حمایت از فلسطین در کشورهای حامی اسرائیل
محسن صالحیخواه روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی چه اصولی باعث میشود در دل نیویورک و کشوری که اصلیترین حامی اسرائیل است – تا حدی که چشماش را روی تمام جنایتهای
محسن صالحیخواه
روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
چه اصولی باعث میشود در دل نیویورک و کشوری که اصلیترین حامی اسرائیل است - تا حدی که چشماش را روی تمام جنایتهای آن میبندد - تظاهرات چنددههزار نفری در حمایت از «مردم فلسطین» برپا شود؟ آزادی بیان و آزادی اجتماع. همین الگو را درباره تظاهراتی مشابه در لندن و ونکوور و دیگر شهرها در کشورهای غربی شاهد بودیم.
1 |
بهرهمند بودن از این دو حق است که اجازه میدهد مردم یک کشور، نظری خلاف نظر رسمی حاکمیت داشته باشند و آن را ابراز کنند. شکی نیست که دولتهای آمریکا، بریتانیا و کانادا به عنوان سه کشوری که آنها را مثال زدیم، حامیان صددرصدی اسرائیل هستند. اما آنها «اجازه ندارند» که جلوی ابراز عقیده حامیان مردم فلسطین را بگیرند. این به آن معنی نیست که تلاش خود را نمیکنند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند، روایت و نظر رسمی را غالب کنند.
2 |
لایه بعدی برای پذیرش این حقوق، لایه اجتماع است. همانطور که در بسیاری از شهرها در همین کشورها - به خصوص آمریکا بهعنوان حامی قدیمی اسرائیل - تظاهراتهایی در حمایت از اسرائیل برگزار شد، حامیان فلسطین نیز از آزادی برگزاری تجمع برخوردار بودند. حتی امکان دارد برخوردهایی میان این دو طیف اتفاق بیفتد، اما وجود هر دوگونه از تجمع نشان میدهد که با تمام اشکالات، این حقوق در جوامع مذکور پذیرفته شدهاند.
3 |
ساختارساخته بودن تجمعات برای زدن مهر تائید بر نظر رسمی، بسیاری از اشخاص عادی که نمیخواهند حضورشان مورد بهرهبرداریهای سیاسی قرار بگیرد را، از میدان دور میکند. بهطور مشخص چون مسئله فلسطین در کشور ما یک مسئله حاکمیتی است، بسیاری از مردم عادی و همچنین چهرههای شناخته شده ترجیح میدهند حتی از منظر انسانی نیز به آن ورود نکنند. چون به نزدیکی با قدرت متهم میشوند. این ماهیت متصل بودن مسئله فلسطین به هسته قدرت، نهتنها سکوت به بار میآورد بلکه موجب چشم بستن بر مرگ غیرنظامیان و حتی موضعگیری به نفع اسرائیل میشود. البته که برای اشخاص داخل ایران بهخصوص آنهایی که شناختهشده هستند، حتی اگر نظری در انتقاد به رفتار حماس داشته باشند، ابراز و بحث بر روی آن ممکن نیست. چون برخلاف نظر رسمی محسوب میشود.
4 |
به رسمیت شناختن حق آزادی اجتماع در قانون یک کشور و بهرسمیت شناخته شدن آن توسط ساختار سیاسی حاکم بر آن کشور، دو امر کاملاً مجزا هستند. در قانون اساسی ایران، اصل ۲۷ بر آزادی اجتماعات به شرطی که مخل به مبانی اسلام نباشد، تاکید واضح دارد. اما نگاهی به سالهای اخیر نشان میدهد که بهرغم وجود این اصل در قانون اساسی کشور، ساختار تمایلی برای بهرسمیت شناختن آن ندارد. وقتی از دستاندرکاران درباره عدم اجرای این اصل میپرسیم، همواره از مسائل امنیتی و البته عدم لزوم آن صحبت میکنند. مثلا اگر گروهی به سه برابر شدن قیمت بنزین در یک شب و بدون اعلام قبلی اعتراض مسالمتآمیز داشته باشند، حقی برای ابراز آن بهصورت علنی و آرام ندارند. چون تصمیم گرفته شده است و جامعه ملزم به اجرای آن است و اعتراض پذیرفته نیست. همین الگو را درباره هر اعتراضی که طی سالهای قبل اتفاق افتاده، میتوان به کار برد.
5 |
اگر بخواهیم به مسئله آزادی اجتماع در ایران نگاه دقیقتری بیاندازیم، به این واقعیت میرسیم که تجمعهای ساختارساخته، همیشه وجود داشته و کسانی که پیرو نظر رسمی بودند، محدودیتی برای ابراز نظر نداشتهاند. اما در لایهای دیگر، نظری که در مقابل نظر رسمی باشد، تحمل نمیشود. بگذارید دو مثال برای این ادعا بزنم:
یک: در جریان جنگ سوریه، ساختار حامی بشار اسد بود. پیش از آنکه بحث گروههای تروریستی مطرح شود و زمانی که اعتراضات در این کشور به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شد، آیا آن بخشی از مردم ایران که معترض به این سرکوب بودند و با مردم سوریه - نه تروریستها - احساس همبستگی میکردند، اجازه داشتند دست به برگزاری تجمع بزنند؟ مشابه همین تظاهراتهایی که امروز در حمایت از مردم فلسطین برگزار میشود.
دو: زمانی که ستاد کل نیروهای مسلح با صدور بیانیهای، شلیک پدافند به هواپیمای اوکراینی را تائید کرد، تجمعاتی در شهرهای مختلف کشور برگزار شد. چه برخوردی با این تجمعات صورت گرفت؟
6 |
برخی رسانهها سعی میکنند از تصاویر تجمعات حامیان فلسطین، بهرهبرداریهای خاص خود را بکنند. من اگر سیاستگذار این رسانههای خاص بودم، اجازه نمیدادم در توضیح این اخبار، هر چیزی نوشته شود. چراکه یادآوری برخوردار نبودن از برخی حقوق در این جامعه، خود را در انتشار چنین اخباری بیشتر از پیش نشان میدهد.
7 |
نظر باید ابراز، شنیده و نقد شود. بخشی از این تحمل و پذیرش به حاکمان برمیگردد و بخشی از آن باید در جامعه نهادینه شود. بخشی از برنامه یک شبکه فارسیزبان را دیدم که گفتوگویی با یک کارشناس ایرانی مقیم آمریکا و موضوع آن از دست رفتن ارزشهای لیبرال به خاطر حمایت از فلسطین در کشورهای غربی بود. آن رسانه، مجری و کارشناس مشخص است که چه خطی را دنبال میکنند. اما باید گفت حمایت از مردم فلسطین در کشورهای حامی اسرائیل، نهتنها خطری برای ارزشهای لیبرال نیست، بلکه اصل لیبرالیسم است.