| کد مطلب: ۳۰۱۴۷

خشونت پنــهان در نظـام آموزشی/بررسی جامعه‌شناختی و روان‌شناختی مصادیق خشونت در ساختار مدارس

طبق آمارهای سازمان جهانی بهداشت، سالیانه ۷۰۰ هزار نفر در جهان خودکشی می‌‏کنند؛ یعنی در هر ۴۰ ثانیه، یک نفر تصمیم می‏‌گیرد به‌شکل خودخواسته جانش را از دست بدهد. در ایران آمار موثقی در این زمینه وجود ندارد اما طبق گزارش‌‏های پراکنده‏‌ای که در رسانه‌‏ها منتشر می‏‌شود، به نظر می‌‏رسد آمار خودکشی در ایران در سال‌‏های گذشته روندی افزایشی داشته است؛ این اعتقاد گروهی از متخصصان این حوزه است.

خشونت پنــهان در نظـام آموزشی/بررسی جامعه‌شناختی و روان‌شناختی  مصادیق خشونت در ساختار مدارس

آبان‌ماه که خبرخودکشی دو دختر نوجوان، در یک بازه زمانی کوتاه منتشر شد، دوباره آن خبرها و گفته‌های قدیمی درباره ماجرای اجبارها و شرایط نظام آموزشی در ایران به میان آمد؛ آن هم در شرایطی که تعداد و علت خودکشی‌ها در ایران در دسترس نیست و فضای تحلیل آن مبهم است.  هم‌میهن آبان‌ماه امسال گزارشی درباره خودکشی دانش‌آموزان از ابتدای امسال منتشر کرد که طبق آن، از اول فروردین‌ماه 1403 تا 22 آبان‌ماه این سال، دست‌کم 16 دانش‌آموز اقدام به خودکشی کردند که سه نفر از آنها با مداخله ماموران مراکز یا سازمان‌های مداخله‌گر نجات پیدا کردند و 13 نفر فوت کردند.

درمجموع درباره تعداد خودکشی کودکان و دانش‌آموزان در ایران، آمار رسمی‌ وجود ندارد اما سال 1399، انجمن دفاع از حقوق کودک نتایج پژوهشی را منتشر کرد که براساس بررسی‌های این ‌انجمن، بیش از ۲۵۰ کودک طی سال‌های ۹۰ تا ۹۹ خودکشی کرده بودند؛ آماری که به گفته این انجمن، تنها مربوط به خودکشی‌هایی است که رسانه‌ای شده است.

سازمان بهداشت جهانی می‌گوید که دومین عامل مرگ‌ومیر از 15 تا 29 سال، خودکشی است اما در مورد ایران آمارهای رسمی در این مورد وجود ندارد. گروه مطالعات زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران به‌تازگی نشستی درباره خشونت علیه زنان، عادی‌سازی و تشویق رفتارهای خشن در مدارس و خودکشی از منظری روانکاوانه در موسسه فرهنگی «شک» برگزار کرد و ابعادی از خشونت در مدارس و خودکشی نوجوانان را بررسی کرد.

شهلا اعزازی copy

شهلا اعزازی، جامعه‌شناس، به‌عنوان سخنران اول، از تعریف خشونت، انواع آن و چگونگی بروز آن در نهادهای رسمی مانند آموزش‌وپرورش گفت. به گفته او، هر رفتار خشن وابسته به جنسیت که موجب آزار جنسی، جسمی یا روانی زنان می‌شود، یکی از تعاریف متداول خشونت است: «ما هر هفته با نوعی قتل فجیع از طرف افراد مختلف روبه‌رو هستیم و می‌شنویم دختری، خواهری یا یکی از زنان خانواده کشته می‌شود.» 

اعزازی توضیح داد که خشونت انواع مختلفی دارد؛ فیزیکی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و جنسی: «خشونت همیشه از جانب فرد مقتدر می‌آید. خشونت نسبت به زنان و دختران فقط در خانواده و خیابان نیست، بلکه در نهادهای اجتماعی هم دیده می‌شود. وقتی نهادهایی مانند مدرسه را بررسی می‌کنیم، یک نهاد سرتاپا خشن است و از ابتدا با خشونت اعمال رفتار می‌کند. راهکارهای متداول در دنیا تغییر قانون، مجرم دانستن فرد مجرم و حمایت از قربانی، محافظت از قربانی از طریق ایجاد خانه‌های امن، دگرگونی در نگرش‌ها و باورها و آگاهی رساندن به افراد است. هیچ‌کدام از این راهکارها در ایران مورد استفاده قرار نگرفته است و حتی برعکس آن هم عمل می‌شود و مردم به خشونت و ارائه رفتارهای خشن تشویق می‌شوند.»

از نگاه او، خشونت در بسیاری از مواقع به‌عنوان رفتارهای فردی در نظر گرفته می‌شود اما وقتی دیدگاه‌های فمینیستی متداول شد، این موضوع هم مطرح شد که خشونت فقط به اعمالی گفته نمی‌شود که بین دو فرد صورت بگیرد، بلکه حتی خشونت خانگی را هم باید در رابطه با ساختار جامعه در نظر گرفت؛ وقتی این ساختار با تمام ویژگی‌های خود این امکان را می‌دهد که مردی همسرش را کتک بزند، باید سوال را به این شکل مطرح کرد: آیا خشونت خانگی، رفتار خشن یک مرد نسبت به یک زن است یا خشونت گروهی از مردان نسبت به گروهی از زنان است؟

اعزازی اعتقاد داشت که وقتی بحث ساختار ـ به‌خصوص در ایران ـ مطرح می‌شود، نگاه ما به قوانین است: «قوانین خانواده خشن است، مرد رئیس خانواده است و همه‌ی حقوق را دارد. در عین حال نباید فراموش کرد که در داخل ساختارهای جامعه، نهادها هم وجود دارند و وقتی از خشونت صحبت می‌کنیم، باید از دو نوع آن یاد کنیم؛ اول، خشونت آشکار است که مجرم مشخص است و صدمات قربانی قابل پیگیری است. دوم، خشونت پنهان است که مجرم دیده نمی‌شود، مانند قانون یا محیط کار که قواعدی دارند که طبق آنها برخی افراد ضعیف، از دسترسی به امکانات دور نگه داشته می‌شوند.

نهادهای ما هم یکی از نقاطی‌اند که خشونت پنهان در آنها دیده می‌شود؛ آموزش‌وپرورش، بهداشت، اوقات فراغت و موارد دیگر. در دنیا تلاش بر این است که وقتی کودک وارد مدرسه می‌شود از او موجودی مستقل، آگاه، متفکر و سوال‌کننده ساخته شود. اما مدارس ما فرد را از سوال کردن و آگاه شدن منع می‌کنند و این شرایط روزبه‌روز بدتر می‌شود. حتی نمرات دانش‌آموزان ما در آزمون‌های جهانی هم در حال کاهش یافتن است. کار عمده این نهادها این است که دانش‌آموزان را از کنشگر فاعل بودن، به‌صورت منفعل دربیاورند. این رویه هم برای دانش‌آموزان دختر، هم پسر صدق می‌کند. ساختار مدارس ما خشن است اما برای دختران این خشونت ابعاد وسیع‌تری پیدا می‌کند.»

این جامعه‌شناس مصادیق خشونت در ساختار مدارس به‌خصوص مدارس دخترانه را هم در مضمون کتاب‌های درسی و هم تاکید بر نوع خاصی از پوشش و حجاب معرفی کرد: «کار مدارس در مورد دختران ما، رام‌کردن بدن‌های ناآرام است. دختر کوچکی که وارد مدرسه می‌شود هنوز می‌خواهد انواع تحرکات جوانی و نوجوانی خود را داشته باشد و مدرسه می‌خواهد این بدن‌ها را آرام کند و همه آنها را به یک شکل بسازد؛ بدنی که فرد باید خودش نسبت به آن حق انتخاب داشته باشد. این موارد در آیین‌نامه‌ها هم آمده و به همین دلیل است که می‌گوییم مدارس خشن‌اند.

از ابتدا قواعدی گذاشته‌اند که از رشد و شکوفایی فرد جلوگیری می‌کند. در همین نهاد خشن، مدیران، ناظم‌ها و معلمان برای انضباط و بهنجار کردن افراد نابهنجار، دست به تنبیه می‌زنند. آنها انضباطی را برای بهنجار کردن دختران به کار می‌برند تا همه مثل هم باشند. گاهی هم مواردی از تنبیه رخ می‌دهد مانند تنبیه بدنی که بیشتر برای پسران کوچک رواج دارد. هنوز این مسئله در ایران زیاد است و با وجود این، نشنیده‌ایم با کسانی که تنبیه بدنی انجام داده‌اند، برخورد شود. برای دختران کوچک هم بیشتر تنبیه یا خشونت‌های روانی به کار می‌برند.»

فریاد کمک 

دوسال پیش محمد علی‌محمدی، جامعه‌شناس و عضو کرسی یونسکو در سلامت اجتماعی و توسعه اعلام کرد که خودکشی در ایران پدیده رو به رشدی دانسته شده است و می‌گویند در هر ۱۰۰ هزار نفر، ۶ نفر در این امر موفق می‌شوند. ایران در میان کشورهای اسلامی در جایگاه سوم است و در جهان جایگاه پنجاه‌وهشتم را دارد. ۱۲۵ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر اقدام به خودکشی می‌کنند که از این بین ۶ نفر موفق می‌شوند.

همچنین روزانه ۱۳ نفر اقدام به خودکشی می‌کنند و از سال ۹۹ این ۱۳ نفر تبدیل به ۱۵ نفر شده است. گفته‌های محمدی نشان می‌داد که میانگین خودکشی در ایران ۶ است و میانگین جهانی 5/2 است. طبق آمار پزشکی قانونی، جوانان قربانیان اصلی خودکشی‌اند و بیشتر خودکشی‌ها در بین افراد ۱۵ تا ۳۵ ساله رخ می‌دهد. همچنین ۵۴ درصد خودکشی‌های منجر به مرگ در میان جوانان زیر ۳۰ سال رخ داده است. با این حال همچنان تفکیک آماری دقیقی وجود ندارد.

اعزازی در بخشی از گفته‌های خود، از ماجرای خودکشی آرزو خاوری، دانش‌آموز 16 ساله‌ای گفت که آبان‌ماه امسال دست به خودکشی زد و جان خود را از دست داد. ۱۳ آبان‌ماه خبر خودکشی او که خود را از طبقه ششم خانه‌ای در تهران به پایین انداخته بود، در رسانه‌ها منتشر شد و موجی از واکنش‌ها را برانگیخت. پدر آرزو به رسانه‌ها اعلام کرده بود که همان روز، از مدرسه با او تماس گرفته و از پوشیدن شلوار لی توسط دخترش به‌جای شلوار فرم مدرسه خبر داده بودند. بعدازظهر همان روز، مدیر مدرسه دوباره تماس گرفته و اطلاع داده بود که آرزو بدون هماهنگی از مدرسه خارج شده است اما کمی بعد، پدر با خبر دلخراش مرگ دخترش مواجه شد که در بیمارستان هفتم تیر جان سپرده بود.

حالا اعزازی می‌گوید، دختری نوجوان مانند آرزو به‌دلیل استفاده از لاک، شلوار جین، رقصیدن و چیزهایی نظیر آن که یک بدن نوجوان می‌خواست انجام دهد، آنچنان مورد توهین و تحقیر قرار گرفت که بعد از بازگشت به خانه، خودکشی کرد: «یکی از تئوری‌های قدیمی خودکشی این است که این کار نوعی فریاد کمک است، آن هم بابت شرایطی که ممکن است اولیای مدرسه ایجاد کرده باشند. این نوعی خشونت نسبت به دانش‌آموزان است. خشونت نهادینه‌شده در جامعه ما زیاد دیده می‌شود. با این حال دادستانی اعلام می‌کند که رفتار مدیر هیچ تاثیری در خودکشی آن دختر نداشته است. کار جدیدی که اتفاق افتاده، انگ‌زنی است که به‌علت مشکلات خانوادگی و شخصی دست به خودکشی زده است.

هنوز مشخص نیست که دادستانی چطور می‌تواند مشکلات روانی یک دختر نوجوان را تایید کند؟ برای مدیر هیچ مجازاتی در نظر گرفته نشد، آنها اصلاً آنها تنبیه نمی‌شوند. شاید به عبارتی بتوان گفت که تشویق هم می‌شوند. در همین روند است که کارگزاران یک نهاد سراپا خشن به اعمال خشونت دست می‌زنند اما دیده نمی‌شود. نمونه‌های بسیار زیادی داریم که دختران و پسران در مدرسه دچار مشکل می‌شوند اما مجرم پیدا نمی‌شود.

نمونه آن، مسموم‌سازی مدارس بود که متوجه نشدیم مسئول آن چه کسی بود. مدیرانی که در اعتراضات سال 1401 از دانش‌آموزان خود حمایت کردند، مقصر شناخته شدند اما مدیرانی که دختران را تحویل دادند یا از آنها فیلم گرفتند، تشویق شدند. البته می‌توانیم در بهداشت و سایر موارد هم این خشونت‌ها را پیدا کنیم.»

او معتقد بود که تشویق به رفتار خشن در جامعه ازطریق مجازات ناچیز برای همسرکشی و دخترکشی و خواهرکشی، آزاد شدن فردی که تعداد زیادی شکایت بابت تجاوز داشت، اسیدپاشی‌ها و ده‌ها مورد دیگر است که این ساختار را با نهادها و کارگزاران این نهادها رواج می‌دهند و فرد خشن را مورد تشویق قرار می‌دهند: «گفته می‌شود نقطه خطرناک‌ در همه زمان‌ها و مکان‌ها برای یک زن، خانه است.

من می‌خواهم این نکته را هم اضافه کنم که برای دختران نوجوان که ساعاتی طولانی را در مدارس می‌گذرانند و تحت فشار شدید بهنجارسازی و رام‌کردن بدن‌های ناآرام قرار دارند، یکی از اماکن خطرناک که آنها را به سوی خودکشی یا رفتارهای نابهنجار دیگر سوق می‌دهد، مدارس است و باید نگاه‌مان بیشتر متوجه خشونت مدارس درقبال دختران نوجوان باشد.»

ریشه‌های خشونت؛ درون‌روانی یا اجتماعی؟

طبق آمارهای سازمان جهانی بهداشت، سالیانه 700 هزار نفر در جهان خودکشی می‌کنند؛ یعنی در هر 40 ثانیه، یک نفر تصمیم می‌گیرد به‌شکل خودخواسته جانش را از دست بدهد. در ایران آمار موثقی در این زمینه وجود ندارد اما طبق گزارش‌های پراکنده‌ای که در رسانه‌ها منتشر می‌شود، به نظر می‌رسد آمار خودکشی در ایران در سال‌های گذشته روندی افزایشی داشته است؛ این اعتقاد گروهی از متخصصان این حوزه است که می‌گویند اگرچه این روند پرشتاب نیست اما علامت هشدار است و نشان می‌دهد که باید بیشتر به آن پرداخته شود.

گزارش‌هایی که درباره خودکشی‌ها مطرح می‌شود، صرفاً مواردی است که فرد جان خود را از دست داده است، اما طبق آمارهای جهانی 20 برابر خودکشی‌های منجر به فوت، اقدام به این کار صورت می‌گیرد. فرشته ذاکر، روانشناس، در این نشست، خودکشی را از منظری روانکاوانه و با نگاهی به دیدگاه‌های مطرح‌شده درباره خودکشی در حوزه روانکاوی بررسی کرد: «فروید معتقد است که در انسان‌ها دو رانه قدرتمند زندگی و مرگ وجود دارد؛ وقتی رانه زندگی در انسان غالب است، احساسات غالب معطوف به عشق، صمیمیت و عاطفه است اما در زمان غلبه رانه مرگ، احساسات مرتبط با پرخاش و نفرت در فرد غالب می‌شود.»

او از دیدگاه ملانی کلاین، روانشناس برجسته بریتانیایی، گفت که طبق آن خودکشی به انگیزه ناهُشیار فرد و مواردی از احساس گناه برمی‌گردد که در روابط موضوعی اولیه وجود دارد؛ روابط با مهم‌ترین افراد زندگی در دوران کودکی که غالباً با مادر و پدر است. اینجا کودک مواردی از احساس گناه را تجربه می‌کند که نمی‌تواند حل و فصل کند و بعداً مکانیسم‌های خودتنبیه‌گری را در کودک رشد می‌دهد و می‌تواند اگر شدید باشد منجر به خودکشی شود.

کرنبرگ هم می‌گوید: «اختلالات شخصیتی باعث خودکشی می‌شود؛ مواردی مانند اختلالات مرزی که بیشتر افراد را در معرض خطر خودکشی قرار می‌دهند. از نگاهی دیگر هم، تعارض حل نشده بین‌فردی باعث خودکشی می‌شوند که ریشه در نظریه کلاین دارد؛ یعنی تعارضات حل‌نشده، اضطراب شدیدی به فرد وارد می‌کند و فرد برای خلاصی از آن، اقدام به خودکشی می‌کند. درنهایت کسی اقدام به خودکشی می‌کند که احساس ارزشمندی‌اش نسبت به خود، به صفر رسیده است. کسی که دیگر جایی را پیدا نمی‌کند که احترامی برای خود قائل شود و عزت نفسی برایش باقی نمانده است. آیا همه این موارد به اختلالات، اضطراب و... برمی‌گردد؟ پاسخ آن منفی است.»

ذاکر توضیح داد گاهی افراد برای رهایی از درد و تلاش مداوم برای وصل شدن به زندگی، اقدام به خودکشی می‌کنند و برخی از عوامل تلاش مداوم برای رهایی از درد، درون‌روانی است. از نگاه روانکاوی، سابقه اختلالات روانی و شدت آنها، اضطراب‌های شدید حل‌نشده، فقدان هدفمندی در زندگی، احساس گیرافتادن و حل نشدن در یک شرایط نامساعد، ناامیدی و انزوا، خشم غیرقابل کنترل، از عوامل خطر اقدام به خودکشی است.

عوامل محیطی و بیرونی مانند؛ اختلال اضطراب پس از سانحه، تجربه تروما، خانواده آشفته، وجود سابقه اقدام به خودکشی منجر به فوت در خانواده، شرایط اقتصادی نامساعد و تغییر مکرر وضعیت زندگی مانند مهاجرت و ترنسکشوالیتی هم از عوامل خطر خودکشی در نظر گرفته می‌شود، با این حال میزان خطر برای همه افراد یکسان نیست. 

ذاکر اضافه کرد برخلاف تصور عامه که فکر می‌کنند همه کسانی که خودکشی می‌کنند افسردگی دارند، برخی از آنها در اوج موفقیت دست به خودکشی می‌زنند و با برنامه اقدام به این کار می‌کنند: «انگ اجتماعی به افرادی که افکار خودکشی دارند، باعث می‌شود آنها مورد ظلم قرار بگیرند که بخشی از آن به واکنش اولیه ما برمی‌گردد.

دلزدگی و عصبانیت ما از فردی که تصمیم خود را گرفته، باعث می‌شود انگ‌های زیادی به او زده شود و درنهایت فرد احساس طردشدگی بیشتری پیدا می‌کند و دیدگاه کلی جامعه هم به این سمت می‌رود که امکانات چندانی هم در اختیار آنها قرار نمی‌گیرد و فکر می‌کنند فرد را باید قانع کنند که تصمیم‌اش اشتباه است. درحالی‌که باید یادمان باشد افرادی که افکار خودکشی دارند، زخم عمیقی را تجربه می‌کنند که انسان‌های نرمال تجربه نمی‌کنند و در موقعیتی که می‌خواهی از دیدگاه خودت او را راهنمایی و توصیه کنی، او بیشتر تصور می‌کند که اطرافیان او را درک نمی‌کنند. همین کار ریسک خودکشی را افزایش می‌دهد. اینجا، مرحله‌ای است که مهم‌ترین عامل حمایتگر، فهمیدن فرد از زبان خودش است و فقط باید به او گوش داد.»

