر حمایت خود از رژیم صهیونیستی تأکید می‌کند.

در میانه بحران‌هایی که بدان‌ها اشارت رفت، اکنون برداشتی نوین از استراتژی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران در حال شکل‌گیری است. این برداشت گرچه می‌پذیرد هیچ نشانه‌ای از حرکت ایران به سمت استفاده نظامی از برنامه هسته‌ای وجود ندارد اما بر آن است که رهبران جمهوری اسلامی ایران در تغییری استراتژیک بر آنند تا از وضعیتِ «در آستانه هسته‌ای شدن» در مقامِ «سلاحی برای ارتقای توان بازدارندگی» خود استفاده کنند.

اریک بروئر، مدیر پیشین شورای امنیت ملی آمریکا در امور مبارزه با اشاعه تسلیحات کشتارجمعی و از تحلیل‌گران برجسته پرونده هسته‌ای ایران با انتشار مقاله‌ای در فارین‌افرز به استراتژی نوین هسته‌ای ایران و گزینه‌های پیش‌روی آمریکا و متحدان پرداخته است. در این مقاله آمده است که:  در ماه آوریل، آن‌ هنگام که جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به حمله اسرائیل به کنسولگری خود در سوریه، بیش از 300 پهپاد و موشک به خاک اسرائیل روانه کرد، جنگ جوشان خاورمیانه به چرخشی برای تبدیل به جنگ هسته‌ای نزدیک می‌شد.

این نخستین حمله مستقیم ایران به خاک اسرائیل بود، در پی این حمله، بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز از ترس احتمال حمله‌ای تلافی‌جویانه از تأسیسات هسته‌ای ایران دور شدند. آنگونه که جهان در انتظار بود، فرمانده نظامی جمهوری اسلامی ایران و مسئول دفاع از سایت‌های هسته‌ای، آشکارا هشدار داد که اگر اسرائیل به سایت‌های ایران حمله کند تهران می‌تواند دکترین هسته‌ای خود را تغییر دهد. این اظهار‌نظر تهدیدی نرم از امکان ساخت بمب هسته‌ای از سوی ایران در صورت حمله اسرائیل به سایت‌های هسته‌ای بود.

تهران دیرزمانی است که از تهدید توسعه فناوری هسته‌ای برای کاهش فشار‌های بین‌المللی بهره می‌برد؛ اما سخنان این مقام نظامی، گویای تحولی جدید و خطرآفرین در استراتژی [هسته‌ای]  جمهوری اسلامی ایران است؛ یعنی استفاده از افزایش توانمندی‌ها برای ساخت سلاح هسته‌ای در مقام یک نیروی بازدارنده. هیچ نشانه‌ای از حرکت ایران در مسیر ساخت سلاح هسته‌ای وجود ندارد. با وجود این، در سال‌های اخیر، ایران به تدریج بسیاری از توانمندی‌های کلیدی لازم برای ساخت سلاح هسته‌ای را به دست آورده و به یک کشور به اصطلاح در آستانه هسته‌ای شدن(1) تبدیل شده است. اکنون ایران می‌تواند تنها ظرف چند روز اورانیوم غنی‌شده کافی برای ساخت بمب هسته‌ای را تولید کند. ایران امید آن دارد که با برجسته‌کردن توان ساخت بمب و پاسخ به تحریکات خاص از مسیر برداشتن گام‌های نهایی برای ساخت سلاح هسته‌ای، مانع از تحریم‌های بین‌المللی و حمله به برنامه هسته‌ای خود شود.

اما این استراتژی خالی از خطر نیست؛ ایران همچنان نسبت به هزینه‌های امنیتی احتمالی توسعه سلاح‌های هسته‌ای حساس است. متوقف‌کردن ایران از تولید بمب آسان نخواهد بود، اما کاهش توانمندی‌های هسته‌ای تهران، بسیار دشوارتر است. بدین سبب لازم است واشنگتن ایران را در اولویت [سیاست خارجی] قرار دهد و از تمامی توان دیپلماتیک و اقتصادی خویش برای جلوگیری از فاجعه تبدیل ایران به یک کشور در آستانه هسته‌ای شدن دائمی و یا مسلح به سلاح هسته‌ای جلوگیری کند.

آن زمان که در سال 2023 فرانسه، آلمان و بریتانیا با این تهدید که در صورت غنی‌سازی اورانیوم تا میزان تولید سلاح و یا انتقال موشک به روسیه، باردیگر تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران را اعمال خواهند کرد؛ نخستین نشانه‌های تمایل ایران در استفاده از وضعیت در آستانه هسته‌ای شدن در مقام نیرویی بازدارنده ظاهر شد. در پاسخ به تهدید این سه کشور اروپایی عضو برجام، تهران نیز تهدید کرد که از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خارج می‌شود.

چنین اقدامی به معنای از بین رفتن مهمترین مانع قانونی پیش‌روی ایران برای تولید بمب و از بین رفتن نظارت‌های بین‌المللی بر برنامه هسته‌ای این کشور است؛ به بیانی دیگر با چنین اقدامی جهان هیچ راهی برای آگاهی از اینکه ایران در حال ساخت بمب است یا خیر نخواهد داشت. این تهدید ممکن است پیامد مطلوبی نیز داشته باشد. ایران تاکنون اورانیوم 90درصد غنی‌شده که برای تولید بمب هسته‌ای لازم است را تولید نکرده و از سوی دیگر، اروپا نیز تحریم‌های بین‌المللی را اجرا نکرده است. با لاینحل باقی‌ماندن بحران، ممکن است باردیگر تهدیدها عملی شوند.

در پی حوادث 7 اکتبر و جنگ متعاقب آن، استراتژی جمهوری اسلامی ایران در هشدار برای ساخت بمب هسته‌ای برجسته‌تر، علنی‌تر و عمومی‌تر شده است. در طول بحران غزه، ایران حملات به اسرائیل، نیروهای آمریکایی در منطقه و کشتیرانی بین‌المللی را با اتکاء به نیروهای نیابتی خود در منطقه افزایش داده است. در این بین، برنامه هسته‌ای ایران در مدیریت بحران منطقه نیز ایفای نقش کرده است، چراکه در طول این بحران، ایران سعی بر آن داشته تا با ترکیبی از ارسال سیگنال‌های فنی و کلامی و از  این طریق، افزایش اعتبار بازدارندگی وضعیت در آستانه هسته‌ای شدن، خطرات تشدید منازعه را مدیریت کند.

اینکه رهبران جمهوری اسلامی ایران، همچنان برنامه هسته‌ای را کانون توجه خود قرار داده‌اند بدان معناست که از نظرگاه آنان وضعیت در آستانه هسته‌ای شدن بیش از آنکه یک الزام باشد، یک دارایی(2) محسوب می‌شود. به‌عنوان مثال، ایران در دسامبر گذشته پیکربندی سانتریفیوژهای پیشرفته خود را به تنظیماتی بازگرداند که در اوایل سال 2023 مقادیر کمی از مواد با غنای 84 درصدی تولید کرده بود، میزانی که تا غنی‌سازی 90 درصدی لازم برای تولید بمب فاصله کمی دارد. تهران به خوبی از این واقعیت آگاه بود که بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی این تغییر را خواهند دید و گزارش خواهند کرد، این اقدام به خوبی گواه آن است که رهبران جمهوری اسلامی ایران در پی ارسال این پیام بودند که گزینه تولید اورانیوم لازم برای تولید بمب هسته‌ای همچنان روی میز است.

افزون بر این، اظهارات مقامات ایران درباره توانمندی‌های این کشور برای ساخت تسلیحات هسته‌ای و شرایطی که تحت آن ممکن است به چنین اقدامی دست زنند، فزونی یافته است. در ماه ژانویه، محمد اسلامی، رئیس برنامه هسته‌ای ایران، موضع دیرینه تهران را تکرار کرد؛ اینکه سلاح‌های کشتارجمعی «هیچ‌گاه بخشی از آموزه امنیتی و دفاعی‌[ایران] نبوده است»، اما افزود که «توان پنهان هسته‌ای ایران یعنی ظرفیت ذاتی آن برای ساخت سلاح‌های هسته‌ای، عاملی بازدارنده است».

وی در مصاحبه‌ای تلویزیونی اعلام کرد که موضوع کمبود توانمندی نیست. فکر می‌کنم به چنین بازدارندگی‌ای دست یافته‌ایم.... ما نباید دستاوردهای فعلی خود را دست‌کم بگیریم و بر این باور باشیم که هنوز به این توانمندی نرسیده‌ایم». حکومت ایران، این اظهارات رئیس سازمان انرژی اتمی را در رسانه‌های اجتماعی منتشر کرد. ماه بعد علی‌اکبر صالحی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران و یکی از اصلی‌ترین مذاکره‌کنندگان توافق هسته‌ای سال 2015 درباره اظهارات اسماعیلی توضیحاتی را ارائه کرد. صالحی در پاسخ به این پرسش که آیا ایران می‌تواند بمب هسته‌ای بسازد، پاسخ داد که ایران از «همه آستانه‌های علمی و فنی هسته‌ای عبور کرده است».

وی با بهره‌گیری از مثال تولید خودرو ادامه داد: «برای ساخت خودرو چه چیزی لازم است؟ شما به شاسی، موتور، چرخ و گیربکس نیاز دارید..... اگر از من بپرسید که آیا ما گیربکس و موتور را‌[در بخش هسته‌ای] ساخته‌ایم، پاسخ من مثبت است». در پی این اظهارات روزنامه‌های ایرانی، نمایندگان مجلس، دانشمندان هسته‌ای و سایر مقامات نیز با تکرار این سخنان حتی مدعی شدند که ایران ممکن است بمب نیز بسازد. افزون بر تهدیدهای مقام ارشد نظامی جمهوری اسلامی ایران در جریان حملات تلافی‌جویانه ایران و اسرائیل در ماه آوریل؛ کمال خرازی، مشاور سیاست خارجی رهبری، در اوایل اردیبهشت‌ماه تصریح کرد: «در صورت تهدید موجودیت ایران، چاره‌ای جز تغییر آموزه نظامی ما وجود نخواهد داشت».

خرازی چند روز بعد این تهدید را تکرار  و عباس عراقچی معاون سابق وزیر امور خارجه نیز در اواخر ماه اظهارات مشابهی را مطرح کرد. گرچه نماینده دائم ایران در سازمان ملل با تأکید بر اینکه آموزه هسته‌ای ایران هیچ تغییری نکرده، سعی در تلطیف اظهارات مقامات وزارت خارجه داشت اما همزمان وی نیز تهدید کرد در صورت حمله به تأسیسات هسته‌ای، ایران ممکن است به سازوکار قانونی دسترسی بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به این تأسیسات پایان دهد و اقدامات خود را از دید جهانیان پنهان نگه دارد.

تعیین اینکه چنین اظهاراتی یک استراتژی تعیین‌شده از بالا به پایین است یا خیر دشوار می‌‌نماید. به نظر می‌رسد با در نظرداشت توانمندی‌های کنونی، جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند تهدید ساخت سلاح هسته‌ای را عملی کند. گرچه تهران می‌تواند به سرعت مواد لازم برای ساخت بمب هسته‌ای را تولید کند اما ساخت خود بمب هسته‌ای ممکن است ماه‌ها به طول انجامد. با وجود این آنچه به وضوح می‌توان دریافت این است که رهبران جمهوری اسلامی ایران بر آنند تا از برنامه هسته‌ای به‌عنوان عاملی بازدارنده استفاده کنند.

این خطر وجود دارد که ادامه اظهارات درباره توانمندی‌های ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای به یک پیشگویی خودتحقق‌بخش(3) تبدیل شود. مقامات ایران که حامی ساخت زرادخانه هسته‌ای هستند ممکن است چنین اظهاراتی را در مقام مجرایی برای پیشبرد هدف خود و یا رسیدن به وضعیت در آستانه هسته‌ای شدن در نظر بگیرند.

فقرات فوق به خوبی گواهی بر تکوین آگاهی نوینی از استرتژی هسته‌ای ایران در بین تحلیل‌گران و مقامات آمریکایی است. این نظرگاه بر لزوم انجام هر کوششی برای جلوگیری از تبدیل ایران به یک کشور در آستانه هسته‌ای شدن تأکید شده است. بروئر خود بر آن است که به‌رغم تشدید تنش‌ها در عرصه برنامه هسته‌ای، همچنان امکان یافتن مسیری دیپلماتیک برای حل این بحران وجود دارد. به باور بروئر، همزمان که ایالات متحده آمریکا و متحدانش در جست‌وجوی راه‌حلی دیپلماتیک برای چالش هسته‌ای ایران هستند، باید تهدیدات این کشور را مدیریت و از عبور ایران و رسیدن به وضعیت در آستانه هسته‌ای شدن جلوگیری کنند.

