| کد مطلب: ۶۵۹۷

پوپولیسم انتقادی

چرا و چگونه تجربه اصلاحی ۱۳۹۲ به توقف و تعطیل گرایید؟

چرا و چگونه تجربه اصلاحی ۱۳۹۲ به توقف و تعطیل گرایید؟

10 سال از 24خردادماه1392 گذشت؛ روزي که اکثريت شهروندان در کمال بدبيني و از سر گذراندن تجربه تلخ مشارکت در انتخابات 1388 و حوادث و سوانح گسترده پس از آن، باز عزم خود را به تغيير و بهبود شرايط نشان دادند و پاي صندوق‌هاي راي آمدند. عزم اصلاح‌طلبانه شکل‌گرفته در نزد راي‌دهندگان چنان جدي بود که حتي شوکي همچون ردصلاحيت هاشمي‌رفسنجاني آنان را از حرکت باز نداشت و راه آنان با برگزيدن نزديک‌ترين گزينه به هاشمي ادامه يافت؛ گزينه‌اي که مورد حمايت رسمي خاتمي و اصلاح‌طلبان نيز قرار گرفت.

راهبرد 92:
انتخاب بد به جاي بدتر

شکل مشارکت شهروندان حامي تغيير در انتخابات 1392 الگويي از کنش سياسي را در نزد اکثريت راي‌دهندگان نشان داد که تا پيش از اين، سابقه نداشت. اين الگو که با عباراتي نظير «انتخاب ميان بد و بدتر» تئوريزه شد، نشانه‌هايي آشکار از ارتقاي سطح فرهنگ سياسي و هوشمندي شهروندان ايراني داشت. اين افزايش سطح فرهنگ سياسي، البته نه برآمده از دانشگاه و کتاب‌ها که ناشي از درس‌آموزي در مکتب تجربه بود؛ تجربه‌اي که ازسرگذراندن دوران هشت ساله محمود احمدي‌نژاد به آنها ارزاني داشت. هشت سالي که باعث شد بسياري از افراد که در سال 1384 از مشارکت در انتخابات خودداري کرده بودند و تصور مي‌کردند بدون حضور نيروهاي اصلاح‌طلب، توسعه‌گرا و منتقد درون ساختار قدرت هم، شرايط از آنچه هست «بدتر» نخواهد شد و حتي ممکن است يکدستي به کاهش تعارضات و آرام کردن تندروها بيانجامد، از خواب خوش خرگوشي درآيند و به حرکتي آرام و لاک‌پشتي روي آورند و در سال 1392 پاي صندوق‌ها بازگردند. در واقع، مراد اصلي از تعبير «انتخاب بين بد و بدتر»، نه اشخاص که راهبردها بود. وقتي راي‌دهندگان تصميم گرفتند بين بد و بدتر، «بد» را برگزينند؛ مراد اصلي، صرفا اين نبود که مثلا «حسن روحاني بد» را بر «محمدباقر قاليبافِ بدتر» يا «سعيد جليلي بدترين» ترجيح دهند. اين، وجه ظاهري و رونماي تصميم سياسي 1392 بود. وجه باطني و زيربناي اين تصميم، در ترجيح و برگزيدن «راهبردِ بد» بر «راهبردِ بدتر» بود.

نکته کليدي ديگر تجربه سياسي 1392 اين بود که همچون دوم‌خرداد 1376 و برخلاف انتخابات 1384 و حتي 1388، اين بدنه اجتماعي و نيز کادرهاي جوان سياسي بودند که نقش پيش‌برنده و تاحدي رهبري حرکت را ايفا کردند. اين طيف از کنشگران سياسي و اجتماعي از چندماه قبل از 24خرداد 1392، فعالانه به ميدان آمدند. آنها ابتدا به فراخوان از سيدمحمد خاتمي براي نامزدي و تکرار دوم‌خرداد دست زدند و چون او نپذيرفت، سراغ هاشمي‌رفسنجاني رفتند و حتي وقتي او ردصلاحيت شد، از ميدان پا پس نکشيدند و بسترساز ائتلاف گسترده مخالفان تندروها شدند تا محمدرضا عارف به نفع حسن روحاني کنار برود.

این درحالی بود که اغلب نیروهای باتجربه و شناخته‌شده اصلاح‌طلبان که آن زمان اغلب در زندان به سر می‌بردند، تا آخرین روزها تصمیمی به همراهی و مشارکت در انتخابات نداشتند و به‌نوعی، اسب زین‌شده را سوار شدند.

بدین‌ترتیب بود که تجربه ۲۴خرداد۱۳۹۲ در مقام یک الگو و راهبرد سیاسی ظهور و بروز یافت و در انتخابات مجلس‌دهم و خبرگان‌پنجم (۱۳۹۴) و ریاست‌جمهوری دوازدهم (۱۳۹۶) نیز تکرار شد. اما تکرار تجربه ۱۳۹۲ و ۱۳۹۴ در سال ۱۳۹۶ با آنکه مشابهت زیادی در آن دیده می‌شود؛ اما یک تفاوت مهم هم داشت؛ تفاوتی که به پاشنه آشیل این تجربه سیاسی تبدیل شد و بسترساز توقف و تعطیل آن در انتخابات بعد (۱۳۹۸ و به‌ویژه ۱۴۰۰) را فراهم ساخت.

تجربه۱۳۹۶:
پاشنه آشیل شکل گرفت

تفاوت کلیدی انتخابات ۱۳۹۶ با رقابت‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۴، فرا رفتن نیروهای سیاسی حامی تغییر و بخشی از بدنه اجتماعی از الگوی دو انتخابات قبل بود. اگر در سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۴، اصلاح‌طلبان و پایگاه اجتماعی حامی آنان، صرفاً خروج از شرایط ناشی از دوران هشت‌ساله حکمرانی پوپولیسم راست را می‌خواستند و در این جهت، با شعار «یک تندروی کمتر» در انتخابات مجلس و خبرگان هم پای صندوق‌ها می‌آمدند؛ در سال ۱۳۹۶ چنین تصویر و تصور شد که موقعیت سیاسی-اجتماعی اصلاح‌طلبان و متحدان آنان چنان تثبیت شده که با رای دوباره به روحانی، می‌توانند گام‌های جدی‌تری در مسیر تحقق اهداف و ایده‌آل‌های خود بردارند و سطحی از اصلاحات ساختاری را شکل دهند.

شخص حسن روحانی هم در شکل‌گیری و برساختن این تصویر و تصور، بی‌تاثیر نبود. او که برای انتخاب مجدد، رقیبی همچون سیدابراهیم رئیسی را پیش روی خود می‌دید که از حمایت تمام‌قد همه مخالفان پیداوپنهان‌اش برخوردار بود؛ برای کسب پیروزی به رادیکالیزه کردن گفتارهایش دست زد و مهمتر اینکه وعده‌ها و شعارهایی را مطرح کرد که عملا امکان تحقق آن را نداشت. به عبارت دیگر، روحانی در انتخابات ۹۶ برای کسب پیروزی به‌هرقیمت، راهبرد (استرتژی) و راهکارها (تاکتیک‌ها)یی را برگزید که مصداق ضرب‌المثل سیاسی «هدف، وسیله را توجیه می‌کند»، بود. این درحالی بود که اتخاذ این راهبرد و راهکارها، برای رای‌آوری روحانی هم، چندان ضرورت نداشت‌. در میزگردی که پس از انتخابات۱۳۹۶ در مجله «مهرنامه» با حضور عباس عبدی و محسن گودرزی، دو پژوهشگر افکار عمومی، انجام شد؛ این نکته مورد تاکید قرار گرفت که رادیکالیزه کردن فضای انتخابات و طرح شعارها و وعده‌ها، عملا چندان آورده‌ای برای سبد رای روحانی نداشته است. حتی از منظری، این نگرانی در روزهای منتهی به انتخابات شکل گرفت که اگر روحانی این رادیکالیسم گفتاری را ادامه دهد، ممکن است به تشدید هراس در سطح جامعه دامن بزند و بخشی از آرای خاکستری خواستار ثبات سیاسی-اجتماعی را به سمت رقیب سوق دهد. اما خطر و پیامد مهم‌تر، اتفاقی بود که انتظار می‌رفت پس از انتخاب مجدد روحانی رخ دهد که رخ هم داد‌. ازیک‌سو، جریان اصلی قدرت که در روزهای تبلیغات انتخاباتی دندان بر جگر گذاشته و سکوت کرده بود، بلافاصله پس از انتخابات فشارها و تهدیدهای آشکار و پنهان خود بر روحانی و دولت او را تشدید کرد و همزمان، موتور بدنه سیاسی-سازمانی خود را که در جریان انتخابات روشن کرده بود و آماده دردست گرفتن دولت شده بود، همچنان روشن نگه داشت؛ اما برای تشکیل دولت سایه و زمین زدن دولت مستقر‌. این فشارها و تهدیدها، روحانی را خیلی زود به عقب‌نشینی و انفعال واداشت. ترکیب ضعیف دولت دوم روحانی در کنار سکوت و انفعال او و دولتمردان در برابر حملات مخالفان، خیلی زود زمینه‌ساز یأس و ناامیدی پایگاه اجتماعی حامی اصلاحات شد؛ رخدادی که با توجه به قدرت گرفتن فضای مجازی به‌ویژه توئیتر، مدام هم ضریب می‌گرفت و با هشتگ‌هایی از قبیل «پشیمانم» ترند می‌شد و تاثیر خود بر فضای واقعی را نیز برجای می‌گذاشت.

از سوی دیگر، عوامل بیرونی هم چنان رقم خورد که تقریبا همه دستاوردهای دولت اول روحانی در چهار سال دوم بر باد رفت. روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا و خروج او از برجام، شرایط اقتصادی روبه‌بهبود در سال‌های ۱۳۹۶-۱۳۹۴ را به تورم افسارگسیخته پس از بهار ۱۳۹۷ دچار کرد. دولت روحانی هنوز از ضربه شوک‌آور ترامپ دچار سرگیجه بود که بلای کرونا در انتهای سال۱۳۹۸ فرارسید و تا پایان دولت هم او را رها نکرد. ترامپ و کرونا، به‌مثابه دو رخداد استثنایی و بی‌سابقه، شاید نشانه اوج بداقبالی روحانی و دولت دوم او بود. اما واقعیت این است که افول موقعیت روحانی (و فراتر از آن، جریان اصلاحات) از همان فردای انتخابات ۱۳۹۶ آغاز شد؛ جایی که گسست میان «آرمان و واقعیت» خود را نشان داد و بسترساز ناامیدی پایگاه اجتماعی حامی دولت و گسست و شکاف میان اصلاح‌طلبان و اکثریت رای‌دهندگان شد؛ شکافی که در انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ خود را به نمایش گذاشت.

الگوی پس از۹۶:
بازگشت به راهبرد بدتر

بدیهی است عوامل بیرونی (اعم از فشارهای جریان حاکم، تحریم‌های حداکثری ترامپ و برآمدن پاندمی کرونا) نقش مؤثری در کاهش موقعیت و اعتبار دولت روحانی و متحدان و حامیان سیاسی آن (اصلاح‌طلبان) داشت و شاید اگر این عوامل در کار نبود، این حد از ریزش پایگاه اجتماعی رخ نمی‌داد. اما از منظر نقد تجربه و راهبرد سیاسی، به نظر می‌رسد باید عوامل بیرونی که تقریباً از حیطه اختیار نیروی سیاسی خارج است و نمی‌تواند چندان بر آن تاثیرگذار باشد، به حاشیه راند و به بخشی پرداخت که در آن، کنشگر و نیروی سیاسی واجد اراده و توان تاثیرگذاری است؛ همچنان که در انتخابات ۱۳۹۲ ردصلاحیت‌ها و حتی شمارش آرا و سلامت انتخابات از حیطه اختیار رای‌دهندگان و اصلاح‌طلبان خارج بود؛ اما آنان عزم و اراده و عمل سیاسی خود را معطوف به آن بخشی کردند که می‌توانستند بر آن مؤثر باشند و تاثیر هم گذاشتند. اما در انتخابات ۱۳۹۶ و پس از آن، بخش مهمی از بدنه اجتماعی و اصلاح‌طلبان دچار این تصور شدند که می‌توانند و باید بر عوامل و نیروهای خارج از حوزه و حیطه اختیار و توان واقعی خود نیز تاثیر بگذارند و آنان را به پذیرش و تبعیت وادارند. با چنین تصوری بود که میان خواست و مطالبه و آرمان رای‌دهندگان ۱۳۹۶ برخلاف سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۴ با واقعیت عینی قدرت شکافی پرناشدنی شکل گرفت‌. نیروهای سیاسی و اجتماعی خواستار اصلاح نیز به جای پذیرش این واقعیت و برقراری تناسب میان امکانات و خواست‌های خود، به رادیکالیزه کردن گفتار روی آوردند و فراتر از آن، به همان مسیری بازگشتند که بخشی از حامیان اصلاحات در سال ۱۳۸۴ رفته بودند؛ مسیر قهر از صندوق رای و همزمان، رونمایی از راهبردهای بدیل به سوی درهای باغ سبز.

به‌عبارت دقیق‌تر، ناکامی پس از ۱۳۹۶ اکثریت رای‌دهندگان را به تجدیدنظر در راهبرد و تصمیم سیاسی خود واداشت. اگر در سال‌های ۱۳۹۶-۱۳۹۲، این حرکت لاک‌پشتی و گام‌به‌گام و مطالبه حداقلی از بهبود امور و دوری از تندروی بود که به‌عنوان «راهبرد بد» بر قهر از صندوق رای و کنار نشستن به‌عنوان «راهبرد بدتر» ترجیح داده می‌شد؛ پس از انتخابات ۱۳۹۶ نگاه اکثریت جامعه وارونه شد. حال، مشارکت انتخاباتی نه «راهبرد بد» و حتی «بدتر» که گاه، گزینه «تهوع‌آور» خوانده می‌شود و در بهترین حالت، شرایط و پیش‌شرط‌هایی از سوی برخی نیروهای سیاسی برای مشارکت در انتخابات طرح می‌شود که معنایی جز تداوم قهر با صندوق رای ندارد.

پس از ۱۴۰۰:
ظهور پوپولیسم انتقادی
نکته قابل تامل دیگر درباره شرایط نیروها و کنشگران سیاسی در فضای پس از انتخابات ۱۴۰۰، ظهور و بروز گفتمانی است که از آن می‌توان با تعبیر «پوپولیسم انتقادی» یاد کرد. این گفتمان، برآمده از همان شکاف میان «آرمان/ واقعیت» است که این روزها به نقل از محمدجواد ظریف در حوزه سیاست خارجی محل بحث است. اما شکاف «آرمان/ واقعیت» در سطح سیاست داخلی و نیز زیست اجتماعی و فرهنگی روزمره نیز وجود دارد. از منظر سیاست داخلی، عبور از تجربه ۱۳۹۲ عملا تعلیق به محال کردن سیاست‌ورزی است. چراکه راهبردهای بدیل (که در بهترین حالت می‌توانند مکمل و مقوم راهبرد مشارکت‌جویی اصلاح‌طلبانه باشد)، عملا راهی نمی‌گشاید. چنان‌که در مقطع ۱۳۹۲-۱۳۸۴ نگشود و از ۱۴۰۰ تا امروز نیز، جز افزایش هزینه‌های مالی، جانی و روانی به طبقات مختلف جامعه (به‌ویژه طبقه متوسط)، حاصلی در بر نداشته است. نیروهای عبورکرده از تجربه ۱۳۹۲ اما کمتر حاضر به پذیرش مسئولیت درباره پیامد راهبرد سیاسی خود هستند و از راهبرد بدیل خود نیز، رونمایی نکرده‌اند. در واقع، آنان میان دوگانه «اصلاح‌طلبی و انقلابی‌گری» مانده‌اند. از یکی دل بریده‌اند و توان دل سپردن به آن دیگر را هم ندارند. خروجی این حال سرگردان، همان «پوپولیسم انتقادی» است. کنار نشستن و انتقاد کردن با هدف جلب و جذب فالوئر و هوادار یا عقب نماندن از دیگران‌ و ناسزا نشنیدن از براندازان. این نوع رفتار، شاید برای اینفلوئنسرهای مجازی مناسب باشد؛ اما تناسبی با راهبرد سیاسی ندارد. چنین است که حتی تئوریسین‌های سیاسی به «توئیتریسین»! فرو می‌کاهند و جز تکرار هرروزه بایدها و نبایدها و نقد کردن روند حاکم، گامی به پیش برنمی‌دارند؛ حتی در حد همان لاک‌پشتی که در ۲۴خرداد ۱۳۹۲ راه افتاد و خواب خرگوشی تندروها را برهم زد...
دیدگاه

ویژه تیتر یک
  • نشست فصلی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، روز گذشته در وین آغاز به کار کرد. پیش‌نویس قطعنامه پیشنهادی تروئیکای…

  • هرچند تعبیر دوشنبه‌های ملاقاتی و سه‌شنبه‌های نظارتی و چهارشنبه‌های درایتی به طعنه به کار رفته اما اتفاقاً شاهد…

  • نمایندگان مجلس با تقاضای یک فوریت بررسی لایحه «اصلاح قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» با ۳۸ رأی موافق، ۲۰۷ رأی…

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار