دامهای اصلاحطلبان
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
مجتبی بیات
پژوهشگر توسعه و سیاستگذاری
مهدی شیرزاد در شماره 15 تیر 1402 روزنامه هممیهن در یادداشتی با نام «نوستالژی نمایندگی اکثریت»، «رویکرد بخشی از اصلاحطلبان به انتخابات» را به چالش کشیده است. کلام نقادانه وی متوجه ایده «اصلاحات جامعهمحور» و تلاش اصلاحطلبان برای حمل مطالبات اکثریت مردم است. من این نقد را تا آنجایی که دام تنسپاری به موج و احتمال بیگفتمان و بیسیاست شدن اصلاحطلبان را گوشزد میکند، میپذیرم. اما معتقدم علاوه بر این دام، گرفتاری در دامهای دیگری حرکت مؤثر اصلاحطلبان در محیط سیاستورزی را دشوار کرده است. شناخت نظری این دامها و گفتوگوی انتقادی در مورد آنها در عرصه عمومی گام نخست طراحی استراتژی مؤثر برای کسب نمایندگی جامعۀ تغییریافته، مجاب کردن حاکمیت برای انجام اصلاحات و مشارکت در فرایند اصلاح است. تلاش من در نوشتار حاضر صورتبندی اولیه سه تله از دامهایی است که اصلاحطلبان در آن گرفتار شدهاند. بدیهی است اصل ادعا در مورد بود و نبود هر یک از دامها میتواند در عرصه عمومی و مطبوعات به گفتوگو گذارده شود.
دام 88
اصلاحطلبان در مورد رویکرد، استراتژی و عملکرد خود در انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 و جنبش سبز کمتر در عرصه عمومی گفتوگو کردهاند. حال آنکه اثرات رویدادهای سال 1388 و ایستارهای ساختهشده از آن، نزد بخشی از قدرت و بخشی از جامعه همچنان باقی است. هرچند ناصواب، دریافت هسته امنیتی قدرت از جنبش سبز براندازی و دریافت جامعه از آن بیدستاوردی و سرخوردگی از ایده اصلاحپذیری است. در این میان سکوت اصلاحطلبان بهعنوان حاملان سیاسی جنبش سبز به معنای تحکیم دو انگاره براندازی و بیدستاوردی است. در نتیجه همچنانکه از دایره جمهوری اسلامی بیرون انداخته شدهاند و میشوند؛ نزد افکار عمومی نیز به نیرویی ورشکسته و دست و پا زن برای برخورداری صرف از مواهب در قدرت بودن تبدیل شدهاند و میشوند. این وضعیت تلهگونه تحت تأثیر مسائلی نظیر سیاستورزی صرفاً آرمانگرایانه و بدون توجه به واقعیتهای میدان قدرت، اصل نامزدی موسوی و کروبی با تصور امکان راه آمدن ارکان حاکمیت برای تکدورهای شدن دولت مستقر، دستکم گرفتن امکان و ابعاد سوءاستفاده رقیب از امکانات دولتی در فرایند انتخابات، پیشبینی نادرست از توانایی و امکانات درونجریانی برای صیانت از آراء، ایستادگی بر انگاره تقلب با اتکاء بر نیروی خیابان و عدم برنامه و ناتوانی برای تبدیل جنبش اجتماعی به حزب سیاسی جدید یا جذب جنبش در احزاب موجود و فرصتسازی برای رقیب جهت تسویهحساب سیاسی با احزاب و شخصیتهای شناسنامهدار اصلاحات، شکل گرفته است.
دام خود آلترناتیوانگاری
از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون جمهوری اسلامی در حال بازتولید رقابت بین نیروهایی است که میپندارد از اصول انقلاب منحرف نشدهاند. به تعبیر بهتر هرچند از بهمن سال 1357 بدینسو شمار مسافران قطار انقلاب کمتر شده اما با شدت متفاوت رقابت جناحی حفظ شده است. دوگانههای ملیگراها و نهضت آزادی با روحانیون و خط امامیها (1358 - 1357)، بنیصدر و مجاهدین خلق با حزب جمهوری اسلامی (1360 - 1358)، محافظهکاران با خط امامیها (1368 - 1360)، محافظهکاران و اهالی سازندگی با خط امامیها (1376 - 1368)، محافظهکاران و اصولگرایان با تکنوکراتها و اصلاحطلبان (1384 - 1376)، اصولگرایان با اصلاحطلبان و جریان جنبشسبز (1392 - 1384)، اصولگرایان با اعتدالگرایان و اصلاحطلبان (1400 - 1392) و اصولگرایان و نواصولگرایان با میانهروها (... - 1400)؛ از جمله برنامههای سیاسی محقق جمهوری اسلامی در دامن زدن به رقابت و دوگانگی سیاسی است. بعضی از این دوگانهها مانند 1376 تا 1384 توفیق بیشتری در ایجاد بسیج سیاسی و کسب مشروعیت عرفی برای حاکمیت داشتهاند و برخی دیگر چون تجربه 1400 بدینسو توفیق کمتر. در واقع آنچه محقق شده است خلق آلترناتیوهای جدید و تداوم دوقطبی سیاسی نسبتاً جدید در طول حیات جمهوری اسلامی است. کما اینکه ممکن است جمعبندی حاکمیت برای انتخابات سال 1402 تداوم مسیر «خالصسازی» و شکل دادن به دوگانه اصولگرایی و نواصولگرایی باشد و اینطور برساخت شود که اگر اصولگرایان دولت رئیسی در اداره کشور ناتوان هستند، نواصولگراها یا حتی قالیبافیها از عهده این کار برمیآیند. به نظر میرسد در چنین میدانی اینکه بخشی از اصلاحطلبان منفعلانه در پی التماس حاکمیت از ایشان برای دامن زدن به دوگانگی و دوقطبیسازی انتخاباتی یا جمعبندی حاکمیت در مورد ضرورت استفاده از توان آنان برای ایفای نقش آلترناتیو دولت ناکارآمد هستند؛ دام و خیالی واهی و غیرمنطبق بر تجربه تاریخی است.
دام بیسیاستی
اصلاحطلبان از دومخرداد سال 1376 بدینسو مبنای نظری هماورد خود با رقیب را براساس دوگانههایی نظیر دموکراسی و اقتدارگرایی، مشروعیت مردمی و مشروعیت دینی، جامعه مدنی و جامعه تودهای و... شکل دادهاند. حال اینکه در سالهای اخیر بهویژه از انتخابات 1400 بدینسو مناقشه اصلی بر سر کارآمدی دولت مستقر در رتق و فتق امور عمومی جامعه در حوزههای مختلف سیاستگذاری عمومی (خط مشیگذاری)، - از سیاست خارجی تا سیاست اقتصادی، سیاست اجتماعی، سیاست فرهنگی، سیاست زیستمحیطی و ... - شکل گرفته است. به عبارت بهتر در شرایطی که در وضعیت شکست سیاستگذاری به سر میبریم، اولویت اساسی برای حاکمیت و مردم، کارآمدسازی سیاستها است. این در حالی است که اگر بپذیریم مقدمه سیاستگذاری روشن بودن اندیشه پشتیبان آن است؛ در جریان اصلاحطلب در مورد این اندیشههای پشتیبان وفاق گفتمانی وجود ندارد. بهطوریکه چپ و راست کلاسیک سیاسی همگی خود را در طیف اصلاحطلبان تعریف میکنند. بهعنوان مثال اگر از استراتژیستها و افراد تأثیرگذار این جبهه پرسیده شود که آیا سوسیالیست هستند یا لیبرال، صدای واحدی از آنها شنیده نخواهد شد. احتمالا عدهای خود را سوسیالدموکرات مسلمان و عدهای دیگر لیبرالدموکرات مسلمان و دیگرانی لیبرال یا سوسیالیست بدون هرگونه پیشوند و پسوند میدانند. خلاصه اینکه مادامی که وضعیت ناهمگون گفتمانی حاکم است نمیتوان انتظار داشت اصلاحطلبان در پیش از بزنگاههایی نظیر انتخابات برنامههای مدون سیاستی خود را تدوین و با اتکاء بر آن بهدنبال کسب اکثریت بروند.
خلاصه اینکه در وضعیتی که شکست سیاستگذاری عمومی در ایران بیش از پیش آشکار شده است و در عین حال دولت مستقر توهم کارآمدی دارد؛ گفتوگوی انتقادی اصلاحطلبان در مورد دامهایی که در آن گرفتار شدهاند میتواند پیامهای معناداری خطاب به جامعه و حاکمیت در مورد توان ایشان برای مشارکت در حل مسائل انباشته و نجات کشور از شر دولت ناکارآمد تولید کند.