| کد مطلب: ۳۷۴۳۳

حقوق‏‌بشر؛ ارزش یا ابزار؟پرسش‌‏هایی از نیروهای مخالف سیستم درباره مذاکره با آمریکا

این روزها مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا موضوع مهمی است که علاوه بر نگاه‌‌های سیاسی در این دو کشور، چشمان بسیاری در سرزمین‌های مختلف به‌ویژه در منطقه خاورمیانه به آن دوخته شده است.

حقوق‏‌بشر؛ ارزش یا ابزار؟پرسش‌‏هایی از نیروهای مخالف سیستم درباره مذاکره با آمریکا

این روزها مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا موضوع مهمی است که علاوه بر نگاه‌‌های سیاسی در این دو کشور، چشمان بسیاری در سرزمین‌های مختلف به‌ویژه در منطقه خاورمیانه به آن دوخته شده است. برای این کشورها حسب منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی راهبردی متفاوت، بلکه متضاد، نتیجه مثبت یا منفی این مذاکرات بسیار اهمیت دارد. گرچه این اولین بار نیست که ایران و آمریکا با یکدیگر مذاکره می‌کنند، ولی وجود تنش مزمن در روابط این دو کشور، اصل مذاکره را به یک رویداد حساس مبدل کرده است.

در این برهه و با توجه به شرایط امروز و تجربیات گذشته تا همین‌جا نفس اراده برای مذاکره، اولین مانع را برای عادی‌سازی مناسبات دیپلماتیک میان ایران و آمریکا، به‌‌رغم اختلافات اساسی از پیش پا برداشته است. شواهد و قرائن در جامعه ایران نشان می‌دهد که این‌بار با وجود مخالفت‌ها و سنگ‌اندازی‌های همیشگی از سوی جریانی خاص، میان نیروهای مؤثر و تعیین‌کننده در حاکمیت و دولت برای انجام مذاکره‌‌ با تأکید بر رعایت عرف و معیارهای رایج بین‌المللی، توافق روشن‌تری ایجاد شده است و افکارعمومی در ایران نیز اعم از جامعه نخبگان و بدنه اجتماعی از این اقدام حمایت می‌کند.

در این میان اما، اپوزیسیون تندرو جمهوری اسلامی ایران که چهره‌های مدعی و پراکنده آن عمدتاً در خارج از ایران به سر می‌برند و در این سال‌ها فروپاشی نظام مستقر در کشور را به هر قیمتی دنبال می‌کند، نگرانی‌های خود را دارد. از آنجا که این جریان فاقد پایگاه اجتماعی متشکل، حتی حداقلی در شاکله اجتماعی ایران است، حساب خود را برای سقوط نظام سیاسی در کشور، روی تشدید فشار قدرت‌های بین‌المللی و اعمال تحریم‌های فلج‌کننده علیه حکومت ایران باز کرده است.

حتی گروهی از آنان از حمله نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران آشکارا حمایت می‌کنند و مابقی در این طیف نیز با سکوت یا نوعی مماشات، از کنار پیشنهاد حمله به ایران می‌گذرند. نتیجه آنکه این جریان به‌شدت از احیای امر دیپلماسی در جهت حل مناقشه میان حکومت ایران و غرب و کشورهای خاورمیانه نگران است و از این حیث که این روند را نشانه و مایه بقای نظام در ایران می‌داند، از هیچ تلاشی برای شکست این مذاکرات، فروگذار نمی‌کند.

در روزهای اخیر چهره‌هایی در جریان مورد اشاره که مخالفت با دیپلماسی و مذاکره یا حمایت از تهاجم نظامی با پرستیز حقوق‌بشری آنان سازگار نیست؛ به مذاکره‌کنندگان آمریکایی توصیه کرده‌اند که مسئله حقوق‌بشر را به‌عنوان یکی از محورهای اصلی، در پوشه مذاکرات بگنجانند. طبعاً حق انتخاب گرایش‌های گوناگون سیاسی برای تعیین راه، محفوظ است؛ ولی عطف به پیشنهاد بیان‌شده می‌توان نکات و پرسش‌های زیر را برای رفع ابهام مطرح کرد:

 آیا با این مفروض همراهی وجود دارد که تنش‌زدایی در مناسبات کشورها و دور کردن سایه تهدید با توجه به پیامدهای عمیقاً تلخ و ماندگار درگیری‌ و جنگ، می‌تواند اقدامی به سود اهداف حقوق‌بشری باشد؟

تحریم‌های اعمال‌شده علیه ایران خصوصاً تحریم‌های«فشل‌کننده» در دهه اخیر بخش بزرگی از بدنه اجتماعی در ایران را به لحاظ معیشتی، رفاهی، بهداشتی و درمانی، آموزشی و... در تنگنا و سختی انکارناپذیر قرار داد و طبقه متوسط جامعه را تضعیف کرد. اعمال این تحریم‌ها و حمایت از آنها، نزد دولت‌های غربی و اپوزیسیون برانداز مدعی، چه نسبتی با اهداف حقوق‌بشری دارد؟

به رویکرد و کارنامه نظام‌های سیاسی و دولت‌ها در همه جای دنیا از بابت بروز مشکلات و مصائب پیش آمده می‌توان نقدهای جدی وارد کرد، چنان‌که عملکرد جمهوری اسلامی ایران را هم در خصوص سیاست داخلی و خارجی می‌توان به نقد کشید. اما در تاریخ ۴۶ ساله این نظام در برهه‌هایی با وجود نزدیک شدن جامعه به سطح تعیین‌کننده‌ای در کاهش مشکلات داخلی و خارجی، ولی با واکنش بسیار منفی قدرت‌های غربی مواجه شد. از خاطر نرفته که پس از واقعه یازده سپتامبر و همراهی ایران با غرب در شکست طالبان و صدام که هر یک مظهر بارزی از زیر پا گذاشتن حقوق بشر بودند، این ایران بود که از سوی آمریکا در «محورت شرارت» قرار گرفت. یا در توافق‌نامه بین‌المللی برجام که ایران به کلیه تعهدات‌ا‌ش در خصوص پرهیز از دستیابی به سلاح هسته‌ای در نظر و عمل پایبند ماند، این غرب و آمریکا بودند که به توافق‌نامه پشت‌پا زدند. پرسش این است که خسارت‌هایی که از این بدعهدی‌ها به جامعه ایرانی و زندگی روزمره و نیازهای اولیه مادی و معنوی مردمان کوچه و بازار زده شد، با کدام نگاه حقوق بشری تطابق دارد؟

جامعه ایران به علت نارسایی‌های موجود ناشی از علل داخلی و خارجی از نارضایتی گسترده رنج می‌برد، ولی چه کسی و بر اساس چه مستندی می‌تواند ادعا کند که اکثریت این ناراضیان طرفدار رویکرد رادیکال و ایجاد بی‌ثباتی در جامعه، دخالت بیگانه یا تهاجم نظامی به کشور و ورود جریانی در قدرت هستند که چشم طمع به حمایت قدرت‌های خارجی دارند؟

جامعه ایران در مسیر دموکراسی‌خواهی فراز و نشیب‌هایی داشته و دارد. قابل انکار نیست که نظام جمهوری اسلامی مخالفان زیاد انگیزه‌مندی در داخل و خارج از ایران دارد. در عین حال برای ناظران بی‌طرف و پژوهشگران واقعی دشوار نیست تا در این میانه، نگاه و اراده بخش بسیار بزرگی از جامعه مدنی ایران و شهروندانی از بدنه اجتماعی را ببینند که با وجود انتقاد جدی به شرایط موجود و نقد مسئولان و کارگزاران کشور در مورد امور داخلی و سیاست‌خارجی، به جد خواهان صیانت از استقلال ایران هستند و روندی مسالمت‌جو، درون‌زا و ملی را در جنبش دموکراسی‌خواهی ایران دنبال می‌کنند و با اپوزیسیون تندرو خصوصاً وابسته به بیگانه، مرزبندی جدی دارند. به نظر نگارنده نادیده گرفتن مخالفان و حقوق انسانی و مدنی آنان، نقض آشکار حقوق بشر است؛ ولی آیا از دید کشورها و گروه‌های ایرانی مدعی حقوق بشر، نادیده گرفتن جریان بزرگ مدافعان دموکراسی‌خواهی ملی، درون‌زا و مسالمت‌جو و انکار خواست و اراده آن‌ها، نقض آشکار حقوق بشر نیست؟!

واقعیت گزنده این است که در مداخلات خارجی، اعمال پروژه‌های تحریم‌ و فشارهای سخت علیه ایران، قربانی اصلی، جنبش مدنی دموکراسی‌خواهی ایران بوده است.  

ایرانیان برای تاسیس یک نظام مردم‌سالار ۱۱۹ سال پیش، (۱۲۸۵ شمسی، ۱۹۰۶ میلادی) انقلاب مشروطه را به ثمر رساندند. دو کودتا یکی در سال (۱۲۹۹ شمسی، ۱۹۲ میلادی ) با دخالت بریتانیا و دومی در سال (۱۳۳۲ شمسی، ۱۹۵۳ میلادی) با طراحی دولت بریتانیا و اجرای دولت آمریکا، پایه‌های نظام حقوقی ـ قانونی برآمده از نهضت مشروطه را متزلزل ساخت و روند توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی پایدار را در جامعه ایرانی به گونه زیان‌بخشی معوق کرد و به ایجاد شکاف‌های عمیق اجتماعی دامن زد؛ به‌ویژه با کودتای دوم علیه دولت ملی محمد مصدق و تثبیت رژیمی دیکتاتوری، سرکوبگر و وابسته، هزینه‌های سهمگین وقوع یک انقلاب دیگر را در سال (۱۳۵۷، ۱۹۷۹) یعنی ۷۰ سال پس از انقلاب مشروطه، بر جامعه ایران تحمیل کرد. ملت ما هنوز دادخواه سرنگون کردن دولت ملی و قانونی و دموکراسی‌خواه محمد مصدق و صدمات سیاسی، اقتصادی و انسانی و حقوق بشری‌ای ا‌ست که پس از این کودتا بر جسم و جان و مقدرات تاریخی ملت ایران بار شد. آیا مرجعی از زاویه حقوق بشر در این باره پاسخ‌گوست؟ آیا اپوزیسیون مدعی حقوق بشر حاضر به واکاوی و پیگیری این مهم هست؟

جریان دموکراسی‌خواهی ملی در ایران در کنار اهتمام برای صیانت از استقلال کشور، مدافع سرسخت حقوق و آزادی‌های مدنی شهروندان، به‌ویژه حقوق منتقدان و مخالفان نظام سیاسی مستقر در کشور هست و در برابر ایجاد محدودیت‌های غیرقانونی و خلاف موازین حقوق بشر، ایستادگی می‌کند. توجه به حقوق بشر اما، عنایت به حقوق نوع انسان است و فراتر از حقوق شهروندان سرزمین مادری می‌رود.

آیا می‌شود از دولت آمریکا و کشورهای غربی درخواست کرد که در مذاکرات دیپلماتیک با دولت ایران، موضوع حقوق بشر را طرح و پیگیری کنند، اما بر نقض حقوق بشر همین دولت‌ها در جوامع دیگر از جمله در ایران یا نسبت به حمایت، همکاری یا سکوت آنان در قبال نقض آشکار حقوق بشر در منطقه خاورمیانه و در نسل‌کشی مردم فلسطین از سوی اسرائیل چشم بست یا از کنار ایجاد محدودیت شدید برای دانشگاه‌های آمریکا و اعمال خشونت نسبت به دانشجویان و اساتید برای اعتراض مدنی درباره رویکرد سیاست‌خارجی این کشور در مورد غزه، گذشت؟

حقوق بشر مفهومی انسانی، اخلاقی و جهان‌شمول است که فروکاستن جایگاه آن در حد ذائقه و منافع یک گروه یا اهداف خاص کشورهای قدرتمند و تبدیل آن به ابزار فشار سیاسی و امنیتی، بدترین نقض حقوق بشر است. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار