ابوموسی از من برنگشت/سفرنامه ابوموسی «قسمت آخر»
به جرأت میگویم که هر کدام از ساکنان جزیره هر لحظه در ذهنشان نقشه پیشرفت ابوموسی را در ذهن و ضمیرشان ترسیم میکنند. فقط کافی است یک نفر را در خیابان پیدا کنید و سوالی در خصوص راههای توسعه جزیره بپرسید. به ثانیه نکشیده سخنرانی قرایی در باب توسعه جزیره برایت ارائه میدهد؛ ارائهای که مرجع حقیقی خودش را پیدا نمیکند. من از ابوموسی برگشتم اما ابوموسی از من برنگشته است.

از ابوموسی برگشتم. حکایت این سفر با همه سفرهایی که رفتهام فرق دارد. حلوای تن تنانی است که حقیقتاً تا نخوری ندانی. گاهی در طبیعت جزیره و کنار دریا صحنههایی میدیدم که حاضر بودم از سالهای عمرم کاسته شود و تا همیشه آنجا باشم.
گاهی اما خلوت و غربت جزیره جوری بیخ گلویم مینشست که نمیخواستم ثانیهای بیشتر آنجا بمانم. بدی ماجرا این بود که خروج و ورود به جزیره دست خودت نیست. یک جورهایی زندانیکرده خودت میشوی. من از مسائل ژئوپلیتیک خیلی سر درنمیآورم.
یک جایی به نقل از مرحوم داود هرمیداس باوند خوانده بودم که «این جزایر(ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک) نه جدیدالاکتشاف و نه رها شده بودند. در هشتم آذر ۱۳۵۰ با قراردادی که به میانجیگری بریتانیا میان دولت ایران و شیخ شارجه بسته شد، حاکمیت ایران بر جزیره ابوموسی به رسمیت شناخته شد و در ۹ آذر، یک روز قبل از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه و دو روز قبل از تشکیل رسمی امارات، نظامیان ایران وارد سه جزیره شدند.
به موجب موافقتنامه شارجه، ایران متعهد شد که به مدت ۹ سال، سالانه یکونیم میلیون لیره به شیخ شارجه بپردازد. مطابق این تفاهمنامه، دو جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک به ایران بازپس داده شد و در مورد ابوموسى، توافق شد که «حاکمیت مشترک ایرانى- شارجهاى» بر آن اعمال شود.» از آن طرف در ابوموسی بین حرفهای اهالی جزیره و در میان اطلاعات جسته و گریخته شنیدم که موقعیت ابوموسی به لحاظ جغرافیای سیاسی موقعیت ویژهای است.
این ویژه بودن یکی به لحاظ منابع طبیعی و دومی به خاطر عمق آبهای خلیج فارس در اطراف جزیره است که به نوعی این محدوده را شاهراه کشتیهای تجاری کرده است.
با این همه از لحظه پیاده شدن از هواپیما و ورود به جزیره دائماً سرم را به نشان افسوس تکان میدادم و حیفم میآمد که این گوهر ناب اینقدر در سکوت انزوا روز و شب میگذراند.
جالب اینجاست که با هر کدام از اهالی آنجا که حرف بزنی به آینده روشن منطقه امیدوارند. امیدی که کم کم خسته و افسردهحالشان کرده است.
به جرأت میگویم که هر کدام از ساکنان جزیره هر لحظه در ذهنشان نقشه پیشرفت ابوموسی را در ذهن و ضمیرشان ترسیم میکنند. فقط کافی است یک نفر را در خیابان پیدا کنید و سوالی در خصوص راههای توسعه جزیره بپرسید.
به ثانیه نکشیده سخنرانی قرایی در باب توسعه جزیره برایت ارائه میدهد؛ ارائهای که مرجع حقیقی خودش را پیدا نمیکند. من از ابوموسی برگشتم اما ابوموسی از من برنگشته است.