مقام سخنگو؛ پاسخگو یا پاسخ نگو؟
بر اساس اصل یکصد و بیست و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: «رئیسجمهور در حدود اختیارات و وظایفی که به موجب قانون اساسی و یا قوانین عادی به عهده دارد در برابر ملت و رهبر و مجلس شورای اسلامی مسئول است»، بخشی از این مسئولیت در پاسخگویی به افکار عمومی از طریق سخنگو یا برگزاری نشست خبری است.

«...طبیعتاً یکی از اختیارات وزرا این است که مدیران خود را منصوب کنند. مسلماً به اختیار وزیر مربوطه احترام گذاشته میشود، اما مطمئن هستیم که انشاءالله دولت و سایر اعضای دولت با تدبیر شایستهای که دارند، از ظرفیتهای بسیار بالای این بانوی شایسته در بخشهای دیگر دولت استفاده خواهند کرد.» اینها عبارتی است که سخنگوی دولت در پاسخ به پرسشی درباره علت برکناری معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کردهاند. جملاتی کلیشهای که برای عزل هر مدیر دولتی میتوان بکار برد!
بعید است افکار عمومی از این جواب قانع شده باشند، زیرا دلیل برکناری خانم نادره رضایی در اظهارات سخنگوی دولت دیده نمیشود. نتیجه اینکه بعد از تحولات در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شایعات بسیاری پخش شد که با بیان دلیل واقعی تصمیم وزیر، هم افکار عمومی آگاه میشد و هم بازار شایعه رونق نمیگرفت.
سنت وجود سخنگوی دولت در ایران به دولت محمد مصدق بر میگردد، برای اولین بار سیدحسین فاطمی در اردیبهشت 1331 به عنوان سخنگوی یک دولت منصوب شد. پس از انقلاب اسلامی از زمان دولت موقت که عباس امیرانتظام اولین سخنگوی دولت شد تاکنون که فاطمه مهاجرانی این جایگاه را بر عهده دارد، پانزده نفر در این مقام قرار گرفتهاند. البته این دوران پرفرازونشیب بوده و در مقاطعی مثل دولت دوم میرحسین موسوی، شخص نخستوزیر این نقش را ایفا میکرد و در دوران ریاستجمهوری اکبر هاشمیرفسنجانی نیز در عمل معاون اول (حسن حبیبی) افکار عمومی را از برنامههای دولت آگاه میساخت.
با شروع دوران اصلاحات این مقام پررنگ شد و عطاالله مهاجرانی علاوه بر اینکه سخنگوی دولت بود، در مقام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز هر هفته با خبرنگاران جلسه برگزار میکرد و پاسخگوی سئوالات وزارتخانه خود بود. به مرور زمان گرچه این مقام توسعه یافته و تشکیلاتی چون شورای اطلاعرسانی نیز به آن اضافه شد، اما در عمل انفعالی عمل میکند و حتی پاسخ مناسبی هم به پرسشها داده نمیشود. بسیاری از اوقات در جریان قرارداد دیرهنگام افکار عمومی نهتنها کمکی نمیکند، بلکه به ابهامات هم اضافه خواهد کرد.
بر اساس اصل یکصد و بیست و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: «رئیسجمهور در حدود اختیارات و وظایفی که به موجب قانون اساسی و یا قوانین عادی به عهده دارد در برابر ملت و رهبر و مجلس شورای اسلامی مسئول است»، بخشی از این مسئولیت در پاسخگویی به افکار عمومی از طریق سخنگو یا برگزاری نشست خبری است. متأسفانه امسال نشست رسانهای رئیسجمهور با خبرنگاران که همهساله به مناسبت هفته دولت برگزار میشود به شکل ضبطشده و با سه مصاحبهگر که همگی خبرنگار نبودند برگزار شد که یک پسرفت در زمینه پاسخگویی محسوب میشود.
در مورد وزا، اصل یکصد و سی و هفتم قانون اساسی بیان میکند: «هر یک از وزیران مسئول وظایف خویش در برابر رئیسجمهور و مجلس است و در اموری که به تصویب هیأت وزیران میرسد مسئول اعمال دیگران نیز هست». در این اصل مانند رئیسجمهور، مسئولیت در برابر ملت دیده نمیشود؛ اما امروزه روز پذیرفتنی نیست که وزیر جوابگوی ابهامات وزارتخانه خود مقابل افکار عمومی نباشد. همچنین بر اساس بند چهارم ماده 2 «قانون اهداف و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» (12 اسفند 1365) بررسی اخبار و اطلاعات فعالیت دستگاههای دولتی به منظور انتشار آنها، از وظایف این وزارتخانه است که حداقل انتظار اطلاعرسانی شفاف در مورد دلیل واقعی برکناری معاون هنری این وزارتخانه است. وضع دیگر قوا نیز بهتر از دولت نیست.
در همه جای دنیا به رئیس مجلس، عنوان «سخنگوی مجلس» اطلاق میشود؛ اما در کشور ما این جایگاه عنوان ریاست دارد و برای پاسخگویی به افکار عمومی سمت سخنگوی هیئت رئیسه مجلس ایجاد شده است. قوه قضائیه نیز پس از دوران اصلاحات و تحت تأثیر فضای جدید سمت سخنگوی قوه قضائیه را در نظر گرفت. در بیشتر نشستهای خبری پاسخها کلی بوده و از این دست است: «تصمیم درباره علنی بودن یا نبودن پرونده طبق قانون با قاضی است» یا «اگر خبر جدیدی بوده اطلاع داده میشود».
در دنیای کنونی اطلاعرسانی از عملکرد دیگر لطف در حق مخاطب نیست، جزئی از حقوق شهروندی بوده و تکلیف دولت به حساب میآید. طبق «قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» (6 بهمن 1387) به جز در مواردی چون اسرار دولتی، حریم خصوصی و اطلاعات تجاری، دولت وظیفه آگاهیرسانی به عموم مردم دارد. روش پاسخگویی سخنگویان، نیازمند بازنگری جدی است.