مصلح مدافع زنان
عزیز دلمان دکتر سیدهزهرا شجاعی بهسوی مرگ شتافت، درحالیکه نگرانِ فردا بود، نگرانِ زیست انسانی و عادلانه عاری از خشونت، برای مردم، خصوصاً زنان کشورش بود. او در اوج نگرانی با نگاه ژرف و عمیقش همیشه سرود امید را زمزمه میکرد تا مردم را از غلبه یأس و ناامیدی مطلق در زندگی برحذر دارد و از غمهای جامعه بکاهد.
استاد و یار روزهای سختمان ناباورانه به سوی آسمان پر کشید، ثانیهها در این چند روز انگار دور باطل میزنند و زمان برای آنها هم حوصلهبر شده. لحظات برای ما که همیشه پای درسش مینشستیم غمبار و پر از هیچ است. تنمان سرد شده و باران اشک امانمان نمیدهد. خدایا تو میدانی که چه زجرآور است ماندن بدون او که لحظه به لحظه حیاتش، برایمان سرمشق زندگی بود.
هنوز طنین صدای دلنشین او را در گوشمان احساس میکنیم که چه زیبا قرآن را برایمان تفسیر میکرد و در اوج ناامیدیهای زمانه امید را برایمان تبیین میکرد. با الهام از درسهای گُهربار قرآن ناامیدی را مذمت میکرد، همانطور که خداوند در آیه ۸۷ سوره یوسف میفرماید: «همانا جز گروه کافران، کسی از رحمت خدا ناامید نمیشود.» او قرآنپژوه و مفسری آگاه به زمان و اقتضائات زمان بود. عصاره انسانیت، الگوی اخلاق و خوشرویی، نماد عینی صداقت، مظهر ایمان و اسطوره مقاومت در برابر نامهربانیهای روزگار بود. از حضور ذهنی فوقالعاده در پاسخگویی به سوالات برخوردار بود. دردآشنایی که راههای کاربردی برای درمان دردهای جامعه داشت. او در مناصب اجتماعی از وزارتخانه تا نهاد ریاستجمهوری در احیاء حقوق تضییعشده زنان همراه و یاور آنها بود و در کنفرانسها و جامعه بینالمللی بهعنوان یک زن مسلمان نگاهی نو نسبت به حقوق و فعالیت اجتماعی زن را مطرح و ظرفیت بیبدیل زنان ایران برای هموار نمودن مسیر توسعه را بیان میکرد. به قدمت تاریخ قوانین و تجارب ارزشمند برای امروز و فردای زنان کشور از خود به ودیعه گذاشت و همه نامهربانیها را به جان خرید تا برای زنان ایران بستر زیستِ عزتمندانه را فراهم کند. محمود احمدینژاد که در نگاه همفکرانش معجزه هزاره سوم لقب گرفت! وقتی بر مسند ریاستجمهوری تکیه زد، معاونت زنان دولتش که برتر از خود را بر نمیتابیدند و زنان را فقط خورشید خانه میدانستند؛ خورشیدی که فاقد حقوق اجتماعی بود، با همین نگاه بود که در دولت احمدینژاد همه مستندات حوزه زنان در دوران تصدی دکتر زهرا شجاعی بهعنوان مشاور رئیسجمهور و رئیس مشارکتهای امور زنانِ دولت سیدمحمد خاتمی را پودر کردند تا شاید بتوانند زنان را در پستوها نگه دارند! غافل از اینکه زنان تحولآفرین ایران راه بیبازگشت را برگزیده و حافظه آنها به قدمت تاریخ دانش و تجارب را در خود ضبط و ثبت نموده و در این میان نیز تکنولوژی هم به مدد آمد و این سرمایه بزرگ زندگی اجتماعی زهرا شجاعی را در قلب تاریخ ثبت و ضبط کرد.
دکتر سیدهزهرا شجاعی سیاستمداری مصلح و انسانی اخلاقمدار، مدیری مدبر و کاردان و کارآزموده و مصداق عینی رجال سیاسی بود. تنگنظران جزماندیش یارای درک و تحمل وی را بهعنوان کاندیداتوری ریاستجمهوری نداشتند و ردصلاحیتاش کردند. این بانوی مدیریت، سیاست و اخلاق، به برکت فضای خانوادگی از سرچشمه تعالیم اسلامی، معنوی، عقلانی، اخلاقی و علمی برخوردار بود و همین باعث شد که با کاروان تعالی همراه شد و در مسیر رشد و تعالی گام نهاد و دل به خدا بست. زهرا شجاعی انسانی خیراندیش بود که منافع عمومی برایش ارجحیتِ تام داشت، به همین دلیل از خود رها شد و سادهزیستی برگزید و نیازهایش فراتر از آزهای زمینی بود، این شد که اسارت در جسم مادی را تاب نیاورد و در آستانه لیلةالقدر و شب نزول قرآن سیاهی شب را شکست و بر اوج آسمان صعود کرد و به نور مطلق پیوست و به عشق دیدار با معبود از زمین کنده شد و به دریای بیکران روح خدایی پیوست.
او عزتمندانه زیست و بعد از تحمل یک دوره بیماری که بخش عمده آن ریشه در فشارهای روزگار از جانب نااهلان حقستیز بود، جان به جان آفرین سپرد. کاش آنهایی که او را نهتنها برای کاندیداتوری ریاستجمهوری بلکه برای دبیرکلی مجمع زنان اصلاحطلب، حزبی که خود پایهگذار آن بود، ردصلاحیتاش کردند، بودند و میدیدند چگونه عزتمندانه توسط موج عظیم مردمی تشییع شد و در سوگش همه غم را در آغوش گرفته و اشکریزان با پیکر مطهرش وداع میکردند.
خدایا میدانی که ماندن بدون او برایمان خیلی سخت و دشوار شده است، در چنین شرایطی «حضور داشتنمان» خود غیبت است! حیف و هزار حیف که چه زود از کنارمان رفت. در نبودش پشتمان شکسته و غمی سنگین در سینهمان نشسته! اما اگر تقدیر تو صبر ماست، لبیک!