تحقق هشدار برژینسکی و مسئولیت ما/درباره راهی که نیروهای مذهبی و ملی در شرایط کنونی در پیش دارند
سالها پیش زبیگنیو برژینسکی، استراتژیست نامدار آمریکایی، هشدار داده بود که هرگونه فشار خارجی از جنس حمله نظامی به ایران باعث «ادغام ملیگرایی ایرانی و بنیادگرایی مذهبی» خواهد شد.

سالها پیش زبیگنیو برژینسکی، استراتژیست نامدار آمریکایی، هشدار داده بود که هرگونه فشار خارجی از جنس حمله نظامی به ایران باعث «ادغام ملیگرایی ایرانی و بنیادگرایی مذهبی» خواهد شد. او در سال۲۰۰۴ نوشت که «هدف استراتژیک آمریکا باید جداسازی ناسیونالیسم ایرانی از اسلام بنیادگرا باشد. درغیراینصورت، این دو نیروی تاریخی همافزا میشوند و قدرتی بزرگ خلق میکنند.» اکنون علیرغم همه خسارتها و تلخیهای ناشی از تجاوز اسرائیل یکی از پیامدهای مبارک جنگ ۱۲روزه، همافزایی هویت مذهبی تخریبشده در طول این سالها با هویت ملی دائما تهدیدشده در چند دهه اخیر بود که شاید بتوان به تعبیری و با کمی مسامحه این اتفاق را شکل تلطیفشده پیشبینی برژینسکی تلقی کرد که قدرتی مثالزدنی خلق کرد.
این رخداد را باید یک مصالحه تاریخی خواند که در وهله اول، نتیجه هوشیاری و یک تسامح بزرگمنشانه از سوی همه وطنپرستان داخل و خارج از کشور بود و در وهله دوم، ناشی از استقبال صمیمانه حاکمیت و بنیادگرایان مذهبی که جلوههای گوناگون و پرتاثیر آنرا همه شاهد بودهایم. در این میان، از ذکر این نکته مهم نمیتوان گذشت که این همافزایی غیرمنتظره و شگفت، مشتِ اندکْ مذهبیون افراطى اما قشریمسلک و نادر ْوطنپرستان پرمدعا اما دروغین را باز کرد و لاقیدی اولی را به اصول اخلاقی و انسانی و بیتفاوتی دومی را به مام وطن و سرنوشت ایران، به نحوی روشن و غیرقابلانکار به اثبات رساند اما نکته مهمتری که نباید از آن غفلت کرد، این است که این مصالحه بزرگ و این همافزایی تاریخی را باید درست مثل توقف جنگ، شکننده و لرزان دانست و همچنانکه ثبات و دوامِ سلامت و امنیت کشور و پایان همیشگی این تخاصم بدفرجام، در گرو تلاش فوری، مستمر و ایدههای خلاقانه و خردمندانه حاکمیت و بهویژه دستگاه دیپلماسی کشور است و این مهم جز با عزمی راسخ برای عدول از برخی سیاستهای پرهزینه و پرمخاطره و با فرو گذاشتن آرزوهای محال و متوهمانه ممکن نیست؛ به همان نسبت، دوام و بقای این همگرایی و تعمیق و ثبات این همافزایی نیز در گرو عدول مبنایی و اصولی هر دو طرف از برداشتها و رفتارهای گذشته است.
اگر در بدو امر و شروع این مصالحه، این روشنفکران، هنرمندان و اندیشمندان وطنپرست و ایراندوست بودند که بزرگمنشانه پیشقدم شدند و بهرغم همه نارواییها و جفاهایی که در طول این سالها تحمل کرده بودند (از حبس و حصر و محدودیت و تهدید و ارعاب و...)، همه در محکومیت این تجاوز و در همراهی با مدافعین وطن همصدا شدند؛ اینبار و در قدم بعدی این بنیادگرایان مذهبی که در جایگاههای حساس و کلیدی تکیه زدهاند، هستند که در ادامه آن استقبال صمیمانه باید پیشقدم شوند تا این رشته نازک به پیوندی محکم بدل شود. حاکمان و مذهبیون باید این حق را به روشنفکران و هنرمندان و اندیشمندان و همه وطنپرستان بدهند که با شک و تردید به اصالت و حقیقت این مصالحه بنگرند؛ بهخصوص که در برخی مواضع و سخنان و تحلیلهایى که از بلندگوهای بنیادگرایان منتشر میشود، این تلقی دیده میشود که آنها هنوز در حال بهرهبرداری حسی و عرفی از این اتفاق هستند و کمتر نشانهای از درک درست آن در بین طیف افراطی آنها دیده میشود.
به نظر میرسد ادامه تولیت علمای دینی و روحانیون بر مقدرات کشور بدون دوام و ثبات این مصالحه امری اگرنه محال، اما بسیار سخت و دشوار باشد. بنیادگرایان اسلامی و مذهبیون از پژوهشگران و عالمان تا خطبا و واعظان و تا طلاب جوان و بالاخره حتی مداحان و مرثیهخوانان همگی باید از این تاریخ به بعد خود را برای ورود به فصلی جدید از تفاهم و همگرایی با همه دیگران از مذاهب و ادیان مختلف و همه دیگرانی که اصطلاحاً، حتی بیدین و لامذهب تلقی میشوند و یا به هر آیین دیگری اعتقاد دارند، اما در ایراندوستی و وفاداری آنها به مام وطن تردیدی نیست، آماده کنند و در میان خود نیز قائل به تفاوت ایمانها و تفاوت برداشتها از مفاهیم دینی باشند و از اعمال هر تبعیض و یا تحقیر و یا تهدید کلامی یا عملی در پوشش آیینها و مناسک دینی یا وضع مقررات و رویههای قانونی نسبت به دیگرانی که مثل آنها فکر نمیکنند و مانند آنها زندگی نمیکنند، خودداری کنند و مدارا و تسامح را باورمندانه و به صورتی عینی و واقعی در مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مراعات کنند.
البته که این همه به تغییر نگاهها اصلاح سازوکارها و بازنگری و نسخ و تصویب پارهای قوانین و مقررات و آموزشهای متناسب نیازمند است و مشاهده تاثیر آنها زمان میبرد؛ اما مهم، توقف فوری این منحنی پراشتباه و تندروانه دور از خرد و خالی از حجتی است که حاصلش بدبینی، سوءتفاهم و بدخواهی و افتراق و گسست هردمافزای بین وطنپرستان و مذهبیون شده بود.
از سوی دیگر، ایراندوستان و وطنپرستان نیز با بهرهگیری از تجربیات و عبرتهای تاریخ معاصر که کشور حداقل در سه مقطعِ مشروطیت، ملی شدن نفت و وقوع انقلاب اسلامی شاهد همگرایی وطنپرستان و مذهبیون بوده است که بهرغم نتایج مثبت اولیه در نهایت به واگرایی و حتی تقابل ختم شد؛ در این زمانه حساس و پرخطر، با بازخوانی و بازتعریف برخی یافتهها و کردههای گذشته باید فصل جدیدی از همگرایی با مذهبیون را در زمینهای از فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی رقم بزنند.