او حمایت خانواده، دریافت خدمات روانپزشکی و روان‌درمانی، داشتن روابط اجتماعی، اهداف مثبت و دیدگاه واقع‌گرایانه را از مواردی اعلام کرد که به این گروه از افراد کمک می‌کند.

چه کسی ضربه نهایی را می‌زند؟

ذاکر در ادامه از عوامل اجتماعی منجر به خودکشی دانش‌آموزان گفت: «ما موجوداتی اجتماعی هستیم. ممکن است دختر دانش‌‌آموزی که دست به خودکشی می‌زند، خانواده آشفته‌ای داشته یا خودش با اضطراب روبه‌رو بوده اما کار کسانی که در مدرسه او را تحقیر کردند بابت پوشیدن شلوار جین یا رنگ مو، فکر می‌کنید بی‌تاثیر بوده است؟ فردی که خودکشی می‌کند به ته خط رسیده و ظرف روانی او پر شده است.

وقتی فشارها مدام از سمت خانواده، جامعه و فرهنگ ادامه پیدا می‌کند، ظرف روانی نوجوان پر می‌شود و آن قطره آخر منجر به سرریز شدن، می‌تواند در مدرسه رخ دهد. انتظار این است که مدرسه، دانش‌آموز در معرض خطر را شناسایی کند. سیستمی برای این موضوع در آموزش‌وپرورش تعریف شده است که روان‌درمانگران در آن حضور دارند تا به دانش‌آموزان در معرض خطر کمک کنند. اینکه تصور کنیم یک تذکر درباره پوشش دانش‌آموز یا سرزنش او نمی‌تواند عامل خودکشی باشد، اشتباه است؛ شما ضربه نهایی را زده‌اید و بابت آن مسئول هستید.»

ذاکر از نظریه خشونت و تقدس رنه ژیرار، تاریخ‌نگار، منتقد ادبی و فیلسوف علوم اجتماعی فرانسوی ساکن آمریکا، کمک گرفت تا ریشه عوامل اجتماعی منجر به خودکشی را بررسی کند: «ژیرار، آیین قربانی را در انسان‌های اولیه بررسی می‌کند؛ آیینی که در جوامع اولیه دختران و پسران تازه‌بالغ‌شده را قربانی می‌کردند. ژیرار می‌گوید، خشونتی وجود دارد که با این قربانی پیوند می‌خورد و تنش و خشونتی در جامعه در جریان است و یکی باید قربانی شود تا این تنش فروکش کند. ژیرا توضیح می‌دهد که آیین قربانی بازتولید شده و فقط شکل آن تغییر پیدا کرده است.

گاهی جامعه برای اینکه تنش را از اجتماع و گروه کم کند، فردی را به سمت قربانی کردن خودش سوق می‌دهد تا این تنش را کاهش دهد. وقتی تنشی در مدارس دخترانه افتاده و هم خانواده، هم مسئولان و هم خود دانش‌آموزان مضطرب و درگیرند؛ اینجا برخی افراد آسیب‌پذیر توسط جامعه نادیده گرفته شده‌اند تا خودشان را کاندیدای قربانیشدن کنند. وقتی یک دانش‌آموز در مدرسه‌ای خودکشی می‌کند، ناگهان تنش می‌خوابد؛ یعنی قربانی از هر سمتی به سمت خودکشی سوق داده می‌شود. درنهایت طبق تئوری ژیرار، حتی اگر قتل‌های ناموسی و خودکشی‌ها فروکش ‌کند، وقتی جامعه ناهوشیار است و نمی‌داند چطور یک نفر را به این سمت هل می‌دهد، این اتفاقات هم رخ می‌دهد.»

دیدگاه

ویژه جامعه