تاثیر افکار عمومی در بازدارندگی از جنگ
اکبر مختاری کارشناس ارشد روابط بینالملل بیست سال پیش در سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق حمله کرد. یک ماه پیش از حمله به عراق در بسیاری از کشورهای جهان تظاهرات ضد جنگ
اکبر مختاری
کارشناس ارشد روابط بینالملل
بیست سال پیش در سال 2003 آمریکا به عراق حمله کرد. یک ماه پیش از حمله به عراق در بسیاری از کشورهای جهان تظاهرات ضد جنگ برگزار گردید.
از پاریس تا لندن تظاهرات میلیونی ضدجنگ برگزار گردید تا اینکه فشار افکار عمومی، نومحافظهکاران حاکم در ایالات متحده را از حمله به عراق بازدارد اما هرچه تظاهراتها شدت مییافت، تحلیلگران از نزدیکی حمله آمریکا به عراق نگرانتر میشدند.
آمریکای پس از 11سپتامبر بهشدت احساس آسیبپذیری داشت و جنگ افغانستان هم نتوانسته بود زخم سیاستمداران آمریکایی را التیام بخشد. حالا وقت حمله به کشوری قویتر بود تا دکترین مبارزه با تروریسم و دموکراسی بیپایان جورج دبلیو بوش تحقق خود را بهتر نشان دهد. سرانجام حمله نظامی به عراق با پیروزی بیستویک روزه به سرانجام رسید و رویدادی تاریخی برای آمریکا صورت گرفت. برای اولین بار آمریکا دو کشور را همزمان در اشغال خویش داشت.
در حمله اول افکار عمومی آمریکا از نگرانی گسترده امنیتی نزدیک به هشتاد درصد موافق حمله بود اما در حمله دوم رسانهها توانستند با تاباندن به این کلیشه که عراق دارنده سلاحهای کشتار جمعی است و دولت صدام باید نابود شود، نهایتاً حمایت پنجاه و اندی درصدی افکار عمومی ملت آمریکا را برای حمله جذب کنند. هیچکدام از تظاهرات چندصدهزار نفری در کشورهای دیگر مانع جنگ آمریکا علیه عراق نشد؛ چراکه ساکنان کاخ سفید نگران امنیت ملی درون آمریکا و نظرات مردم خویش بودند. فارغ از نتایج بلندمدت این دوحمله، اقدامات لازم صورت گرفت.
حمله هفتم اکتبر حماس به اسرائیل را هم بسیاری از کارشناسان سیاسی همچون 11سپتامبر اسرائیل تفسیر میکنند اگرچه بسیاری از مقامات اسرائیلی با اغراق آن را با هولوکاست مقایسه میکنند. در حمله هفتم اکتبر «مغز امنیتی» اسرائیل کاملاً آسیب دید و این رویداد در حالی رخ داد که دولت راستگرای افراطی حاکم در تلآویو مهمترین شعارش امنیت همهجانبه برای مردم اسرائیل و ساکنان شهرکهای داخل اسرائیل و در منطقه مرزی با غزه بود. هفتم اکتبر ضربه سنگین به این دیدگاه بود که سیاستهای نخستوزیر راستگرای افراطی اسرائیل، کارآمدترین سیاستها برای شکلگیری امنیت ملی اسرائیل است.
افکار عمومی در اسرائیل پس از شوک هفتم اکتبر خواهان بازگشت امنیت دوباره به اسرائیل است و نتانیاهو را هم متهم اصلی این حفره امنیتی میداند. نتانیاهو که برای بقا و ارتقای قدرت خویش خواستار تغییر در ساختار قضایی اسرائیل بود حالا مجبور شده است برای بقا حتی با اپوزیسیون قدرتمند داخل اسرائیل کابینه اضطراری جنگی را تشکیل دهد. حملات هوایی پرشدت اسرائیل به غزه و کشته شدن بسیاری از مردم عادی، بهخصوص کودکان، افکار عمومی جهان را بهشدت علیه اسرائیل شورانده است و فضای همدلی برخی از کارشناسان و مقامات سیاسی کشورها پس از حمله حماس به اسرائیل را به دشمنی با اقدامات نظامی فعلی اسرائیل برگردانده است؛ اما کابینه جنگ شکلگرفته در اسرائیل حتی وقعی به سخنان دبیرکل سازمان ملل هم ننهاده، بهطوریکه سفیر اسرائیل در سازمان ملل خواستار استعفای دبیرکل میشود.
اگرچه افکارعمومی جهان بهخصوص در کشورهای غربی کاملاً علیه حملات غیرانسانی اسرائیل علیه مردم غزه شکل گرفته است اما افکار عمومی درون اسرائیل جور دیگری پیش میرود. افکار عمومی در اسرائیل از بهدست آمدن امنیت به هر طریقی استقبال میکند و غیر از خانوادههایی که نگران جان گروگانهایشان در دست حماس هستند و تظاهرات کمدامنهای در اسرائیل داشتند، بقیه مردم بهخصوص شهرکنشینان اسرائیلی که به واسطه زورگوییهای دولت اسرائیل توانستهاند چنین جایگاهی را بهدست آورند، از حملات دولت این کشور استقبال میکنند.
در ساخت آنارشیک نظام بینالملل هر دولتی که زور و قدرت بیشتری داشته باشد از برتری بیشتری نیز برخوردار خواهد بود. اسرائیل با وجود تمام فشار افکار عمومی جهان تصمیم گرفته است تا آنجا که میتواند و با حمایت پرقدرت دولت آمریکا از آن، حماس را تضعیف و اگر بتواند نابود سازد؛ این دیگر زمان پیش روست که نشان میدهد کدامیک از طرفین پیروز نهایی خواهند شد.
در آخر باید گفت گرچه فشار افکار عمومی بیرونی، میتواند کمی از شدت ضربه بکاهد اما دولت حملهکننده به غزه در یک ساخت سیاسی نسبتاً دموکراتیک باید در نهایت از همین مردمی رای بگیرد که خواستار برقراری امنیتشان به هر طریقی هستند.