شهروند کاملا معمولی
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
معلولان در رسانهها چگونه به تصویر کشیده میشوند و این تصاویر چه کاستیهایی دارند؟
«جوکر» از آغاز پخش بیحاشیه نبود، اما حاشیه آخر آن و صحنههای مربوط به نمایش معلولیت، موجی موثر از آب درآمد که تهیهکنندگان آن را به این نتیجه رسانید که عاقلانهتر آن است که در برابر منتقدان، سپر بیندازند و خود صحنههایی را که بهزعم انجمنهای حمایت از معلولان، توهینآمیز بودند، حذف کنند. با این همه، این نخستین باری نیست که معلولان از بازنمایی خود در رسانهها گلایه دارند. در این شماره درباره تصویرسازیهای رایج از معلولان در جامعه و رسانهها خواهیم نوشت و به دنبال پاسخ دادن به این پرسش هستیم که آیا این کلیشهها درباره معلولان، راهی به حقیقت وجود آنان دارند؟
معلولیت چیست؟
تعاریف رایج، معلولیت را اختلالات درازمدت جسمی، ذهنی، فکری یا حسی میداند که ممکن است مانع مشارکت کامل و موثر فرد در جامعه بر مبنای برابر با دیگران شود. طبق همین تعریف، فرد دارای معلولیت کسی است که بخشی از تواناییهای فیزیکی، جسمی، اجتماعی، حرفهای، ذهنی و روانی خود را از دست داده یا اصلا بهدست نیاورده است. تخمین سازمانهای بینالمللی حکایت از آن دارد که نزدیک به یک میلیارد نفر در جهان به ناتوانی متوسط یا شدید دچار هستند که 80درصد آنها در کشورهای در حال توسعه و در سن اشتغال بهسر میبرند. در ایران نیز تخمین زده میشود که بیش از 12میلیون فرد دارای معلولیت در انواع مختلف آن زندگی میکنند.
معلولان و رسانهها
رسانهها نقش مهمی در ذهنیت دادن به افراد دارند و برای همین روزی نیست که عدهای به نوع بازنمایی خود در رسانهها معترض نباشند. افراد دارای معلولیت ازجمله همین گروهها هستند که بارها نسبت به تصویری که از فرد معلول در رسانهها بهخصوص صداوسیما انعکاس پیدا میکند، گلایه دارند. در این میان، برنامههای پرطرفدار بیشتر زیر ذرهبین قرار میگیرند و احسان علیخانی بهعنوان یکی از برندهای یک دهه اخیر تلویزیون ایران، بارها آماج این نقد قرار گرفته است که در «ماه عسل»، «عصر جدید» و حالا «جوکر»، به حساسیتهای جامعه معلولان بیتوجه است. با این همه میدانیم که قاعدتا ماجرا فراتر از یک برنامه خاص است و آنچه در رسانهها بیان میشود، عموما بازتاب آن چیزی است که در جامعه میگذرد. در ادامه به سه روایت عمده که در جامعه نسبت به معلولیت وجود دارد میپردازیم.
معلولیت معلول معصیت
نخستین و قدیمیترین تصویر متاثر از نگرش سنتی، معلولیت را کیفر و کفاره فرد معصیتکاری میداند که گویی چون خودش یا والدینش، دچار گناهی بزرگ شدهاند، به این ناتوانی دچار شده است. در این برداشت که گاه خود را برداشتی مذهبی نیز جا میزند، دنیا دار مکافات است و معلولان همان گناهکارانی هستند که بهجای عقوبت اخروی، در همین دنیا مجازاتشان را تحمل میکنند. این نگرش بدبینانه به معلولان نتایجی تحقیرآمیز نیز در پی دارد زیرا اگر به زبان سینمایی سخن بگوییم، همه معلولان بدمنهای داستان هستند. این به خصوص در برخی سریالهای معروف تلویزیون ایران دیده میشود؛ از زیور «آوای باران» تا انیس «ستایش» و فرزانه «کیمیا». چنین بازنمایی فرودستانهای، معلولان را چونان انسانهای ناقص و درجه دو تصویر میکند و آنان را در حاشیه حیات بشری جای میدهد؛ گویی آنها صرفا هستند تا آینه عبرتی برای دیگر انسانها باشند. این تصویر با گسترش اندیشههای مدرن و افزایش حساسیتهای اخلاقی، اینک کمتر آشکارا بیان میشود، اما همچنان یکی از باورهای رایج در جوامع سنتی است.
معلولیت سنجه انسانیت
تصویر پیشین، آشکارا ظالمانه، غیرمنطقی و غیراخلاقی بود و برای همین مورد نقد جدی قرار گرفت. یکی از نقدهایی که به این نگرش شد، معلولان را نه شایسته تحقیر بلکه نیازمند توجه ویژه دانست. در این نگاه که اتفاقا باز هم رسانهها در رواج آن نقشی ویژه داشتند، معلولان افرادی تصویر میشوند که گویی معلولیت آنها، اجحافی در حقشان بوده بنابراین لازم است با تبعیض مثبت نسبت به آنها، محرومیتهایی را که متحمل شدهاند، جبران کرد. اینجا نیز باز برخی از افراد مذهبی، معلولیت را آزمونی الهی برای خودشان و دیگران میدانند اما معتقدند همدردی و محبت به معلولان، لازمه موفقیت در این آزمون الهی است. در این برداشت حتی افراد کمتر مذهبی نیز برخورد با معلولان را معیاری برای تشخیص میزان انسانیتشان میدانند. با وجود اهمیت این نگاه مهرورزانه در رفع سوءظن از افراد دارای معلولیت، ایراد این بازنمایی جدید بهخصوص از نظر جامعه معلولان این بود که جنبهای شخصی پیدا میکرد و در غالب موارد به ترحم میانجامید. در این وضعیت، بسیاری از مردم توجهی به خواستههای واقعی فرد دارای معلولیت مانند اشتغال و تحصیل ندارد. حتی گاه معلولان صدقهبگیرانی تلقی میشوند که فرد صدقهدهنده گویی آرامش روانی خود را با کمک به آنها تضمین میکند، درحالیکه عزت نفس فرد معلول را نادیده میگیرد.
معلولیت موجد موفقیت
تصویر عمومی از فرد معلول، فرد ناتوانی است که غالب اوقات نیازمند کمک دیگران است. طبق این تصویر، امکان موفقیت چنین فردی در حوزه عمومی یا حتی خودشکوفایی فردی برای او، امری تقریبا محال تلقی میشود. در تضاد با چنین نگرشی، در دهههای اخیر، در جهان و ایران باوری رونق گرفته است که با تمرکز بر موفقیتهای افراد دارای معلولیت، این تصور را دامن میزند که معلولیت نهتنها محدودیت نیست، بلکه افراد معلول از ذهنی زیباتر، قلبی روشنتر، روحی پاکتر، قدرتهایی خارقالعاده و پشتکاری ستایشبرانگیز برخوردارند. در این نگرش که میتوان آن را به طور خلاصه قهرمانسازی از معلولان نامید، بر زندگی استثنایی شخصیتهایی چون هلن کلر، استیون هاوکینگ، جان نش، فریدا کالو، نیک آچیچ و... انگشت تاکید گذاشته میشود و آنان الگوهایی معرفی میشوند که معلولان باید از آنها سرمشق بگیرند. همچنین این الگوها به جامعه نشان میدهند که در شناخت توان افراد معلول دچار خطای شدید محاسباتی است. حالت افراطی تاکید بر الگوهای قهرمانانه، یادآور این سخن سارتر است که اگر یک فلج مادرزاد قهرمان دو المپیک نشود فقط و فقط خودش مقصر است. با وجود نیت خیر پشت این تلقی جدید، همین اسطورهسازیها اتفاقا پاشنه آشیل این نگرش است زیرا بسیاری از صاحبنظران نتیجه آن را ایجاد حس تحقیر در میان معلولان معمولیای میدانند که اکثریت این افراد را نیز شامل میشوند. بزرگنمایی معدود معلولان موفق، به آنان این پیام را مخابره میکند که آنان نهتنها انسان کامل نیستند، بلکه در میان معلولان نیز در رده ناموفقها دستهبندی میشوند. در این برداشت، محدودیت تنها در ذهن ماست و آنان که به موفقیت نمیرسند، بهانهجوهایی هستند که نمیخواهند باور کنند «جهان ماشین اثبات باورهای ماست.»
چه باید کرد؟
نگرشهای نوین، معلولیت را ناتوانی نمیدانند، بلکه آن را «محدودیت در دسترسی» تلقی میکنند. طبق این نگرشها، فرد معلول نیز انسانی مانند دیگر انسانها، منتها با توانی متفاوت است. از همین منظر، مفهوم «جامعه معلول» به معنای جامعهای است که در فراهم کردن دسترسپذیری فرد معلول ضعف دارد و در واقع با فراهم نکردن شرایط و امکانات محیطی لازم، درجه معلولیت افراد را بالا میبرد. این سخن به این معناست که حد معلولیت، کاهشپذیر است بهشرطیکه امکانات محیطی لازم برای اشتغال، تحصیل و زندگی ایمن افراد معلول در جوامع لحاظ شود. واکنشها در برابر «جوکر» نشان میدهد که اینک جامعه ایرانی از نظر ذهنی آمادگی بیشتری برای مقابله با روایتهای تبعیضآمیز نسبت به معلولان پیدا کرده است. گام بعدی اما اجرای قوانین حمایت از معلولان و فراهم کردن محیطی مطلوب است که در آن فرد دارای معلولیت، خود را عضوی برابر در جامعه ببیند و زیستی واقعی فارغ از قضاوتهای نادرست پیشه کند. معلولان نه مجرماند، نه نیازی به ترحم دارند و نه قرار است قهرمان و قدیس باشند. آنان تنها میخواهند تفاوتشان بهرسمیت شناخته شود و به آنان به چشم غریبه نگاه نشود؛ شهروندانی معمولی و محترم، اما اندکی متفاوت.