ایده دو دولتی فعلاً در محاق
مالک رضایی کارشناس ارشد علوم سیاسی با گذشت ۱۲ روز از آغاز بحران غزه بعد از رویارویی حماس با اسرائیل، فعلاً تمامی تحلیلها با هر ادبیاتی و از هر مسیری که میآی
مالک رضایی
کارشناس ارشد علوم سیاسی
با گذشت ۱۲ روز از آغاز بحران غزه بعد از رویارویی حماس با اسرائیل، فعلاً تمامی تحلیلها با هر ادبیاتی و از هر مسیری که میآیند در معدل خود به یک مقصد و به یک نتیجه میرسند. آن نتیجه این است: آمریکا تحت هر شرایطی ولو به قیمت توجیه و تبرئه جنایات جنگی اسرائیل در حمله موشکی به بیمارستان و... پشت اسرائیل است. مسئله اسرائیل، به مسئله خود آمریکا تبدیل شده است. آمریکا تمامی تعارفات ظاهری را به کنار نهاده است و خود را بیچون و چرا و ششدانگ در پشت اسرائیل قرار داده است. تمامی تصمیماتش در این بحران، بیچونوچرا در محور اسرائیل و تحت فرمان و امیال اسرائیل و شخص نتانیاهو اتخاذ میشود. فعلا اسرائیل است که بر تمامی اتاقهای فکر و اتاقهای اجرایی آمریکا در مورد این بحران فرمان میراند. آمریکا بهقدری تحت فرمان اسرائیل عمل میکند که حتی قطعنامه توصیهای و نه لزوماً لازمالاجرای شورای امنیت را هم دایر بر توقف بمباران غزه و آتشبس موقت در آن را، وتو میکند. بایدن از یک مدیر بحران به یک بازیگر بیچونوچرا و در خدمت اسرائیل در این منازعه تبدیل شده است. اینکه نتیجه چنین رویکردی چه پیامدهای حیثیتی برای آمریکا در سطح خاورمیانه به
دنبال خواهد داشت، فعلاً محل بحث این یادداشت نیست. بااینحال، اجمالاً میتوان گفت که: آمریکا در تله اسرائیل افتاده و در حال از دست دادن تمامی ابتکارات خود در مدیریت این بحران است. کشوری که در اغلب بحرانهای جهان، غالباً یک راه بود؛ اکنون خودش به یک مشکل تبدیل شده است. سقوط آمریکا از یک فاکتور مطمئن در مدیریت بحران، به یک فرمانبر مطلق اسرائیل در این بحران برای حیثیت این کشور وحشتناک خواهد بود.
سفر بایدن به اسرائیل و دیدار یکجانبهاش با نتانیاهو بدون اینکه توفیق دیداری ولو کوتاه، با یک رهبر منطقه از جهان عرب داشته باشد، برای او یک شکست محسوب خواهد شد. از قضا موشکی هم که یک روز قبل از سفر ازپیشهماهنگشده رئیسجمهوری آمریکا به خاورمیانه به بیمارستان غزه شلیک شد؛ در واقع، تیری بود که به بخت و اقبال بایدن در مدیریت این بحران شلیک شد و سفر او را در تلآویو متوقف کرد. این موشک در بدترین موقعیت زمانی این بحران و همزمان با سفر بایدن به خاورمیانه، بر قلب بیمارستان غزه و ابتکارات آمریکا نشست. سخنی که بایدن در دفتر کار نتانیاهو و بنا به میل او در مبرا ساختن دامن اسرائیل از حمله موشکیاش به بیمارستان غزه ادا کرد، همچو تیری بود که ناگه جست از کمان و بهطور مستقیم، حیثیت و نام بایدن و آمریکا را هدف قرار داد. او در حالی تلآویو را ترک کرد که همه چیزش را در آنجا باقی نهاد و با دستی خالی، اما کولهباری سنگین از شرم یک دروغ بزرگ به واشنگتن بازگشت.
اما سخن اصلی این یادداشت طرح این واقعیات نیست. این را همه کسانی که به ماهیت رابطه ذاتی آمریکا و اسرائیل آشنایی دارند از همان ابتدا میدانستند و کشف آن، نکته جدیدی نیست که اکنون گفته شود. اکنون و در این بحران، فقط عریانتر شده است. آنچه که در این میان مبهم بود رویکرد جهان عرب به ماهیت این رابطه ذاتی و از طرفی انتظار احیای پروژه دودولتی از دل حملات حماس بود که امیدی در دل برخی تحلیلگران شکوفانده بود. اما آمریکا بهطور عریان و بیپرده به جهان عرب و آرمان فلسطین فهمانید که: در این بحران و بعد از حمله حماس، رویکرد من همین است که میبینید. ورود هر بازیگری خلاف این رویکرد به صحنه این بحران را ورودی مغایر با استراتژی خود تلقی میکنم و هر شلیکی از هر سمتی به اسرائیل را شلیک به خود تلقی میکنم. او به جهان عرب فهمانید که: رابطهی خود را بعد از این با آمریکا، با درک همین مختصات تنظیم کنید. روشن است که از چنین مختصاتی هیچ پروژهای و بالاخص پروژه «دودولتی» نخواهد زایید. در پیامد این منازعه، تحقق پروژهای با محتوای ایجاد دولتی بهنام فلسطین در کنار اسرائیل به مطایبه بیشتر شباهت دارد تا واقعیت. چراکه بعد از حمله ۷ اکتبر
حماس به اسرائیل، اندک کورسویی هم که در نگاه دول غرب و آمریکا برای ایجاد دولتی بهنام فلسطین در کنار اسرائیل و متقاعد کردن اسرائیل برای آن وجود داشت، خاموش شد.
حمله حماس خط پایانی بر دیپلماسی بود و به نظر میرسد بعد از این تحقق پروژهای بهنام «دو دولت فلسطین و اسرائیل در کنار هم» را از دل دیپلماسی نباید انتظار داشت؛ مگر اینکه آن را بتوان از دل منازعات و جنگ احیا کرد. اما جنگی که فلسطین را به آن آرمان برساند، جنگ نیست؛ بلکه آتشی به وسعت و ویرانی خاورمیانه است. آیا خاورمیانه حاضر است چنین بهایی را برای این آرمان بپردازد؟