هنوز امکان مصالحه وجود دارد؛ چراکه ایالات متحده آمریکا و متحدان باید باور داشته باشند که در صورت رعایت خطوط قرمز ایران، این کشور از ساخت سلاح هسته‌ای خودداری خواهد کرد. به نظر می‌رسد افزون بر تهدید حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای، فعال شدن مکانیسم ماشه، اعمال قطعنامه‌‌های شورای امنیت سازمان ملل و بازگشت تحریم‌هایی که براساس توافق سال 2015 کنار گذاشته شده‌اند خطوط قرمز ایران هستند.

با وجود این، هرچه جمهوری اسلامی ایران بیشتر مانع نظارت‌های بین‌المللی شود و هرچه احتمال حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای این کشور براساس فرضیات اشتباه بیشتر شود، تضمین رعایت خطوط قرمز نیز دشوارتر می‌شود.  اگر تهران می‌خواهد از وقوع چنین احتمالاتی جلوگیری کند، اعطای دسترسی بیشتر به بازرسان بین‌المللی می‌تواند به ارائه این اطمینان کمک کند؛ نکته‌ای که کشورهای فرانسه، آلمان، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا باید ایران را برای پذیرش آن ترغیب کنند.

بدین‌سان از نظرگاه این تحلیل‌گر برجسته آمریکایی، تضمین عدم بازگشت تحریم‌های بین‌المللی و رفع تهدید حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران می‌تواند مبنایی برای مذاکره و یافتن راه‌حلی دیپلماتیک باشد. این نظرگاه به خوبی نشان می‌دهد که تداوم تنش‌های کنونی در روابط ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، تداول بحران در خاورمیانه و همچنین افزایش فشارهای داخلی بر رئیس‌جمهور آتی آمریکا برای مقابله با برنامه هسته‌ای ایران می‌تواند بستری برای تشدید تنش‌ها در روابط ایران و غرب فراهم کند.

این برداشت بر آن است که به‌‌رغم فقدان نشانه‌هایی از حرکت جمهوری اسلامی ایران به ساخت تولید سلاح هسته‌ای، رهبران ایران بر آنند تا از وضعیت در آستانه هسته‌ای شدن در مقام یک نیروی بازدارنده در برابر تهدیدات اقتصادی و نظامی استفاده کنند؛ امری که آمریکا و متحدان این کشور باید برای جلوگیری از وقوع آن از تمامی ابزار دیپلماتیک، اقتصادی و حتی نظامی استفاده کنند. چنین برداشتی احتمال تشدید تنش هسته‌ای ایران و غرب را افزایش خواهد داد؛ چراکه براساس آن حتی در فقدان شواهدی در تأیید نظامی‌شدن برنامه هسته‌ای ایران، صرف تولید اورانیوم غنی‌شده 90 درصدی به معنای کوشش ایرران برای تبدیل‌شدن به یک کشور در آستانه هسته‌ای شدن تفسیر خواهد شد. براساس این رویکرد نه کوشش برای تولید سلاح هسته‌ای بلکه تنها ادراک رهبران ایران برای بهره‌مندی از موقعیت در آستانه هسته‌ای شدن می‌تواند به اهرم فشار قدرتمندی برای رفع تحریم‌ها و تهدیدات تبدیل شود.

نتیجه‌گیری: برنامه هسته‌ای و چگونگی یافتن راه‌حلی دیپلماتیک برای پایان دادن به این بحران، اصلی‌ترین چالش سیاست خارجی رئیس‌جمهور آینده ایران خواهد بود. آنگونه که از تأمل در سیر حوادث و مسیر تحولات سیاسی در آمریکا، منطقه و نظام بین‌الملل می‌توان دریافت، به نظر می‌رسد امکان تشدید تنش‌ها بر سر برنامه هسته‌ای در ماه‌های پس از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران و آمریکا چندان دور از ذهن نیست. می‌توان به طرح این نظر خطر کرد که رئیس‌جمهور آینده ایران باید برای رویارویی با افزایش تنش‌ها بر سر برنامه هسته‌ای آماده شود، بخش قابل توجهی از توان دیپلماتیک منتخب ریاست‌جمهوری ایران برای یافتن مسیری در جهت حل این بحران صرف خواهد شد.

افزون بر این، در‌هم‌آمیختگی پرونده هسته‌ای با موضوعاتی همچون بحران غزه، امکان حمله نظامی رژیم صهیونیستی به حزب‌الله لبنان و همچنین تداول جنگ اوکراین، بر پیچیدگی و دشواری سیاست خارجی ایران خواهد افزود. چنین دشواری‌هایی را با امکان انتخاب دونالد ترامپ و بازگشت وی به کاخ سفید در نظر بگیرید. بی‌تردید بازگشت ترامپ به قدرت، جبهه نیروهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی مخالف جمهوری اسلامی ایران را به شدت تقویت خواهد کرد. با روی کارآمدن ترامپ می‌توان انتظار داشت که حتی کشورهایی همانند روسیه و چین نیز با سیاست‌های غرب علیه برنامه هسته‌ای ایران همراهی بیشتری نشان دهند. بدین‌سان، رئیس‌جمهور آتی ایران باید برای رویارویی با این دشواری‌ها آماده شود.

به نظر می‌رسد در آمریکا نیز زمان استراتژی «نه بحران و نه توافق» به سر آمده است و رئیس‌جمهور آینده این کشور چه جو بایدن دموکرات و چه دونالد ترامپ جمهوری‌خواه سیاست‌های سختگیرانه‌تری را برای حل پرونده هسته‌ای ایران در پیش خواهند گرفت. آگاهی از این واقعیت و آمادگی برای رویارویی با بحران‌های فزاینده در عرصه سیاست خارجی از مهمترین رسالت‌های رئیس‌جمهور بعدی ایران خواهد بود. ناگفته پیداست که موفقیت در این عرصه دشوار نیازمند کاردیدگانی روزگار گذرانیده و کارآزمودگانی فهیم است، چراکه عرصه سیاست خارجی محلی برای آزمون نظریه‌های خام‌اندیشانه نیست.

سخن از منافع ملی و حیاتی یک کشور است که هرگونه خیال‌اندیشی در آن می‌تواند به زیان‌هایی جبران‌ناپذیر منتهی شود. شوربختانه سیر تحولات در منطقه و نظام بین‌الملل عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را به محلی پرتلاطم و چالش‌افکن بدل کرده است. گذر از این دوران پرآشوب نیازمند آن است که سامان امور بر پایه ادراکی عقلانی از سرشت حقیقی تحولات بنیان نهاد شود، بی‌تردید تنها با اتکاء به نیروی خرد می‌توان از این تنگنای پرزحمت عبور کرد.

رئیس‌جمهور آینده ایران باید به خوبی از این واقعیت آگاه باشد که امکان احیای برجام آنگونه که در سال 2015 انجام شد، اکنون تا حد زیادی ناممکن است. گرچه ممکن است هر یک از رؤسای‌جمهور آمریکا برای از سرگیری مذاکرات، برجام را در مقام بنیانی برای آغاز گفت‌وگوها در نظر بگیرند اما هم پیشرفت‌های فنی برنامه هسته‌ای و به‌دنبال آن تغییر ادراک رهبران آمریکایی از اهداف استراتژی هسته‌ای ایران و هم سیر تحول حوادث در منطقه و نظام بین‌الملل، امکان احیای کامل برجام را ناممکن ساخته است.

هرگونه کوشش دیپلماتیکی برای رفع تحریم‌های هسته‌ای و حل چالش در این عرصه نیازمند آگاهی از این واقعیت است که گفت‌وگوها برای پرداختن به برنامه هسته‌ای ایران با درک شرایط جدید انجام خواهند شد. با در نظر داشت این شرایط می‌توان ادعا کرد که اکنون رئیس‌جمهور ایران برای انجام توافق در مقایسه با سال 2015 شرایط دشوارتری را پیش‌رو خواهد داشت. افزون بر طرح خواسته‌های جدید، کشورهای مذاکره‌کننده برای تحمیل فشارهای اقتصادی، سیاسی و حتی تهدید نظامی کوشش بیشتری انجام خواهند داد.

پی‌نوشت:

1- threshold state

2- asset

3- self-fulfilling prophecy

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار