به بهانۀ بیانیۀ دو انجمن صنفی مطبوعاتی دربارۀ شاخصهای وزیر آیندۀ فرهنگ و ارشاد
از دولت «محمود» تا دولت «مسعود»
بیانیۀ مشترک دو انجمن صنفی «روزنامهنگاران استان تهران» و «عکاسان مطبوعاتی تهران» در پاسخ به فراخوان رئیس دفتر رئیسجمهوری منتخب دربارۀ دیدگاهها و شاخصهای مورد نظر برای وزیر آیندۀ «فرهنگ و ارشاد اسلامی» حاوی نکات درست و دقیقی است که تکرار آن ضرورتی ندارد.
تا جایی که اطلاع دارم موضع «انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران» نیز- که نویسندۀ این سطور از اعضای کادر مدیریت آن است- کمابیش همین است؛ بهویژه بخش پایانی در برحذر بودن از کسانی که پیش از این طرحهای محدودکننده ارائه دادهاند.
بله، انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران که از نیمۀ مرداد 1388 و نزدیک به 15 سال قبل دادستان وقت تهران با تصور «تجمع» از واژۀ «مجمع» حکم پلمب آن را صادر کرد و همچنان در محاق است.
او خوشبختانه از تخت افتاد و روزگار، دیگر شد ولی این گره همچنان ناگشوده است.
انجمن ایران البته هرگز منحل نشده ولی ساختمان آن را پلمب کردهاند و ادامۀ فعالیت آن متوقف شده و حال وارد چهارمین دولتی میشویم که در دوران آن خانۀ روزنامهنگاران ایران و از معدود تشکلهای مورد تأیید سازمان بینالمللی کار و فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران (IFJ) همچنان بسته است و این امر هر قدر با دولت «محمود» نسبت داشت با دولت «مسعود» بیتناسب است.
با این وصف یکی از مطالبات اصلی از وزیر آینده که طبعاً نمیتوانسته با این صراحت در بیانیۀ دو انجمن یاد شده بیاید اعلام موضع دربارۀ انجمنِ مادر است. کاری که شوربختانه در دولت روحانی هم سامان نگرفت.
این در حالی بود که اعضای شاخص هیئتمدیرۀ انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران به صراحت اعلام کرده بودند اگر دستگاههای امنیتی با ادامۀ حضور آنان مشکل دارند خود نیز اصراری ندارند و ترجیح میدهند به نسل بعدی منتقل کنند و جلسات ما هم تنها برای حفظ اموال و موجویت انجمن برگزار میشود که متعلق به تمامی اعضاست.
پس مطالبۀ نخست نقش و سهم نداشتن در طرحهای محدودکننده با هر عنوان ولو به ظاهر به سود روزنامهنگاران است و دوم اعلام موضع در قبال انجمنِ مادر.
همچنین دوستتر میدارم از نام وزارتخانه واژۀ «ارشاد» رخت بربندد چون پیشنهاد مرحوم دکتر میناچی در سال 58 برای تغییر نام وزارت وزارت فرهنگ و هنر یا اطلاعات و جهانگردی به ارشاد ملی به یاد دکتر شریعتی و حسینیۀ ارشاد بود و با «ارشاد» به مفهوم کنونی هیچ نسبتی نداشت که امر را بر برخی مشتبه کرده تا تصور کنند وظیفۀ ارشاد اهل فرهنگ و هنر هم بر دوش آنهاست و انگار ارشاد همان ممیزی و سانسور است و نگران «اسلامی» هم نباشند چون فرهنگ و هنر نیز بالطبع و بالتبع ذیل «جمهوری اسلامی ایران» خواهد بود.
سرانجام این خاطره که در سفر سال 85 به لبنان دیداری هم از وزارت «اعلام» داشتیم. ساختمانی بزرگ و چند طبقه بود اما با اتاقهای خالی و در غیاب آسانسور پلهها را پشت سر گذاشتیم تا به طبقۀ فوقانی رسیدیم. مردی خوشسیما و آراسته با غبغب برآمده سرگرم مطالعه بود و دختری جوان با بهرۀ بسیار از زیبایی کارهای دفتر را سامان میداد.
در همان آغاز توضیح داد که چون سانسور و کنترل و صدور مجوزی در کار نیست وزارت «اعلام» دیگر عملاً کاری ندارد و ما هم در بخش پژوهشی مشغولیم و اگر هم کسی شکایتی داشته باشد در دادگستری پیگیری میکند. فرد از فرد و نه حکومت از رسانه.
نقل این خاطره برای این بود که وزارت فرهنگ و هنر (ارشاد) هر چه کمکارتر بهتر و اتفاقا دورۀ آقای صالحی در دولت دوم روحانی از این حیث مثبت بود که زیاد دیده نمیشدند.
کار خلاقه را نویسنده و هنرمند انجام میدهد و نیاز به عسس و کنترلچی ندارد و تشبیه به مراقبتهای غذایی موجه نیست چون در آنجا مرجعیت دانشگاه علوم پزشکی امری پذیرفته است و اینجا مردم چنین مطالبهای ندارند. هر چه کمتر دیده شوند بهتر است و اتفاقاً این وزارتخانه در زمره آنهاست که هر چه گزارش آن لاغرتر باشد نیکوتر است و تا اطلاع ثانوی که نیاز به یارانه است عادلانه و بیملاحظه خط و ربط و نه به مثابه ابزاری در دست کار به دستان.
حالکه رئیسجمهور جدید به عضویت در دولت دوم اصلاحات در آغاز دهۀ 80 میبالد جا دارد جملهای از وزیر ارشاد دولت اول اصلاحات در پایان دهۀ 70 نقل شود که گفته بود: «اهل فرهنگ و هنر میزبانان تاریخاند و سیاستمداران میهمانان آن.»
وزیر آینده این سخن را جدی بگیرد و به آن عمل کند فراتر از شعار و تعارفات معمول.