بحران گفتمانی در آموزش و پرورش
سیدهادی عظیمی معلم و فعال سیاسی اصلاحطلب روز یکم مهر مطابق رسم هرساله، سال تحصیلی جدید و فعالیت مدارس از سر گرفته شد و بیش از ۱۶ دانشآموز به سر کلاسهای در
سیدهادی عظیمی
معلم و فعال سیاسی اصلاحطلب
روز یکم مهر مطابق رسم هرساله، سال تحصیلی جدید و فعالیت مدارس از سر گرفته شد و بیش از 16 دانشآموز به سر کلاسهای درس رفتند. آغاز مهر برای آموزش و پرورش ضمن بازگشایی مدارس یادآور مشکلات و مسائلی است که نهاد مدرسه و آموزش با آن دست به گریبان است. براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در سال تحصیلی 1401-1400 بیش از 900 هزار دانشآموز از تحصیل بازماندهاند. (گزارش شماره مسلسل 18652 مورخ 18/10/1401) همچنین بیش از 30 درصد جمعیت 18 تا 24 سال، تحصیلات متوسطه ندارند. (دیدگاههای فرهنگستان علوم پیرامون برنامه پنجساله هفتم، دهم تیرماه 1401). گزارش فوق تعداد بازماندگان از تحصیل را 3/1 میداند. همچنین تعداد 24 نوع مدرسه در امر آموزش دخالت دارند و نفرات برتر کنکور به مدارس غیردولتی تعلق پیدا میکنند. همه موارد فوق سیمایی طبقاتی از آموزش و پرورش و تبدیل آموزش به کالا را نشان میدهند. جایگاه مدرسه بهعنوان مرکز تعلیم و تربیت مخدوش شده است و آموزش بیشتر به منزله یک کالا محسوب میگردد.
در شرایط موجود، برنامههای آموزش و پرورش تکثر موجود در جامعه را به رسمیت نمیشناسد و سعی در القای یک نوع خاص سبک زندگی و تفکر را دارد که در برنامههای رسمی و محتوایی آموزش و پرورش ابلاغ شده است. این رویکرد زمینه دور شدن فضای رسمی از فضای واقعی را فراهم کرده است. اعتراضات سال گذشته دانشآموزان محصول همین رویکرد است. از یک سو آموزش و پرورش رسمی درصدد است تا محصولاتی یکسان تربیت نماید و از سوی دیگر جامعه خواستار به رسمیت شناخته شدن تنوع و تکثر است. گفتمان رسمی آموزش و پرورش مدرسه را محلی برای تربیت نیروی همفکر میخواهد و فضای مدرسه در برابر این گفتمان مقاومت میکند.
بحران توسعهنیافتگی نیز بر مدرسه فشار میآورد. فقدان بودجه و عدم مشارکت مؤثر معلمان و ذینفعان در فرآیند تعلیم و تربیت محصول بحران توسعهنیافتگی در آموزش و پرورش است. همین بحران توسعهنیافتگی موجب بیتوجهی به آموزش مناطق محروم شده است. اصل سی قانون اساسی به فراموشی سپرده شده است و مدرسه دولتی باید با دریافت کمک مالی از اولیا اداره شود. نهاد تعلیم و تربیت کشور راهکاری عملی برای توسعه کمی و کیفی آموزش ندارد و مشارکت را محدود به مشارکت مالی در تاسیس مدارس میداند. این بحران منجر به بیعدالتی آموزشی، ازدیاد تعداد ترکتحصیلکنندگان و کاهش کیفیت آموزش شده است. گفتمان رسمی حاکم بر آموزش و پرورش کشور مدعی است که با اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مشکلات مدرسه برطرف خواهد شد. براساس سند فوق، هدف آموزش و پرورش رساندن دانشآموزان به حیات طیبه است. سخنان اخیر وزیر آموزش و پرورش در یک برنامه تلویزیونی ثبتنام در مورد مقایسه ثبتنام در مدارس غیردولتی با خرید ماشین بهتر از نمونههای نگرش این گفتمان به مسائل آموزش و پرورش است. سخنان وزیر آموزش و پرورش گفتمان رسمی آموزش و پرورش را بیان میکند که در شرایط موجود بیش از
آنکه برای حل مسائل مختلف آموزش و پرورش برنامهای داشته باشند برای اجرای برنامههای ایدئولوژیک اهتمام دارند. سند تحول بنیادین به دلیل ناتوانی در پاسخگویی به مسائل مدرسه در طول دوازده سال گذشته از اتاقهای جلسات وزارتخانه و ادارات خارج نشده است.گفتمانی که بر فضای مدرسه حاکم است، گفتمان معیشت است. گفتمان فوق به دلیل حمایت از سوی معلمان نقش مهمی در شکلگیری مناسبات آموزش و پرورش دارد. وضعیت نامناسب حقوق معلمان بر تاثیرگذاری این گفتمان میافزاید و هرازچندگاهی در شکل اعتراضهای مختلف خود را نشان میدهد. اوج بروز این گفتمان، اعتراضات سال 1400 درمورد رتبهبندی بود که پس از آن بسیاری از فعالان صنفی و حامیان گفتمان معیشت با برخوردهای قضائی و اداری روبهرو شدند. اجرای ناقص و غیرعادلانه رتبهبندی به میزان اعتراضات در آموزش و پرورش افزوده است.
فضای موجود آموزش و پرورش محصول دو گفتمان رسمی و معیشت است. گفتمان رسمی سعی دارد فضای مدرسه را در اختیار داشته باشد و بر غلظت برنامههای ایدئولوژیک خود بیافزاید. گفتمان معیشت نیز بر تاروپود مدارس از پایتخت تا دورترین نقاط کشور احاطه دارد. گفتمان رسمی هدف خود را یکسان نمودن تربیت و جامعه و تربیت نیروهای همفکر خود قرار داده است. گفتمان معیشت نیز از نگاه انتقادی به مسئله معیشت معلمان و ارتباط آن با توسعهنیافتگی سرباز میزند. این دو گفتمان به بحران گفتمانی در آموزش و پرورش دامن میزند. گفتمان انتقادی تاثیرگذاری که حرف جدیدی در زمینه پذیرش تکثر، عدالت آموزشی، توسعهیافتگی و ارتقای جایگاه معلمی داشته باشد، وجود ندارد. تشکلها و مدیران اصلاحطلب هرچند که در بیانیههای خود به مسائل اساسی آموزش و پرورش اشاره میکنند ولی گفتمان جدید در برابر گفتمان رسمی ارائه نمیدهند. ازاین رو سخن آنها به یک گفتمان تاثیرگذار تبدیل نمیگردد. بحران گفتمانی در آموزش و پرورش نهاد مدرسه را از کارکرد اصلی خود دور کرده و مانع هرنوع تحول مثبت در آموزش و پرورش میشود. وجود بحرانهای دیگر محصول همین بحران گفتمانی است. ناکارآمدی گفتمان رسمی
فضای آموزش و پرورش را از هرنوع تحول دور میکند. یکسویهنگری گفتمان معیشت مانع نگرش بنیادین به مسائل اصلی آموزش و پرورش و ارتباط آنها با توسعه کشور میشود. فقدان گفتمانهای انتقادی موجب تشدید بحران گفتمان و عدم پدیداری افقهایی برای اصلاحات اساسی شده است.