انتشار جزئیات خودکشی ممنوع
در پروتکلهای مرتبط با نحوه انتشار اخبار، گام اول را وزارت بهداشت برداشته و آن را در اختیار رسانهها قرار داده است.
در پروتکلهای مرتبط با نحوه انتشار اخبار، گام اول را وزارت بهداشت برداشته و آن را در اختیار رسانهها قرار داده است. اما آیا این اقدام کافی است؟ قطعاً کافی نیست. زمانی میتواند کافی باشد که این پروتکلها به منصه ظهور برسند و شاهد پوشش درست و اصولی اخبار خودکشی باشیم؛ یعنی همانطور که در اصول ارتباطات سلامت تعریف شده است.
ما با تشتت، پراکندگی و تکثر رسانهای مواجهایم و در کشور ما هم شبکههای اجتماعی روز به روز در حال رشدند؛ شناسنامهدار و بیشناسنامه. یکسری از رسانهها که بهصورت سایتها و پایگاههای خبری فعالیت میکنند، مدیرمسئول، دبیر خبر و خبرنگاران مشخصی دارند اما بسیاری از پایگاههای خبری یا صفحات موجود در فضای مجازی در شبکههای اجتماعی شناسنامه ندارند و مشخص نیست چه کسی پشت آنهاست.
باید در زمینه آموزش این افراد اقدام کرد. بحث آموزش دو بخش دارد؛ یکی آموزش به سردبیران و مدیرانمسئول رسانههای شناسنامهدار که باید با برنامهریزی دقیق صورت بگیرد و پروتکلها به خبرنگاران حوزه سلامت برسد، این آموزش میتواند تاثیر زیادی بر افکار عمومی داشته باشد. اما در ارتباط با رسانههای بیشناسنامه، باید به این نکته توجه داشت که سهم اطلاعرسانی و آگاهیبخشی از سوی این سایتها و شبکهها، در مطلع کردن مردم چقدر است.
یعنی اینکه مردم بیشتر از چه رسانههایی برای کسب اخبار استفاده میکنند؛ بیشناسنامهها یا شناسنامهداران. در حال حاضر شاهد هستیم که چند کانال تلگرامی خاصی هستند که مردم سراغشان میروند و شاید به 50 کانال هم نرسند، بنابراین مدیریت آنها کار سختی نیست. یکی از راهکارها این است که رسانههای رسمی آنقدر درست و اصولی خبررسانی کنند که رسانههای غیررسمی را تحت پوشش قرار دهند.
البته باید به موضوع بهروزرسانی پروتکلهای انتشار اخبار هم توجه داشت، باتوجه به فقدان حلقه آموزش ارتباطات و روزنامهنگاری سلامت و تربیت ژورنالیست حرفهای سلامت در کشور، متخصصان این حوزه باید دست به کار شوند و این پروتکلها را باتوجه به آخرین تحقیقات، بهروزرسانی کنند. اگر آخرین مطالبی که در مورد نحوه پوشش اخبار در کتابهای مرجع سلامت نوشته شده را نگاه کنیم، متوجه میشویم که فصل مستقلی برای بخش خودکشی در نظر گرفته شده و توانسته به یک اصول روزنامهنگاری قابل قبولی در این حوزه برسد. ما باید برای آموزش، اطلاعرسانی و تربیت ژورنالیسم سلامت و پوشش اخبار خودکشی از تجربههای جهانی استفاده کنیم.
رسانهها اصلاً نباید بهصورت ویژه به اخبار خودکشی ورود کنند، برای انتشار این خبرها باید از کلمات عام و عبارتهای خنثی و عمومی استفاده شود؛ پرداختن به جزئیات نحوه خودکشی، مشخصات فرد و محل و مکان خودکشی با اصول بینالمللی مطابقت ندارد و مجاز نیست. هیچ جزئیاتی از خودکشی نباید در رسانهها منعکس شود، چه رسد به انتشار تصاویر و مستندات دال بر خودکشی. انتشار خبر باید تا جای ممکن عمومی و غیرمستقیم باشد.
خودکشی را باید یک اتفاق برخاسته از یک بیماری یا علل نامعلوم یا علتهای در دست بررسی نشان داد. اگر نوشتهای از فرد خودکشیکننده باقی مانده باشد، محتوای آن نباید منتشر شود و تنها باید به گروه تحقیق و تفحص سپرده شود. روا نیست عموم مردم از موضوع اطلاعات دقیق و جزئی داشته باشند. برجستهسازی بیش از حد اخبار خودکشی به صلاح سلامت روان جامعه نیست.
بیان کردن جزئیات خودکشی، مساوی است با جریحهدار کردن عواطف و احساسات عمومی. انتشار جزئیات اتفاق رخداده، سلامت روان جامعه را هدف قرار میدهد و تعادل سلامت روان را به هم میریزد. نباید خودکشی بهصورت امری رایج و در دسترس تصور شود، اینکه یک جوان یا نوجوان اقدام به خودکشی کرده، تفاوتی نمیکند. ما باید به ریشه خودکشی بپردازیم، اینکه چه عواملی منجر شد تا فرد دست به خودکشی بزند.
بیان جزئیات دردی را درمان نمیکند، بلکه دردی به جامعه اضافه میکند. بیاعتنایی به ریشهها، انکار آسیبهای اجتماعی است. باید وضعیت فرد بررسی و تحلیل شود، اینکه در چه شرایطی این اتفاق افتاده است، فرد از نظر عاطفی، اجتماعی، روابط خانوادگی و... چگونه بوده. رسانهها باید به موضوع آموزش تمرکز کنند، آموزش عمومی اینکه افراد در شرایط خاص به مشاور مراجعه کنند، نقش اطرافیان را پررنگ کنند، باید روی ارتباطات بینفردی تمرکز شود، هر انسانی قدرت بالقوه انجام دادن هر کاری را دارد.
هر فرد میتواند منشاً یک درد یا درمان یک درد باشد. انتشار مکرر اخبار مربوط به خودکشی، میتواند منجر به افزایش آن هم شود. وقتی موضوعی در ذهن فرد وجود نداشته باشد، قطعاً به آن فکر نمیکند و جزو اولویتهایش نیست. برجستهسازی اخبار خودکشی بهصورت بیش از حد در رسانهها باعث میشود تا پوشهای در ذهن فرد با عنوان خودکشی باز شود؛ موضوعی که از قبل وجود نداشته و خودکشی به یک اقدام قابل اجرا تبدیل میشود، همه اینها هم بهصورت ناخودآگاه ایجاد میشود.
نباید خودکشی در فرد تبدیل به گزینه شود، همواره باید بهعنوان یک راه دور از دسترس و نادر تلقی شود که فرد در طول زندگی خود به تعداد بسیار معدود با آن برخورد کرده باشد. یعنی نباید بهعنوان راهی باشد که فرد به آن متوسل شود. معمول شدن آن بسیار خطرناک است.